راه دراز جشنواره های سینمایی…
طی روزهای گذشته، کانون ایرانیان لندن، پذیرای علاقه مندان به سینمای مستند و فیلم کوتاه ایرانی شده بود. در این مراسم که در سالن آمفی تئاتر کتابخانه ی شهرداری کنزینگتون برگزار می شد، پنج فیلم منتخب هیات داوری فستیوال فیلم کوتاه نیویورک برای علاقه مندان به نمایش در آمد.
در این برنامه، نخست، بهمن مقصودلو، مدیر و موسس فستیوال فیلم کوتاه نیویورک، که از این شهر خود را به لندن رسانیده بود، پای تریبون آمد و توضیحاتی را درباره ی تاریخچه ی فستیوال های سینمایی دنیا ارائه داد.
این چهره ی قدیمی سینمای ایران، در آغاز کلام از آقای دکتر قاسمی مدیر کانون ایران و حاضرین در سالن تشکر کرد و در ادامه نیز به حضور دکتر اسماعیل خویی اشاره کرد و از او که با وجود حال جسمانی نا مساعد در این مراسم شرکت کرده بود به نیکی یاد کرد. پس از تشکر از اسماعیل خویی، بهمن مقصودلو، خاطره ای از روزهای دور را برای حاضرین تعریف کرد، زمانی که چهل سال پیش از اسماعیل خویی مطلبی تقاضا کرده بوده برای فیلم رگبار بهرام بیضایی…
وی پس از سخنان آغازین، به ذکر تاریخچه ای از فستیوال های جهانی فیلم پرداخت و گذشته ی فستیوال های مهم جهانی را شرح داد…
” … در بیست و هشتم دسامبر هزار و هشتصد و نود و پنج، اولین فیلم ها در فرانسه و توسط برادران لومیر ساخته شد. شاید باور نکنید، اما تنها سه سال بعد، اولین فستیوال سینمایی دنیا نیز در موناکو، در روز اول سال 1898 تشکیل شد. بعدها هم همین فستیوال زیربنای فستیوال بزرگ کن شد…
حالا جشنواره یا فستیوال به چه معناست؟ جشنواره به مراسمی گفته می شود که یک مسئاله ی هنری را در تاریخ و جایی معین، به بررسی می نشیند… “
وی در ادامه به نخستین جایزه ی سینمایی رسید و تاریخ آن جایزه را به سال 1908 میلادی ارجاع داد:
”… البته، موضوع مبحث امشب ما فستیوال های سینمایی است. بعدها در 1908، در رم فستیوال دیگری تشکیل شد که نخستین جایزه ی سینمایی را در پی داشت. جایزه ای که توسط برادران لومیر به یک فیلمساز ایتالیایی اهدا شد. آنها آن موقع داشتند آپارات و وسایل سینمایی را می ساختند و فیلمسازی را کنار گذاشته بودند. بعد ها هم این فستیوال هسته ی اصلی فستیوال فیلم ونیز شد… “
مقصودلو در ادامه به نقش سیاست در سینما رسید و در این باره از زحمت های فرهنگی، موسیلینی دیکتاتور بزرگ ایتالیا گفت که در راه شکوفایی سینمای ایتالیا، زحمت های بسیاری کشیده است:
” … بعد ها موسیلینی سر کار آمد. او آدم بزرگی در زمینه ی هنر بود. نویسنده ی نمایشنامه بود. اهل ادب بود. عاشق سینما بود. لورول و هاردی را خیلی دوست داشت. چینه چیتای معروف را ساخت و بر سردر آن هم نوشت سینماتوگراف، صدای بسیار موثر و قوی ای ست. او به سینمای ایتالیا خیلی خدمت کرد و در سال 1932 هم با همکاری وزیر دارایی اش، اولین فستیوال فیلم ونیز را ترتیب دادند. بعد هم که فستیوال فیلم ونیز تبدیل شد به مادر فستیوال های دنیا… “
وی در ادامه به تاریخچه ی فستیوال کن هم رسید. مقصودلو در این باره گفت که فستیوال فیلم کن در واقع حاصل خواست عمیق فرانسوی هاست برای داشتن فستیوال شخصی…
” … پس از آنکه به دلیل فشار زیاد آلمانها، موسیلینی نتوانست جایزه ی اول فستیوال ونیز را به فیلم “ توهم بزرگ ” رنوآ بدهد. فرانسوی ها هم قسم شدند که برگردند و فستیوال خودشان را راه بیاندازند. همین شد که آنها به کمک آمریکایی ها و سینمای هالیوود که به این خواست فرانسوی ها چراغ سبز نشان داده بودند، آمدند و فستیوال فیلم کن را پایه گذاری کردند. نخستین دوره ی این فستیوال در سپتامبر 1939، آغاز به کار کرد. درست یک روز قبل از حمله ی هیتلر به لهستان. بعد هم که این فستیوال به دلیل جنگ متوقف شد و دوره ی بعدی آن در سال 1946 برگزار شد.
اما پس از فستیوال فیلم کن، فستیوال فیلم برلین نیز به جمع فستیوال های بزرگ سینمایی پیوست. مقصودلو در این باره نیز توضیحاتی ارائه داد:
” … در آلمان بعد از جنگ هنوز از فستیوال خبری نبود تا سال 1951 که فستیوال فیلم برلین آغاز به کار کرد. هم آن جشنواره هم سبب ساز معرفی کارگردان های بزرگی مثل فلیینی و برگمان شد… “
این فیلمساز و منتقد قدیمی سینما، در ادامه به فستیوال های امروز دنیا و ارتباط سینما با سیاست و اقتصاد رسید و در این باره گفت:
” حالا بیش از 4000 فستیوال در دنیا برگزار می شود. فستیوال ها تخصصی شده و نسبت به ژانر و زمان فیلم تغییر پیدا کرده اند. فستیوال فیلم های بلند داریم، فستیوال فیلم های پانزده ثانیه ای داریم، فستیوال فیلم های تبلیغاتی داریم و … در این میان البته فستیوال هایی توانسته اند دوام بیاورند که حمایت های دولتی داشته باشند. یعنی فستیوال بدون پول نمی تواند روی پای خودش بایستد. خرج دارد. یعنی اول بحث کشف استعدادهای سینمایی مطرح بود، اما بعد ها یواش یواش اهداف سیاسی و روابط بین کشورها و اینها هم در فستیوال ها دخیل شدند. حالا کار جوری شده که اغلب فستیوال های دنیا، تجاری و سیاسی شده اند. “
وی در انتهای کلامش، به تاریخچه ی فستیوال فیلم های کوتاه نیویورک رسید و گفت که طرح اولیه ی این فستیوال، سی و پنج سال قبل و در سال 1976، شکل گرفته بوده… :
” سال 1976، در سفری که به ایران داشتم، به تلویزیون ملی ایران پیشنهاد کردم که یک فستیوال فیلم های ایرانی در آمریکا را ترتیب بدهم. موافقت کردند. من هم رفتم و کار را ادامه دادم تا این فستیوال سر و شکل بگیرد. اما مشکل این بود که هیچ کدام از فیلم هایی که به دست من رسیده بود، زیرنویس انگلیسی نداشت. خب برای اودینس آمریکایی که فارسی نمی داند، دیدن فیلم بدون زیرنویس لطفی ندارد. برای همین هم مسئولین آمریکایی زیر بار نرفتند و این فستیوال شکل نگرفت تا سال 1980 که من یک سینمای خوب در منهتن کرایه کردم و نخستین فستیوال فیلم های کوتاه و بلند ایرانی را راه انداختم. این کار در مطبوعات آمریکا هم بازتاب داشت اما متاسفانه ادامه نداشت تا سال 2007 که ما دور بعدی این فستیوال را برگزار کردیم.
مدیر فستیوال فیلم های کوتاه ایرانی نیویورک، در انتهای کلامش به سیاست های این جشنواره رسید و درباره ی شیوه ی پذیرش فیلم از جانب هیات انتخاب این جشنواره، اینگونه سخن گفت:
” سیاست ما در این فستیوال جذب فیلم هایی بود که به گونه ای به ایران مربوط باشد، یعنی فیلم هایی که با عوامل ایرانی تهییه شده باشد یا فیلم هایی که عوامل غیر ایرانی دارد اما دربارهی ایران است. زمان فیلم های مسابقه هم، طبق توافق انجام شده، سی دقیقه بود. “
پس از حرف های مقصودلو، پنج فیلم برگزیده ی هیات داوری این جشنواره به نمایش در آمدند. فیلم کوتاهی از حسن صلح جو، مستندی از ناصر زراعتی و انیمیشنی از علی رضا درویش از جمله ی فیلم های نمایش داده شده بودند. ضمن آنکه فیلم مشهور “ زندگی در مه ” ساخته ی بهمن قبادی نیز به عنوان یکی از فیلم های برگزیده این جشنواره بار دیگر در مراسم فوق به نمایش در آمد.
پس از نمایش فیلم ها، حسن صلح جو، تنها کارگردان برگزیده ای که در سالن حضور داشت، پشت تریبون آمد و با کلامی آمیخته به طنز، گفت که این فیلم تنها یک تجربه ی دانشجویی برای او بوده…
” … این فیلمی بود که من توی دوران دانشجوییم درست کردم. با بودجه ای تقریباً حدود پنج پوند. بعد هم هزار دلار جایزه بردم و نهصد و نود و پنج دلار کاسب شدم… “
وی در ادامه قصه ی فیلم را بار دیگر برای حاضرین شرح داد و گفت که چون کیفیت صدا حین پخش مناسب نبوده است، من یک بار دیگر این قصه را برای شما شرح می دهم…
” … قصه ی فیلم همان اتفاقی ست که برای همه ی ماها در آستانه ی ورود به نوجوانی اتفاق می افتد. اولین تجربه های عشقی ای که آدم می تواند در زندگی اش داشته باشد. این کار در واقع کار و پروژه ی دانشگاهی من بود . سعی کردم ارزان ترین کار ممکن را انجام دهم. یعنی تقریباً همه ی کار فیلم را خودم انجام دادم و خودم درستش کردم.
اصل ماجرا هم این است که معمولاً پسربچه ها و دختربچه ها در تجربه ی اولین عشق دنبال بزرگتر از خودشان هستند و این پسربچه ی داستان ما هم عاشق ننی خودش می شه. یعنی اونی که ازش نگه داری می کنه. بعد حرف زدن های اون دختر با دوست پسرش را در مورد خودش فرض می کند. بعد سعی می کند حال آدم عاشق را جویا شود و سرآخر هم که عشقش را با مردی دیگر می بیند، و باقی قضایای فیلم… “
پس از حرف های صلح جو نیز، بهمن مقصودلو دیگر بار تریبون را در اختیار گرفت و پاسخگوی سوالهای حاضرین شد. سوالهایی که بیشتر درباره ی نحوه انتخاب فیلم ها بود و حضور سینمای ایران در جشنواره های جهانی.