تلگراف/ ترجمه: حسین عیدیزاده
ژان فرانسوا بالمر و ایزابل اوپر در صحنه ای از فیلم مادام بواری ساخته کلود شابرول
در تاریخ ادبیات رمانهای متعددی با موضوع ازدواج تلخ و بیسرانجام و زوجهای غمگین نوشته شده است.
هرچند در ادبیات داستانهای عاشقانه بسیاری دیده میشود، اما موضوع زوجهای ناخرسند و زندگیهای زناشویی اندوهبار و غمانگیز کم نیستند. آنچه در ادامه میخوانید معرفی رمانهایی معروف درباره زوجهای غمگین ادبیات است.
اما و شارل بوواری در “مادام بواری” نوشته گوستاو فلوبر ) 1856)
فلوبر این رمان را طوری نوشته بود که هیچ چیز نمیتوانست در انتها به کمک، اما بواری بیاید و او را از تراژدی نجات دهد. حتی زندگی در پاریس هم نتوانست چنین کمکی به او کند، اما چیزی که در این رمان بسیار اهمیت دارد تضاد فکری اما و همسرش شارل درباره ماهیت زندگی و عشق است. همین تضاد فکری است که تنهایی اِما را تشدید و او را به تراژدی نزدیک میکند. کلود شابرول براساس این رمان فیلمی در سال 1991 با بازی ایزابل اوپر در نقش اصلی ساخته است.
دوروتی و کاسابون در “میدلمارچ” نوشته جرج الیوت(1874)
در نگاه اول دوروتی، شخصیت اصلی این رمان زنی است قدیسوار که با مردی مسنتر از خود به نام کاسابون ازدواج میکند. زندگی زناشویی این دو هیچ افق و گرمایی ندارد و در نهایت آشنایی دوروتی با یکی از اقوام شوهرش همه چیز را بدتر هم میکند. تنها چیزی که تقریبا این زندگی را نجات میدهد وفاداری و مهربانی بیحد دوروتی است.
تس و آنجل در “تس از دوربویل” نوشته تامس هاردی (1891)
دیدن خروس در روز عروسی نشانه شومی است، اما چیزی که زندگی تس را ویران میکند فقط این خروس نیست. آنچه موجب نابود شدن زندگی زناشویی تس و آنجل میشود، رسم و رسومات کهنه جامعه است. رسم و رسوماتی که شخصیتهای رمان را وادار به کارهای هیجانی میکند و نتیجه این کارها فقط تراژدی است.
اوندین اسپراگ و راف، ریموند و المر در “رسم شهر” نوشته ادیت وارتون(1913)
ادبیت وارتون به عقیده بسیاری از منتقدان “هنری جیمز مردانه” توصیف شده است. سه رمان اول او یعنی “رسم شهر”، “The House of Mirth” و “عصر معصومیت” درباره ضدقهرمانهای زن نفرتانگیز و ازدواجهای به بنبست رسیده بودند. اوندین اسپراگ یک هیولای واقعی است. با این حال خواننده با او و زندگی زناشویی تلخش کنار میآید. اوندین با کارهایش زندگی چند زوج را خراب میکند و همین او را یک هیولا میسازد. به عقیده برخی جولین فالوز با الهام از این کتاب، متن سریال “دانتن ابی” را نوشته است.
نیکول و دیک دایور در “لطیف است شب” نوشته اف. اسکات فیتزجرالد (1934)
نیکول و دیک دایور زوجی جوان، زیبارو و ثروتمندی هستند که بیشتر وقت خود را در مهمانیها میگذرانند، اما تمام تلاش این دو برای مخفی نگه داشتن گذشته آنهاست؛ نیک روانشناس بوده و نیکول بیمار او. ازدواج این دو نیز تنها راهی بوده که نیکول خودکشی نکند. درنتیجه کمکم این ازدواج تقریبا اجباری موجب بروز نفرت بین دو طرف میشود و زندگی زناشویی آنها سقوط میکند.
پورت مورسبی و کیت در “آسمان سرپناه” نوشته پل بولز (1949)
پورت و کیت زوجی ناراضی هستند که به شمال آفریقا سفر میکنند، شاید محیط بکر آفریقا باعث شود دوباره به هم نزدیک شوند، اما این اتفاق رخ نمیدهد؛ حتی تانر، رفیق بذلهگو آنها نیز کمکی نمیکند و در نهایت جدا افتادن زوج از هم و البته مرگ پایانی تلخی برای این ازدواج رقم میزند و تنها سرپناه این آدمهای تنها آسمان بیانتها میشود.
فرانک و ایپریل ویلر در “جاده رولوشنری” نوشته ریچارد ییتس (1961)
ییتس درباره آثارش گفته که اگر قرار باشد نوشتههای او مضمونی داشته باشند، این مضمون تنهایی است و در تنهایی تراژدی نهفته است. درنتیجه اصلا عجیب نیست که رمان معروف او درباره زوجی مرفه در دهه 1950 نتیجهای جز پایانی غمانگیز نداشته باشد.
کاترین آراگون و آن بولین و هنری هشتم در “تالار گرگ” نوشته هیلاری منتل (2009)
هیلاری منتل با این رمان برنده جایزه بوکر شد. این کتاب شرحی است خیالی از زندگی تامس کرامول که از ملکه بریتانیا سوءاستفاده میکرد تا در سیاست حرف خود را بر کرسی بنشاند. منتل در این رمان ماجرای هنری هشتم با آن بولین و قبل از آن با کاترین آراگون را به شیوایی توصیف کرده و به خوبی نشان داده در دنیای اشراف، چیزی که ارزش ندارد، زندگی زناشویی است.
منبع: خبرآنلاین