اسکارلت حداد
سال ۲۰۱۴ مملو از تحول، بحران و درگیری بود و اکنون درحالی رو به پایان است که سؤالات بسیاری را در اذهان ایجاد کرده و مهم ترین آنها به سرنوشت توافق میان ایران و کشورهای غربی مربوط می شود. درحقیقت، آینده خاورمیانه و نقشی که کشورهای مختلف منطقه ایفا خواهند کرد، به سرنوشت این توافق بستگی دارد.
ایران و جامعه بین المللی و در رأس آنها ایالات متحده، تا ماه ژوئن به خود فرصت دادند تا مشخص کنند که آیا یک توافق جامع و نهایی درخصوص پرونده اتمی ایران به امضاء خواهد رسید یا اینکه چنین توافقی هرگز انجام نخواهد شد. با اینکه اکثر تحلیل ها براین موضوع استوار است که نبود توافق به یک جنگ تمام عیار و ویرانگر ختم می شود، ولی احتمالات دیگری نیز دراین زمینه قابل تصور است.
در لبنان، هسته “ائتلاف ۱۴ مارس” براین باور است که توافق به هیچ وجه منعقد نخواهد شد، زیرا ایران این امکان را ندارد که تسلیم خواسته های غربی ها شود و با توجه به اینکه این کشور درحال گذر از یک بحران اقتصادی است و این بحران نیز با کاهش قیمت نفت تشدید شده، مقامات جمهوری اسلامی به ایجاد یک رویارویی دست خواهند یازید؛ رویارویی درخصوص موضوعی مانند لبنان که آنها در آن در موضع قدرت قرار دارند. به همین دلیل این ائتلاف به امید آنکه بتواند حزب الله را درصورت نرسیدن به توافق بین المللی، متقاعد به عدم پیروی از ایران کند، با این جنبش شیعه وارد گفتمان شده. برعکس در آن سو، محافل نزدیک به “ائتلاف ۸ مارس” براین باورند که حتی در صورت نرسیدن به توافق درخصوص پرونده اتمی ایران، درگیری و جنگ در کار نخواهد بود، زیرا ایالات متحده درحال خروج از منطقه است و قصد دارد درگیری های فعلی را حل و فصل کند و به علاوه در شرایطی نیست که بتواند وارد ماجراجویی جدیدی شود.
درحقیقت، حسن نیت برای رسیدن به توافق وجود دارد، ولی موانع در این زمینه بی شمارند. اول اینکه دولت فعلی آمریکا به سرپرستی باراک اوباما زمان زیادی دراختیار ندارد، چرا که ایالات متحده از ژوئیه ۲۰۱۵ وارد کمپین انتخابات ریاست جمهوری خواهد شد و به دنبال آن، مسایل دیگری مانند مخالفت عربستان سعودی و اسراییل با هرگونه توافق میان ایران و آمریکا مطرح است. استدلالات متعددی دراین زمینه انجام می شود: کارشناسان ایالات متحده تصریح می کنند که گزینه گفتمان با ایران یک مسأله استراتژیک است و با تغییر رییس جمهور تغییر نمی کند، چرا که ایالات متحده سیاست های خود را برای ۱۰ یا ۲۰ سال آینده مشخص می سازد. به علاوه، براساس برخی اطلاعات به دست آمده، سران ایرانی درحال ایجاد رابطه با جمهوریخواهان آمریکایی هستند تا مدیون الطاف دموکرات ها نشوند. این بدین معنی است که آنها خود را برای پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آتی آمریکا آماده کرده اند و درعین حال این نگرانی را دارند که مسأله گفتگو با آمریکا همچنان در دستور کار باقی بماند.
درخصوص مخالفت سعودی با پروژه توافق بر سر برنامه اتمی ایران، همه می دانند که این یک مخالفت واقعی و ریشه دار است. ولی به عقیده برخی ها، عربستان سعودی هر کاری خواهد کرد تا روند این توافق را برهم زند. دراین راستا دو موضوع قابل ذکر است: اول اینکه پادشاهی وهابی ابزاری دراختیار دارد که به راحتی می تواند مانع از انجام گفتمان و توافق شود، ولی گزینه های دیگری دراختیار ندارد. دلمشغولی اصلی این پادشاهی، جلوگیری از امضای توافق میان ایران و آمریکا و تبدیل تهران به عامل اصلی در منطقه است، ولی بی شک ریاض خود نمی تواند این جایگاه را اشغال کند، چرا که دارای حکومتی سرسخت و مذهبی است و برخلاف حکومت ایران نمی تواند گشایشی را با کشورهای غربی ایجاد کند. دومین موضوع مربوط به مشکلات داخلی است که درحال حاضر پایه های این پادشاهی را به لرزه انداخته. ملک عبدالله درتلاش است تا اصلاحاتی را به ویژه در زمینه آموزه های دینی ایجاد کند، ولی با مخالفت شدیدی ازسوی علما روبروست. و این درحالی است که در خانواده سلطنتی نزاعی برای جانشینی به وجود آمده و باعث چنددستگی شده؛ این نزاع جدا از دار و دسته بندر بن سلطان و سعود الفیصل، به ویژه میان دو شخصیت اصلی، امیر محمد بن نایف و امیر متعب بن عبدالله، به راه افتاده. بنا به تمامی این دلایل، عربستان به راحتی می تواند مشکلاتی را در منطقه به وجود آورد و به درگیری هایی همانند سوریه دام زند، ولی هیچ پروژه ای برای اغوا کردن غرب و در رأس آن، ایالات متحده، در دست ندارد.
ازسوی دیگر، مخالفت اسراییل با نزدیک شدن ایالات متحده و ایران همچنان به قوت خود باقی است، ولی از دید بسیاری از کارشناسان، زمانی که آمریکایی ها انتخاب خود را انجام دهند، اسراییلی ها نیز چاره ای جز اطاعت نخواهند داشت.
در این وضعیت به هم ریخته، احتمالاً برخی مسایل در سه ماهه اول ۲۰۱۵ روشن خواهد شد.
لوریان لوژور، ۲۹ دسامبر