تأثیر انتخاب باراک اوباما بر وضعیت ایران و روابط آن با جامعه جهانی، از جمله مهمترین موضوعاتی است که پس از انتخابات 4 نوامبر، مورد توجه تحلیل گران بین المللی قرار گرفته است.
در این خصوص، یک چیز از همین حالا مشخص است: این که رییس جمهور دموکرات، در پی تحویل گرفتن مسوولیت در کاخ سفید ناچار خواهد بود به سرعت برنامه خود برای مذاکره با ایران را – که در طول مبارزات انتخاباتی مکرراً وعده آن را داده - روشن کند.
اوباما در طول مبارزات انتخاباتیش وعده داده که ظرف 15 ماه نیروهای ارتش ایالات متحده را از عراق خارج کند. بنابراین، دولت دموکرات کمی بیش از یک سال وقت خواهد داشت تا حداقل آرامش لازم را برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق در آن کشور برقرار کند، وظاهرا آمریکایی ها تردید ندارند که این هدف، جز با همکاری ایران محقق نخواهد شد. به علاوه ایالات متحده پیش از بیرون کشیدن نیروهای خود از عراق، باید تکلیف یک مسأله مهم دیگر را نیز روشن کنند و آن، وضعیت موازنه نیروها (به ویژه، توازن میان شیعیان و سنی ها) در آن کشور است. نیاز به توضیح نیست که متحدان عمدتاً سنی آمریکا در منطقه (به ویژه عربستان و مصر) به شدت از افزایش نفوذ ایران شیعه در عراق نگرانند و واشنگتن، که خود نیز در این نگرانی شریک است، نیاز دارد در تلاش برای محدود کردن مرزهای نفوذ جمهوری اسلامی در عراق، به سرعت با تهران وارد چانه زنی شود.
به همین ترتیب، ایالات متحده برای آرام ساختن افغانستان نیز – که صحنه قدرت گرفتن روزافزون طالبان به عنوان دشمن مشترک آمریکا و ایران است- نیازمند به جلب همکاری مؤثر جمهوری اسلامی است که این مهم نیز به نوبه خود، مذاکره هدفمند و موفق با تهران را طلب می کند. اما گذشته از ملاحظات مربوط به امنیت کشورهای همسایه ایران، اوباما دلیل بسیار مهم دیگری نیز برای شروع سریع مذاکرات با تهران دارد و آن، ضرورت روشن شدن تکلیف پرونده هسته ای است.
جمهوری اسلامی، طبق قطعنامه های شورای امنیت موظف شده که فعالیت غنی سازی اورانیوم خود را متوقف کند و باراک اوباما، در طول مبارزات انتخاباتی خود، با انتقاد از رویه جمهوری خواهان، وعده داده که قادر خواهد بود به شیوه ای متفاوت – مذاکره- تهران را متقاعد به این کار بکند. با چنین پیش زمینه ای، آمریکا و جهان از از هم اکنون منتظرند تا رئیس جمهور جدید، موثر بودن شیوه “متفاوت” وعده داده شده در خصوص ایران را به اثبات برساند و ابتکار مذاکره مستقیم بر سر پرونده هسته ای را به سرعت به پیش ببرد. چرا که شورای امنیت ملزم است در ادامه قطعنامه های فعلی خود، در آینده نزدیک در مورد اقدامات بعدی خود در ارتباط با پرونده هسته ای تصمیم بگیرد و در این میان، مشخص شدن سیاست واشنگتن در قبال تهران، از تأثیری تعیین کننده برخوردار خواهد بود. به ویژه آن که متحدان آمریکا در منطقه (در درجه اول اسراییل و در درجه بعد، کشورهای عربی) نگرانی روز افزونی از فعالیت های هسته ای ایران دارند و تأخیر آمریکا در برداشتن گام های موثر برای توقف این فعالیت ها را بر نمی تابند. این متحدان، در ماه های اخیر مدت زمان قابل توجهی را در انتظار تعیین تکلیف انتخابات آمریکا باقی مانده اند و انتظار دارند با گذشت مدت زمان تلف شده در جریان مبارزات انتخاباتی و انتقال قدرت به دولت جدید، دموکرات ها “اقدامات عملی” خود را در زمینه پرونده هسته ای شروع کنند.
اهمیت این موضوع به ویژه آنجا مضاعف می شود که روند صلح خاورمیانه، که از مدت ها پیش با فراز و نشیب های فراوان دنبال می شده و به پیش بردن آن یکی از اولویت های مهم سیاست خارجی دولت دموکرات را تشکیل می دهد، نیازمند متقاعد شدن اسراییلی ها به دادن امتیاز های امنیتی است و تل آویو، راضی به این کار نخواهد شد مگر آن که ابتدا، نگرانی های امنیتی اسراییل در ارتباط با جمهوری اسلامی و فعالیت های هسته ای آن از بین برود. تحولی که پیش شرط اجتناب ناپذیر آن، توقف غنی سازی اورانیوم توسط ایران است.
با توجه به مجموعه این شرایط است که می توان انتظار داشت باراک اوباما، در پی تحویل گرفتن رسمی قدرت، به سرعت ابتکاری را در زمینه مذاکره با ایران آغاز نماید. ابتکاری که نخستین قدم آن، ارائه پیشنهادی مشخص به تهران در زمینه سطح و نحوه انجام مذاکرات خواهد بود.
نکته قابل تامل در این میان آن است که دیدگاه برخی صاحبنظران آمریکایی که دیدگاه آنها بر اوباما و سیاست گذاری های وی موثر به نظر می رسد آن است که هر گوه مذاکره احتمالی با تهران، نباید تقویت کننده احمدی نژاد باشد. این صاحبنظران، معتقدند که پیشنهاد مذاکره دولت دموکرات، باید مستقیماً به رهبر جمهوری اسلامی ارائه شود، تا رئیس جمهور ایران امکان بازی با کارت “حل و فصل مشکلات با آمریکا” را برای بالاتر بردن قدرت خود نسبت به رقبای داخلی نداشته باشد. این دیدگاه، به ویژه پس از آن تقویت شده که جایگاه آقای احمدی نژاد در سلسله مراتب قدرت واقعی در حکومت ایران در معرض تزلزل قرار گرفته و تحولاتی چون استیضاح پی در پی وزرا و مشکلات اقتصادی فزاینده ناشی از بحران کاهش قیمت نفت، آن را دچار خدشه کرده است.
در نهایت، گذشته از آن که دیدگاه فوق، تا چه حد در ابتکار آینده واشنگتن برای مذاکره با تهران مورد توجه قرار بگیرد، به نظر می رسد که ایران به زودی در معرض یک تصمیم گیری بزرگ – نحوه پاسخگویی به پیشنهاد مذاکره دولت اوباما - قرار خواهد گرفت که نتایج آن، بر منطقه و هر دو کشور تأثیرات تعیین کننده ای بر جای خواهد گذارد.
مسوولان ایرانی تردید نمی توانند داشته باشند که مذاکره دولت اوباما با تهران، حتی اگر به گونه ای کاملاً بدون قید و شرط آغاز شود، به سرعت تهران را در موقعیت تصمیم گیری در خصوص تداوم یا توقف غنی سازی اورانیوم قرار خواهد داد و در چنین نقطه ای است که این مسوولان، لازم است به شفافیت و به دور از ملاحظات ایدئولوژیک یا تبلیغاتی، تصمیماتی مطابق با منافع ملی ایران بگیرند.
به این ترتیب، روی کار آمدن باراک اوباما در کاخ سفید، “فرصتی” برای تهران است که اگر در جهت منافع ملی مورد استفاده بهینه قرار نگیرد، به سرعت قابلیت تبدیل شدن به یک “تهدید” مضاعف را دارد. نگاهی به واکنش های گسترده انتخاب اوباما - اعم از واکنش افکار عمومی آمریکا، دولت ها و احزاب اروپایی یا سیاستمداران خاورمیانه- به خوبی نشان می دهد که دولت جدید در مقایسه با دولت بوش، از امکان و اعتبار و جهانی بسیار بیشتری برای پیش بردن موفق اهداف سیاست خارجی خود برخوردار است.
این بدان معنی است که اگر تهران با اتخاذ سیاست های مناسب در قبال پیشنهاد مذاکره دولت اوباما، زمینه ساز پایان بحران هسته ای و عادی سازی روابط خود با جامعه بین المللی نشود، فشار جهانی و وضح تحریم های سنگین تر علیه ایران، در زمان دموکرات ها احتمالا بیش از پیش شدت خواهد گرفت.
فشاری که بر خلاف گذشته، سردمدار آن نه یک سیاستمدار مورد نفرت عمومی چون بوش، که رئیس جمهور به شدت محبوبی چون باراک اوباما خواهد بود.