شور انتخاباتی یعنی برانگیختن عواطف و احساسات توده مردم به نفع یا زیان یک کاندیدا، همان کاری که بااستدلال های خشک و نسبی گرایی عقلی سازگار نمی افتد و مقدار قابل توجهی اغراق و گزافه گویی می طلبد.
به هر حال، آدمیزادگان موجوداتی عاطفی هم هستند و استفاده از عاطفه آنان برای دستیابی به اهداف خوب یا بد، خیر یا شر، مفید یا مضر همواره مورد نظر سیاست پیشه گان تاریخ بوده است.
گفته می شود فاشیسم بر عواطف ودمکراسی بر عقل استوار است، نکته ای قابل تامل اما احیانا نه چندان دقیق، چرا که افلاطون و ارسطو این دو نابغه یونان باستان در دمکراسی نیز عواطفی را در جریان دیده اند که ما هم امروزه به عیان می بینیم. با این حال، آدمی ناگزیر به انتخاب است، همانطور که ما مجبوریم بین بقای محمود احمدی نژاد و حمایت از مهدی کروبی و میر حسین موسوی و نهایتا از بین این دو یکی را برای ریاست جمهوری برگزینیم. برای ترغیب دیگران به حمایت از کاندیدای مورد نظرمان و یا همان ایجاد شور انتخاباتی ظاهرا ناگزیریم که استعداد و توانایی های او را در عدد بزرگی ضرب کنیم و چیزهای محیرالعقول به او نسبت دهیم یعنی اغراق و گزافه گویی که ما ایرانی ها استعداد درخشانی هم در موردش داریم. برای یک فرد عادی شاید این کار مشکلی نباشد اما برای یک روشنفکر، اندیشمند و تحلیل گر کار بسیار سختی است. ممکن است گفته شود که در این دور از انتخابات عدم کاریزمای کاندیداها و یا برجسته نبودن آنان نوعی اغراق و برانگیختن عواطف را بیشتر ضروری می سازد، اما به گمان من این خود فرصتی است تا بتوان از زیر بار اغراق و دامن زدن به هیجانات اجتناب کرد. می دانیم که از افراد دارای کاریزما انتظارات بزرگی می رود و همین انتظارات، غلو در موردتوانایی های آنان رابه حامیانشان تحمیل می کند. از یک فرد معمولی بدون کاریزما اما انتظار زیادی نمی رود و این خود به واقع بینی افراد برای انتخاب او و پرهیزشان از گزافه گویی کمک می کند. به نظر من از نقطه نظر استانداردهای رهبری در جهان و ا جمله جهان سوم، آقای کروبی و آقای موسوی، واجد ویژگی های خاصی نیستند و افرادی معمولی اند، با ادعاهای معمولی هم وارد صحنه انتخابات شده اند و انتظارات معمولی هم باید از آنها داشت. مسلما هیچکدام از آنها نه می توانند سیاست هسته ای و خاورمیانه ای ایران را تغییر دهند و نه احتمالا می خواهند. آنان نه می خواهند و نه می توانند در حیطه اختیارت رهبری وارد شوند و جهت سیاسی و امنیتی کشور را تغییر دهند. با این همه، انان می توانند از طریق تشکیل یک دولت تکنوکرات و خوش فکر، ضمن بازسازی ماشین دولتی که در حال انهدام است، مشکلات برخی از وجوه زندگی روزمره ما را کاهش دهند. در واقع فقط همین. بنابراین، لازم است ما از هم اکنون سطح انتظارات خود را از دو کاندیدای مورد نظرمان واقع بینانه کنیم و خواست هایمان از آنان را نیز از همین زاویه مطرح سازیم. اینکه کدامیک از دو کاندیدا اصلاحات بنیادی را به پیش خواهد برد، دمکراسی را حاکم خواهد کرد، سیاست خارجی را در مسیر دیگری خواهد انداخت، به حکم حکومتی تن در نخواهد داد، باعرض معذرت از دوستان، تقریبا حرف مفت است! نه چنین کارهایی از آنان ساخته است و نه آنها با چنین هدفی پا به صحنه انتخابات گذاشته اند و نه ما می توانیم چنین انتظاری از آنها داشته باشیم. به نظرم به جای جر و بحث بر سر مسائلی که با وضعیت موجود جنبه انتزاعی پیدا کرده اند، بهتر است ما از کاندیداها بخواهیم که از هم اکنون تیم تکنوکرات مورد نظر خود از جمله معاون اول خود را معرفی کنند تا بر اساس سابقه و توانایی آنها قادر به تصمیمگیری بهتری باشیم. در حقیقت انتخابات 22 خرداد تنها یک تغییر کابینه است و نه چیزی فراتر از آن و همین میزان از تغییر نیز حضور در پای صندوق رای را توجیه می کند.