آنچه می توانند و آنچه نمی‎ ‎توانند‎

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی

شور انتخاباتی یعنی برانگیختن‎ ‎عواطف و احساسات توده مردم به نفع‎ ‎یا‎ ‎زیان یک کاندیدا، همان کاری که‏‎ ‎بااستدلال ‏های خشک و نسبی گرایی‎ ‎عقلی سازگار نمی افتد و مقدار قابل‏‎ ‎توجهی اغراق و گزافه گویی می‎ ‎طلبد. ‏‎

‎ ‎به هر حال، آدمیزادگان‎ ‎موجوداتی عاطفی هم هستند‏‎ ‎و‎ ‎استفاده از عاطفه آنان برای‎ ‎دستیابی به اهداف خوب یا بد،‎ ‎خیر‎ ‎ ‎یا شر، مفید یا مضر همواره مورد‎ ‎نظر سیاست پیشه گان تاریخ‎ ‎بوده‎ ‎است. ‏ ‎

 

‎ ‎گفته می شود فاشیسم بر عواطف‎ ‎ودمکراسی‎ ‎بر عقل استوار است، نکته‎ ‎ای قابل تامل اما احیانا نه چندان‎ ‎دقیق،‎ ‎چرا که ‏افلاطون و ارسطو این‎ ‎دو نابغه یونان باستان در دمکراسی‎ ‎نیز‎ ‎عواطفی را در جریان دیده اند‎ ‎که ما هم امروزه به عیان ‏می‎ ‎بینیم. ‏‎ ‎ ‎ ‎با این حال، آدمی ناگزیر به‎ ‎انتخاب است، همانطور‎ ‎که ما‎ ‎مجبوریم بین بقای محمود احمدی‎ ‎نژاد و حمایت از مهدی ‏کروبی و‏‎ ‎میر‎ ‎حسین موسوی و نهایتا از بین این دو‎ ‎یکی را برای ریاست‎ ‎جمهوری‎ ‎برگزینیم. ‏‎ ‎ ‎ ‎برای ترغیب دیگران به حمایت از‎ ‎کاندیدای مورد نظرمان و یا همان‎ ‎ایجاد شور انتخاباتی ظاهرا‏‎ ‎ناگزیریم که استعداد و ‏توانایی‎ ‎های او را در عدد بزرگی ضرب کنیم و‎ ‎چیزهای محیرالعقول به او نسبت‎ ‎دهیم یعنی اغراق و گزافه گویی که‏‎ ‎ ‎ما‎ ‎ایرانی ها استعداد درخشانی هم‏‎ ‎در موردش داریم. برای یک‎ ‎فرد عادی شاید این کار‎ ‎مشکلی نباشد اما برای یک ‏روشنفکر،‎ ‎اندیشمند‎ ‎و تحلیل گر کار بسیار‎ ‎سختی است. ‏‎ ‎ ‎ ‎ممکن است گفته شود که در‎ ‎این‎ ‎دور از انتخابات عدم کاریزمای‎ ‎کاندیداها و یا برجسته نبودن‎ ‎آنان‎ ‎نوعی اغراق و ‏برانگیختن عواطف را‎ ‎بیشتر ضروری می سازد، اما به‏‎ ‎گمان‎ ‎من این خود فرصتی است تا بتوان از‏‎ ‎زیر بار اغراق و ‏دامن زدن‎ ‎به‎ ‎هیجانات اجتناب کرد. می دانیم که از افراد‎ ‎دارای‎ ‎کاریزما انتظارات بزرگی می رود و‏‎ ‎همین انتظارات، ‏غلو‎ ‎در‎ ‎موردتوانایی های آنان رابه‏‎ ‎حامیانشان تحمیل می کند. ‏‎ ‎ ‎ از یک فرد معمولی بدون کاریزما‎ ‎اما انتظار زیادی نمی رود و‏‎ ‎این‎ ‎خود به واقع بینی افراد برای‎ ‎انتخاب او و پرهیزشان ‏از‎ ‎گزافه‎ ‎گویی کمک می کند. ‏ ‎ ‎ ‎به نظر من از نقطه نظر‎ ‎استانداردهای رهبری در جهان و ا‏‎ ‎جمله جهان سوم، آقای کروبی و آقای‎ ‎موسوی، واجد ‏ویژگی های خاصی‎ ‎نیستند و افرادی معمولی اند، با‏‎ ‎ادعاهای معمولی هم وارد صحنه‏‎ ‎انتخابات شده اند و انتظارات‎ ‎ ‎معمولی‎ ‎هم باید از آنها‎ ‎داشت. ‏‎ ‎ ‎ ‎مسلما هیچکدام از آنها نه‎ ‎می‎ ‎توانند سیاست هسته ای و خاورمیانه‎ ‎ای ایران را تغییر دهند و‎ ‎نه‎ ‎احتمالا می خواهند. ‏‎ ‎ آنان نه می خواهند و نه می‎ ‎توانند در حیطه اختیارت رهبری‎ ‎وارد شوند و جهت سیاسی و امنیتی‎ ‎کشور‎ ‎را تغییر دهند. ‏‎ ‎ ‎ ‎با این همه، انان می توانند از‏‎ ‎طریق تشکیل‎ ‎یک دولت تکنوکرات و خوش‎ ‎فکر، ضمن بازسازی ماشین دولتی که‏‎ ‎در ‏حال‎ ‎انهدام است، مشکلات برخی از‏‎ ‎وجوه زندگی روزمره ما را کاهش‏‎ ‎دهند. ‏‎ ‎ ‎ ‎در واقع فقط همین. بنابراین، لازم است ما از‎ ‎هم‎ ‎اکنون سطح انتظارات خود را از دو‎ ‎کاندیدای مورد نظرمان واقع‏‎ ‎بینانه‎ ‎کنیم و خواست هایمان از آنان را‎ ‎نیز از همین زاویه‎ ‎مطرح‎ ‎سازیم. ‏‎ ‎ ‎ ‎اینکه کدامیک از دو کاندیدا‎ ‎اصلاحات‎ ‎بنیادی را به پیش خواهد‎ ‎برد، دمکراسی را حاکم خواهد کرد،‏‎ ‎سیاست‎ ‎خارجی را ‏در مسیر دیگری‎ ‎خواهد انداخت، به حکم حکومتی تن در‏‎ ‎نخواهد‎ ‎داد، باعرض معذرت از‎ ‎دوستان، تقریبا حرف مفت‎ ‎ ‎است‎! ‎ ‎ ‎نه چنین کارهایی از آنان ساخته‏‎ ‎است و نه آنها با چنین هدفی پا به‏‎ ‎صحنه انتخابات گذاشته اند و نه ما‎ ‎می توانیم چنین ‏انتظاری از آنها‏‎ ‎داشته باشیم. ‏‎ ‎ ‎ ‎به نظرم به جای جر و بحث بر سر‏‎ ‎مسائلی که با‏‎ ‎وضعیت موجود جنبه‎ ‎انتزاعی پیدا کرده اند، بهتر است‎ ‎ما از کاندیداها‎ ‎بخواهیم که از هم‎ ‎اکنون تیم تکنوکرات مورد نظر خود‎ ‎از جمله معاون‎ ‎اول خود را معرفی‎ ‎کنند تا بر اساس سابقه و ‏توانایی‎ ‎آنها قادر به‎ ‎تصمیمگیری بهتری‎ ‎باشیم. ‏‎ ‎ ‎ ‎در حقیقت انتخابات 22‏‎ ‎خرداد‎ ‎تنها یک تغییر کابینه است و نه‎ ‎چیزی فراتر از آن و همین‎ ‎میزان از‎ ‎تغییر نیز حضور ‏در پای صندوق رای‎ ‎را توجیه می کند. ‏‎