نگاهی به فیلم “ زن ، مرد ، زندگی ” ساخته مهدی ودادی
تلاش نافرجام !
نویسنده فیلمنامه : زامیاد سعدوندیان ، کارگردان : مهدی ودادی ، مدیرفیلمبرداری : فرشاد گل سفیدی ، تدوین : امیرادیب شپور، مجری طرح : سید رضا دوشیزی ، مدیرتولید : داوود طامهری ، صدابردار: علی کیان ارثی ، طراح گریم : بیتا آریا ، طراح صحنه ولباس : رامتین غفوری ، عکاس : مهرداد امینی ، برنامه ریزودستیاراول کارگردان : امیرعلی قنبری ، تهیه کننده : عادل سنجانی .
بازیگران : لیلا اوتادی ، امیرحسین رستمی ، سحرقریشی ، نیما شاهرخ شاهی ، شراره سلیم بیات و سمیه برجی .
خلاصه داستان : فرهاد درحالی که پنجمین سال زندگی مشترکش را با لیلی می گذراند ، تصمیم می گیرد تا اورا ترک کند. این تصمیم باعث شکل گیری اتفاقاتی می شود که …
با توجه به اتفاقات وتحولاتی که درعرصه سیاسی – اجتماعی ایران طی دو دهه گذشته رخ داده است، چهره جامعه شهری ومناسبات ارتباطی میان افراد درکلان شهرها هم دستخوش تغییرگردیده است. دیگردر سالهای آغازین دهه ۹۰ نمی توان همان شاخصه هایی را میان افراد جامعه دید که دردهه ۷۰ و ۸۰ ایران وجود داشته است. گردش سریع اطلاعات، تکنولوژی وگرایش به ماده گرایی برروابط عاطفی – خانوادگی جامعه ایران طی سالهای گذشته سایه افکنده است. حال درچنین فضایی فیلمسازی قصد بازنمایی یک ناهنجاری اجتماعی را درقالب درامی خانوادگی دارد، اگرفیلمسازبه شناخت کاملی ازجهان پیرامون خود ومحیط اجتماعی اش نرسیده باشد، درحوزه تولید اثری فاقد ساختارمنسجم وتهی ازمحتوای کارآمد را عرضه خواهد کرد.
“زن، مرد، زندگی” چهارمین تجربه ودادی درسینمایی ایران به حساب می آید. فیلم سوم او “پسران مهتاب” پس ازگذشت ۵ سال همچنان درتوقیف به سرمی برد. ودادی پس ازسالها دوری ازسینما با درامی خانوادگی به این عرصه بازگشته است. “زن، مرد، زندگی” روایت مردی ست که پس ازگذشت ۵ سال اززندگی مشترک با همسرش تصمیم می گیرد که اورا ترک گوید.
طرح داستانی فیلمنامه رویداد تازه ای را دراین عرصه مطرح نمی کند. فیلمسازان بیشماری طی سالیان گذشته چنین طرح روایی را دستمایه ساخت اثرشان قرارداده اند. فیلمهای “چهل سالگی، علیرضا رئیسیان” و “برف روی کاج ها، پیمان معادی” ازجمله این آثاراست. ودادی در “زن، مرد، زندگی” تلاش می کند تا تصویری متفاوت ازمضمون فوق را به نمایش گذارد، تلاشی که به فرجامی مناسب نمی انجامد. عناصر بیشماری دراین میان دخیل هستند که ودادی درمقام کارگردان ونویسنده اثرازآنها غافل بوده اند. پرداخت اصولی کاراکترها متناسب با انگیزه های روانی شان، عدم توجه به دیالوگ نویسی درحوزه نگارش گفتگوهای شخصیت ها، باعث گردیده تا درجهان روایی اثربا شخصیت هایی تک بعدی وفاقد پیچیدگی مواجه شویم که تصمیمات ورفتارهایشان درزمینه ای رخ می دهند که هیچگونه پس زمینه روانی ندارند. مثال بارزچنین نقصانی سکانس مشاجره فرهاد با همسرش لیلی ست. درسکانس فوق نویسنده سرانجامی را برای مشاجره کاراکترها طراحی کرده است که مخاطب کمترین ارتباطی با آن برقرارمی کند. فرهاد درپایان مشاجره تصمیمش مبنی برترک لیلی را به وی اعلام می دارد.
بروزچنین اتفاقی میان شخصیت - های محوری قصه درسطح ظاهری ساختارفیلمنامه می تواند جذاب وپرکشش باشد، اما شکاف های اتفاق فوق زمانی نمود بیشتری به خود می گیرد که مخاطب درفرآیند ارتباط با شخصیت فرهاد دچارگسست می شود. دلیل اصلی چنین برداشتی، عدم طراحی رویدادهای فرعی وچیدمان جزئیاتی ست که نویسنده ازآنها چشم می پوشد. گویا درجهان روایی نویسنده، اشیاء، مکان، گذرزمان وعناصری ازاین موارد تأثیری برروند شکل گیری جهان درونی وبیرونی یک کاراکترندارند. چنین رویکردی ازسوی نویسنده باعث می شود تا شخصیت محوری قصه که تعادل جهان داستانی را برهم می زند، تبدیل به تیپ تک بعدی شود که کمترین ارتباطی با جهان روزمره مخاطب برقرارکند. تلاش ودادی هم درمقام کارگردان بی نتیجه است، اوفصل آغازین اثررا به خوبی وبا ریتم مناسبی با درونمایه اثرش آغازمی کند. اما با پیشروی قصه وافزوده شدن شخصیت های فرعی که هرکدام ازآنها به دلیل نقصانی که درپرداخت دارند، معضل کارگردانی هم نمود بیشتری پیدا می کند. انتخاب زوایای دوربین، قاب بندی ها فاقد طراحی واندیشه است. چنین نگرشی به تمامی اجزای درون قاب هم تسری پیدا می کند. چیدمان اشیاء، انتخاب رنگ دربافت صحنه ها، انتخاب رنگ وشدت نوردرنورپردازی فضاها، همگی ازجمله مواردی ست که ودادی درمقام کارگردان به سادگی ازآنها غافل گشته است. نکته دیگرعدم توجه به عنصری ست که هم ازدیدگاه کارگردان وهم نویسنده بازمانده وآن طراحی وچینش فضاها ومکان ها براساس روابط علی ومعلولی درونمایه روایت است.
برش نماها وتعویض مکان ها درقصه بدون چنین تمهیدی ست. نمونه بارزچنین اتفاقی را می توان دربرش سکانسی که فرهاد درشرکت مشغول گفتگوبا منشی اش است به سکانس تلفنی صحبت کردن لیلی مشاهده کرد. درحوزه بازی هم ودادی با انتخاب نامناسب بازیگران ضربه دیگری به اثروارد می کند. رستمی، اوتادی وقریشی بیش ازآنکه با ابزاربازیگری وشیوه های گوناگون آن آشنا باشند، ازطریق روابط وبه مدد چهره شان وارد این عرصه شده اند. آنها نه تنها درک متناسبی ازشخصیت – هایشان ندارند بلکه هیچ تمهیدی را برای هرچه خلاقانه ترکردن کاراکترها ازخود بروزنمی دهند. عدم تحلیل روانی وفیزیکی شخصیت، عدم توجه به تمپودرونی شخصیت، عدم کشف عمل نمایشی محوری رویدادها و… ازمهمترین نکاتی ست که بازیگران یاد شده به آنها توجهی نمی کنند. وجود چنین نگرشی درساختارروایی وتولیدی اثراست که باعث گردیده، مخاطب با فیلمی کسالت بارمواجه گردد که نه تنها بارمعنایی مضاعفی برای مخاطب دارد بلکه آنها را دچاررخوت وسستی می کند.