عروسک های سکوت/بازیگران:داریوش موفق، فریبا کامران، افسانه ماهیان و فرزانه سهیلی. عوامل: شیما میرحمیدی (طراح صحنه و لباس)، رضا بهجب (نور)، مارتین شمعونپور (آهنگساز)، مهدی آشنا (عکاس)، سارا اسکندری (گریم)، آریا افشار (دستیار کارگردان)، هانیه حمزه به عنوان (منشی صحنه)، امیر اسمی (طراح بروشور و پوستر).
خلاصه داستان:پیرمردی با دختران خود دچار اختلاف و مشکلات زیادی شده است، چرا که فرزندان واقعه مرگ مادر بر اثر آتش گرفتن را فراموش نمیکنند.
“عروسک های سکوت” تجربه ای جدید از گروه “دختران”است که در آن نمایشنامه نویس فضای لازم را برای دستیابی کارگردان به فرم و شکل مورد نظر در اختیار قرار می دهد. سمانه زندی نژاد که پیش ازاین در نمایش “ به مراسم مرگ داداش خوش آمدید” تلاش خود را برای فراهم آوردن زبان استعاره خود به کار گرفته، این بار به شکلی خلاقانه گامی فراتر گذاشته تا بتواند همه رخدادهای درام نویس را با حرکت در میزانسن و ارتباط موشکافانه بازیگر با اشیاء، بازیگر با بازیگر و بازیگر با صحنه توصیف کند. بنابراین نمایش جدید وی بر خلاف اغلب اجراهای روی صحنه این روزهای تئاتر تهران اثری کم نقص و متفاوت محسوب می شود.
اثر با رویکرد فلسفی و هستی شناسانه به زندگی انسان و برای بیان تلقی خود از زندگی، از مرگ انسان و بیم از نیستی آغاز می شود و با دستمایه قراردادن ضایعه مرگ ذهنی انسان های مدرن جامعه پیشرفته، افکار و روحیات اطرافیان او را در این موقعیت خطیر، مورد بررسی قرار می دهد. به این ترتیب “موقعیت دراماتیک” نمایشنامه، مرگی است که نظم موجود را بر هم زده و شخصیت ها را دچار سراسیمگی روحی می کند و به کنکاش و بازنگری در مفهوم بودونبود می پردازد.
در مسیرموقعیتی که نمایشنامه خلق می کند، شخصیت ها به مسیری سوق داده می شوند که در تعمقی درونی به سرشت هستی و کائنات و دلایل وجود خود می اندیشند. انفعال کاراکترها و عدم التزام آن ها به کنش یا عمل دراماتیک برای دگرگون کردن شرایط که نمونه آن در شخصیت های این نمایش نیز آشکار است، با دقت طراحی و خلق شده است. به عبارتی این گونه از روایت می کوشد پاسخ فرهنگی مناسبی برای قشر فرهیخته مخاطبین نمایش های به اصطلاح مدرن و یا تجربی باشد، مخاطبینی که به مدد پیشرفت مدنیت و ارتقای علوم و فن آوری و گسترش سطح تحصیلات، از ذهنیتی پیچیده تر و درک عمیق تری برخوردارند و با پاسخ های بدوی افسانه ای و اساطیری در باب رمز و راز هستی قانع نمی شوند و در عین حال اضطراب و وهم از مرگ دارند. از این روست که در سالهای اخیر یکی از سوژه های مورد توجه هنرهای نمایشی در تئاتر و سینما، مفهوم مرگ و چگونگی مواجه انسان با مرگ و پذیرش و تحمل آن است که عموما در قالب داستان شخصیت هایی بروز و تجلی می کند که از مرگ زودرس خود که ناشی از بیماری لاعلاجی چون سرطان است پیش آگاهی می یابند.
نمایشنامه درنگاه نخست، با ساختار داستانی ساده، که به تدریج پیچیده و دشوار می شود روبروست. مهم ترین محوراین اثر نقد جریان ذهنی قهرمان داستان نسبت به کنش های درونی و اجتماعی است. اما در مرکزیت این داستان خطی و ساده، که هجمه های سادیسمی شخصیت ها را معرفی، نقد و تحلیل می کند، گره افکنی، کشمکش و بحران با روال ترتیبی منظم و سلسله وار طرح می شود. به عبارتی نویسنده می کوشد با حفظ ساختار مدون درام زوایای متنوع اثرش را در فضای غیررئالیستی به مخاطب انتقال دهد. این مهم یکی از دشوارترین ترکیب بندی های ساختاری نمایشنامه نویسی است که به دلیل سابقه نه چندان مکرر و علمی در تئاتر ایران تولیدات بسیاری از هنرمندان را با شکست روبرو کرده است. فرزانه سهیلی در مقام نمایشنامه نویس و با دسترسی به تمرینات مستندوار اعضای گروه، بازیگران را در وضعیت های بحرانی مورد نظر خود و کارگردان قرار می دهد تا بتواند از این طریق عکس العمل های طبیعی رفتاری را ثبت کند.
درام نویس به شکلی استعاری شخصیت هایش را از طیف های مختلف جامعه معاصر شهری انتخاب و به تصویر می کشاند و با تعارضات سیاسی نه چندان بنیادی اما منجر به انشقاق و جدایی آنها را بررسی می کند.
”عروسک های سکوت” می کوشد مخاطب را مسحور رنگ و ترکیب بندی های میزانسن و در پس زمینه الفاظ و زبان شاعرانه کرده و بیشتر احساس شهودی او را برای درک مفهوم مبهم اثربرانگیزد. از این رو بیش از آن که متکی بر تحلیل علت و معلولی رخدادها باشد متکی بر محوریت چیدمان و فرم است.
بازی بازیگران نمایش بر اساس داده های متن و هدایت کارگردان منطقی و دقیق است. طراحی صحنه کاربردی و رنگ بندی های موجود در آن واسطه ای میان ذهنیت و عینیت جهان اثر را معرفی می کند.
یادداشت کارگردان:
صحبت بر سر انسان است که گهگاه ظالم می شود. صحبت بر سر عدالتی است که تنها پناهِ مظلوم است. قصّه ای است که بارها خوانده ایم در صحنه های حوادث روزنامه ها یا شنیده ایم، دهان به دهان
این اتفاقی است که هر روز می افتد؛ شاید در همسایگی مان، نه فقط در یک روستای دور در یک شهرستان. “عروسک های سکوت” همین جا هستند و شاید فریادشان در سکوتشان خفه شده باشد. تمام تلاش ما برای اجرای این نمایش همین بود که شاید بتوانیم اندکی از فریادشان را بشنویم. بدون اینکه قضاوت کنیم. ظالم چه کسی بود و چرا ظالم بود.
بسیار شرمنده ایم که شما را به تماشای نمایش تلخمان دعوت می کنیم. قصّه همین بود. چاره ای نداشتیم.