برخی تصور می کنند برای پیش آمدن وقایع بزرگ حتما باید اتفاقاتی عجیب و غریب پیش بیاید. شاید به یاد نمی آورند شعله ور شدن جنگ جهانی اول در پی رویدادی ساده به وقوع پیوست که مشابه آن قبل از آن هم رخ داده بود. اما چه چیزی باعث شد جهان درگیر چنان جنگ خانمان سوزی شود؟ نقشه جهان به هم بریزد و عوارض سیاسی رویدادهای منبعث از آن حتی تا امروز، حدودا بعد از یک قرن، ادامه یابد؟
نیمچه رویارویی قایق های تندرو ایرانی با ناوهای جنگی آمریکا شاید یکی از همین اتفاقات ساده ـ آن گونه که مسئولین وزارت امور خارجه و دفاع ارزیابی کرده اند ـ باشد که با توجه به اوضاع منطقه و جهان پتانسیل فراوانی با خود دارد.
پوشش خبری وسیع رسانه های جهان و نحوه تلقی آمریکایی ها از ماجرا، نشان می دهد در شرایط کنونی، در مورد روابط ایران و آمریکا و منطقه پر تنش خاورمیانه، از کنار هیچ رویدادی نباید به سادگی گذشت. هر چند مسئولین کشور ما، در ظاهر، چنین کردند. البته این ساده انگاری می تواند تعابیر مختلفی داشته باشد. از جمله اینکه دولتمردان کشور ما از هیچ چیز واهمه ای ندارند، یا اینکه ما وظایفمان را در جهت پاسداری از آب های سرزمینی خود انجام می دهیم و دنیا به آن اشراف دارد و هزار و یک دلیل دیگر که ما از آن بی اطلاع هستیم. اما این حادثه در عرصه بین المللی، قطعا به گونه دیگری برداشت شده است. مخصوصا اگر توجه داشته باشیم که رسانه های غربی با چه حجم بالایی سعی در انتشار خبر کردند و چگونه این مسئله به تیتر یک بسیاری از مطبوعات و خبر فوری رسانه های مطرح جهان، نظیر سی ان ان.تبدیل شد، و به واسطه آن بلافاصله قیمت نفت افزایش یافت.
فارغ از دلیل پیدایش این مواجهه، ابعاد و موج خبری حاصل از آن، امری که نباید به بوته فراموشی سپرده شود میزان حساسیت منطقه است. بعد از انتشار گزارش “نای” ممکن است این ذهنیت پیش آمده باشد که اوضاع صد و هشتاد درجه چرخش داشته و چندی طول نخواهد کشید تا دو دولت به همه خصومت ها پایان دهند. حتی این توهم برای کشورهای منطقه پیش آمده که ممکن است به همین زودی ها ایران و آمریکا بر سر میز مذاکره بنشینند و سر آنها بی کلاه بماند و به ناچار تلاش می کنند روابط خود را با ایران در حداقل میزان تنش قرار دهند.
در حالیکه حتی اگر این مشکل هم پیش نیآمده بود، از اعلام اهداف سفر بوش به منطقه، به روشنی می توان دریافت که حل مسئله برقراری رابطه بین ایران و آمریکا کاری چندان ساده و پیش پا افتاده نیست. اکنون که این رویارویی نیز اتفاق افتاده روشن شده، که آن گزارش تنها نقش خاکستری را داشته که بر روی آتش پراکنده شده است. در چنین شرایطی هر اشتباه، هر چند کوچک و ساده، توانایی آن را دارد که یک بار دیگر نقشه جهان را بر هم ریزد. لحن تند رابرت گیتس در هشداری که داد و توقعی که از ایران دارد، به وضوح بیانگر روشی خصمانه و به دور از مناسبات دیپلماتیک است.
از کلام بالا می خواهم نتیجه بگیرم که انتشار گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا و یا کلام های دوستانه نباید ما را به این نتیجه برساند که خطر درگیری نظامی و یا حداقل صدور قطعنامه های سختگیرانه تر علیه کشور ما خاتمه یافته است. به نظر می آید این شمشیر داموکلس هم چنان بالای سر ما استوار ایستاده و منتظر کوچکترین غفلت ماست. این آرامش می تواند آرامش قبل از طوفان باشد. دوستانی که در نهادهای مدنی مشغول مقابله با عفریت جنگ هستند باید به همراه سایر گروه های حامی صلح در جهان به فکر راه اندازی کارزارهایی بزرگ، در جهت مقابله با نعره های جنگ طلبان باشند و با هر کنشی که بتواند موجبات درگیری و تنش را فراهم سازد به شدت مقابله کنند. باید جهانیان بدانند ساکنین این سرزمین کهن در پی صلح هستند و جهت بدست آوردن آن از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند.