گفت وگو♦ سینمای جهان

نویسنده
بهرام نوتاش

تا قبل از نمایش فیلم 300 نام او برای ایرانی ها شناخته شده نبود. اروپایی ها و امریکایی نیز آشنایی زیادی با جرارد جیمز باتلر نداشتند. بازیگر اسکاتلندی با 188 سانتیمتر قد و ملقب به گری که در دانشگاه گلاسکو حقوق خوانده بود تا وکیل شود. اما پس از یک دهه بازی در نقش های کوچک و بزرگ، سرانجام شاه نقش کارنامه هنری اش به سراغ وی آمد: شاه لئونیداس اسپارتی در فیلم 300 که جدا از سود تجاری و شهرت قابل ملاحضه ای که برای عواملش در آن سوی آب ها رقم زد، نام و سیمای باتلر را به ایرانیان اغلب مخالف و اندک موافق آن فیلم شناساند.

geraldbutler.jpg


گفت و گو با جرارد باتلر بازیگر فیلم 300 و پی نوشت: دوستت دارم

300 %

تا قبل از نمایش فیلم 300 نام او برای ایرانی ها شناخته شده نبود. اروپایی ها و امریکایی نیز آشنایی زیادی با جرارد جیمز باتلر نداشتند. بازیگر اسکاتلندی با 188 سانتیمتر قد و ملقب به گری که در دانشگاه گلاسکو حقوق خوانده بود تا وکیل شود. اما علاقه اش به هنر باعث شد تا از دوران دانشجویی در یک گروه موسیقی راک به عنوان نوازنده حضور یابد.

آشنایی اش با استیون برکوف بازیگر در یک کافی شاپ لندنی راه او را برای بازیگری هموار کرد. برکوف نقشی کوچک در نمایش کوریولانوس به او داد و باتلر تصمیم گرفت تا دانشکده حقوق را با وجود نمرات بالا رها کرده و بازیگری پیشه کند. در سال 1996 نقش اصلی اقتباس صحنه ای قطاربازی را به چنگ آورد. سال بعد با ایفای نقشی در فیلم خانم براون وارد سینما شد.

هنگام فیلمبرداری در اسکاتلند، زمانی که جرارد و مادرش به پیک نیک در کنار روخانه ای رفته بودند، با شنیدن صدای جوانی که در حال غرق شدن بود، خود را به روخانه افکنده و جان وی را نجات داد. او برای این کار نشان ویژه شجاعت از انجمن سطلنتی انسانیت دریافت کرد، اما هنگام اخذ این نشان گفت کاری را انجام داده که هر انسانی در چنین موقعیتی می کرد.

کارنامه سینمایی او با ایفی نقشی کوچک در فیلمی از مجموعه جیمز باند به نام همیشه فردایی هست[1997] ادامه یافت و در سال 1998 از طرف راسل مالکاهی برای بازی در فیلم داستان مومیایی برگزیده شد. در سال 2000 اولین نقش بزرگ خود را در فیلم آتیلا به چنگ آورد. او در این فیلم نقش اصلی را بر عهده داشت و با اولین مشوق و راهنمای خود-استیون برکوف-همبازی بود. البته تهیه کننده ها در ابتدای کار با حضور وی در پروژه چندان موافق نبودند و دلیل آن لهجه غلیظ اسکاتلندی جرارد بود. اما وی پذیرفت تا لهجه اش را از میان ببرد و به خوبی نیز از پس این کار برآمد.

همزمان با فیلمبرداری آتیلا، از سوی وس کریون برای برداشت تازه وی از داستان دراکولا انتخاب شد. وقتی دراکولا 2000 به نمایش در آمد، جرارد از سوی طرفدارانش صاحب سایتی اینترنتی و کم کم صاحب جایگاهی در سینمای هالیوود شد.

بازی در نقش کریدی در فیلم Reign of Fire در سال 2002 و سپس بازی در نقش تری شریدان در لارا کرافت: گهواره زندگی در سال بعد و در کنار آنجلینا جولی راه او برای رسیدن به شهرتی بین المللی هموار ساخت. بسیاری از سینما دوستان غیر اروپایی و غیر آمریکایی با این فیلم او را کشف کردند. نقشی بزرگ در فیلم Timeline بر اساس داستانی از مایکل کرایتون و سپس بازی در برگردان سینمایی یک از آثار اندرو لوید وبر به نام شبح اپرا قدرت وی در ایفای نقش های متفاوت را به معرض نمایش گذاشت. نمایش موزیکال شبح اپرا با موفقیت و استقبال عظیمی مواجه شد، اما سه فیلم بعدی وی فرانکی عزیز، بازی زندگی آنها و بئوولف و گرندیل نتوانست چیزی بر کارنامه وی بیفزاید.

شاه نقش اصلی کارنامه او در سال گذشته نصیبش شد: شاه لئونیداس اسپارتی در فیلم 300 که جدا از سود تجاری و شهرت قابل ملاحضه ای که برای عواملش در آن سوی آب ها رقم زد، نام و سیمای باتلر را به ایرانیان اغلب مخالف و اندک موافق آن فیلم شناساند. بازی در کنار پیرس برازنان در فیلم خرد شده و سپس پی نوشت: دوستت دارم در ژانرهای متفاوت دیگر عرصه تازه ای برای نشان دادن قدرت بازیگری باتلر فراهم کرد. باتلر که در پی نوشت: دوستت دارم با هیلاری سانک همبازی شده، جز سکانس افتتاحیه کمیک آن غیر از فلاش بک ها یا نماهای ذهنی سوانک در فیلم حضور ندارد. چیزی که کمتر بازیگری با شهرت باتلر تن به قبول چنین مخاطره ای می دهد. پای حرف های او درباره 300 و پی نوشت: دوستت دارم می نشینیم.

geraldbutler2.jpg


در تمام طول فیلم پی نوشت: دوستت دارم فقط از طریق فلاش بک ها یا نماهای ذهنی هیلاری سوانک حضور دارید که مرگ شما را نپذیرفته و حضورتان را در کنار خود حس می کند.

با این وجود شانس این را دارم که در سکانس اول فیلم زنده باشم…

آیا در آنجا چیزهای ناگفتنی هم دیدی؟

در ذهن او؟ البته، بیشتر از هر چیزی استعدادی وافر را مشاهد کردم!

با دوتا جایزه اسکارش سر صحنه آمده بود؟

بله، خیلی عصبی کننده است(می خندد). ولی راستش نه، او هرگز چنین کاری نمی کند. بسیار با وقار است. در عوض همیشه سگ هایش را با خودش می آورد، و بعضی وقت ها هم پرنده اش میچ را… هیلاری فردی عادی مثل من و شما، و در عین حال بازیگری فوق العاده است.

geraldbutlers3.jpg


بازی در نقش کسی که گری نام دارد باید کمی عجیب باشد، نه؟ چون به هر حال در زندگی واقعی لقب شما هم همین است…

راستش سر صحنه خیلی کمک کرد که بقیه بازیگرها اسمم را در طول فیلمبرداری اشتباه نکنند! نکات مشترک زیادی با این شخصیت دارم. یک آدم معمولی با اصلیت ایرلندی. اکثر لباس ها و لوازمی که سر صحنه استفاده کردم، مال خودم بودند.

شما هم مثل او، یک ستاره موسیقی راک بودید…

من هیچ وقت به شکل حرفه ای کار موسیقی را دنبال نکرده ام. ولی چند سال قبل در یک گروه نوازندگی می کردم. موقعی که مشغول گذراندن دوره ای برای وکیل شدن بودم.

روزها وکیل و شب ها ستاره موسیقی راک…. تقریباً می شود گفت مثل شخصیت یک فیلم…

باور کنید چندتا فیلم می شود از زندگی من ساخت! اما عین واقعیت است، روزها به عنوان دستیار در یک دفتر حقوقی کار می کردم که یکی از وکیل هایش نوازنده گیتار بود و آوازهایی که می خواندم را می نوشت. یک رفیق دیگر هم که وکیل بود به ما ملحق شد و گروهی تشکیل دادیم. گروهی متشکل از حقوق دان هایی که آرزو داشتند ستاره موسیقی راک بشوند!

اسم گروه چی بود؟

Speed(می خندد).

geraldbutlers4.jpg


به خاطر بهره وری بیشتر از ماه ها تمرین های بدنی که برای فیلم 300 متحمل شدید، در قراردادهای تان قید می کنید که در یک صحنه حتماً با بالا تنه برهنه ظاهر بشوید؟

نه، فکر می کنم باید بر عکس آن را تقاضا بکنم. این موضوع مشکلات زیادی برایم درست کرده، من توی سالن ورزش متولد نشده ام. متوجه حرف هایم هستید که… اما اگر لازم باشد برای یک فیلمی مثل 300 این تمرین ها را انجام بدهم، این کار تا حدی که استخوان هایم درد بگیرد، انجام می دهم. پیش از شروع فیلمبرداری، نیروی فوق انسانی را برای این کار صرف کردم که هنوز نمی دانم چه چیزی باعث شد تا مثل یک آدم شیفته تا این حد در این کار پیش بروم. حرکات با شمشیر را تا حد از حال افتادن تکرار می کردم. قبل از هر برداشت 50 تا 60 شنا می رفتم… مثل یک آدم دیوانه…

قبل از هر برداشت؟

بله، می خواستم واقعاً مثل یک اسپارتی باشم، نه بازیگری که نقش یک اسپارتی را بازی می کند. الان وقتی یک سالن ورزشی می بینم، حالم به هم می خورد.

بعد از موفقیت فیلم 300 چند تماس دریافت کردید؟

حدود 400 پیامک و 850 تماس تلفنی. به جای لذت بردن از موفقیت فیلم در تمام طول آخر هفته اضطراب داشتم. چون نمی رسیدم به همه آنها جواب بدهم! فکر می کنم تمام آدم هایی که در طول زندگی ام با آنها برخورد داشتم، آن روز گوشی را برداشته بودند تا زنگ بزنند. من قبلاً هیچ وقت و شاید بعدها هم هرگز، چنین تجربه ای نداشتم.

geraldbutlers5.jpg


از آن زمان کارتان در هالیوود رونق گرفت. طرح هایی چون بازسازی نیویورک 1997 روی اسم شما می چرخد. در چنین شرایطی حفظ خونسردی دشوار است؟

باید نگاه تان را به آنچه که در جلوی شماست متمرکز و از گوش سپردن به آنچه در اطراف تان می گذرد، اجتناب کنید. از همه حرف ها گذشته، فیلمی که بر اساس نام شما شکل می گیرد، چیزی کمتر یا بیشتر از یک نقش جدید برای بازی کردن نیست. تنها شما بیشتر بر عوامل تسلط دارید و می توانید کارنامه تان را آن طور که دوست دارید شکل دهید. برای مین بود که فیلمبرداری نیویورک 1997 را ترک کردم. فیلم آن طور که دوست داشتم پیش نمی رفت و ترجیح دادم از آن صرف نظر کنم. این شانس این را دارم تا طرح هایی را که صد در صد به آنها اطمینان دارم، رد کنم.

بعد از 300 بهترین فیلمنامه ها را دریافت می کنید؟

بله! البته قبل از 300 نیز همه چیز خو بود، اما مثل فوتبل است. من الان در یک دسته بالاتر بازی می کن.. به جای دریافت یک فیلمنامه خوب روزی چهار تا شش فیلمنامه به دستم می رسد. و نه گفتنم به بعضی پیشنهادها اهمیت خاصی پیدا کرده است. چون نمی رسم در همه آن فیلم ها بازی کنم.

اغلب نقش جنجگویان حماسی را بازی کرده اید. ایفای نقش یک آدم عادی چه احساسی دارد؟

فوق العاده است! چون من هم یک آدم عادی هستم. شباهت های زیادی بین من و گری وجود دارد. او بامزه است و دوست دارد مسخره بازی دربیاورد و هیچ چیز را جدی نگیرد. و خوش قلب است. من بیشتر شبیه گری هستم تا شخصیت های نمادین یا تاریخی که نقش شان را بازی کرده ام، مثل شبح اپرا. با آنها تشابهات روحی و روانی دارم، اما این ها زمینه اصلی من نیستند. خوشبختانه کارنامه ام این اجازه را به من داده تا از از ژانری به ژانر مخالف بروم. از بازی در یک کمدی موزیکال تا یک درام تاریخی یا فیلمی حادثه ای حماسی که کمتر کسی توانست مرا ببیند، خودم، بامزه بودن و یا سعی در بامزه بودنم را بیشتر دوست دارم(می خندد). خیلی دوست دارم کمدی های عاشقانه یا سیاه بازی کنم. عاشق انجام دادمن کارهای متفاوت هستم که خودم و دیگران را غافلگیر کند. همیشه این احساس را دارم که هنوز کارهایی را که قادر به انجام شان هستم، انجام نداده ام. ولی امیدوارم با کارهایی که این اواخر کرده ام و مشغول انجام شان هستم، توانسته باشم به چیزی که می خواستم برسم. امکانات موجود در کارهای جدید بسیار زیاد است. دوره خوبی برای من است، یک دوره بسیار پر بار…

geraldbutler5.jpg


نقش هایتان را چطور انتخاب می کنید؟

همیشه اول به فیلمنامه و نقش نگاه می کنم. بعد این که با چه کسانی همبازی خواهم شد و چه کسی آن را کارگردانی خواهد کرد. اگر شبیه چیزی است که قبلاً انجام داده ام، بهتر است استراحتی به خودم بدهم و… سپس چیزهای دیگری مثل ژانر را در نظر می گیرم: “تو برهنه هستی، سیبری است، زمستان است” فیلمنامه ای که این طور شروع بشود، مورد علاقه من نخواهد بود، چون علاقه ای ندارم وسط زمستان لخت توی سیبری باشم(می خندد). ولی بعضی وقت ها به این چیزها موقعی فکر می کنم که دیگر خیلی دیر شده است. سر صحنه فیلمبرداری جزیره نیمز در استرالیا، بیش از نصف فیلم را توی آب بودیم. زمستان بود و من باید در اب های پر از کوسه شنا می کردم و با بادهای سرد روبرو می شدم. فکر می کردم که خواهم مرد(می خندد).

امشب کجا شام می خوردی؟

سر نمایش ویژه پی نوشت: دوستت دارم و احتمالاً کمی بعد در جهنم(می خندد).