ترجمهها و بازنویسیهای بحثبرانگیز احمد شاملو
بهزاد کشمیریپور
احمد شاملو در سالهای پایانی جنگ دوم جهانی، نوجوانی شانزده هفده ساله بود و به دلیل آنچه از سوی برخی منتقدان «گرایشهای شدید ناسیونالیستی» و از سوی آیدا سرکیسیان «فعالیتهای ضد متفقین» خوانده شده با گروهی که به فاشیستهای آلمان تمایل داشت همکاری میکرد. او سال ۱۳۲۱ به جرم این “فعالیتها” در تهران بازداشت، و اسفندماه به بازداشتگاه شوروی در رشت منتقل میشود. دوران بازداشت شاملو که تا پاییز ۱۳۲۳ ادامه یافت، باعث شد ادامهی تحصیل را رها کند و مشغول کار در یک کتابفروشی شود.
شاملو هنگام دستگیری تازه کلاس سوم دبیرستان را پشت سر گذاشته بود. آشنایی احمد شاملو با زبانهای خارجی به همین دوران بازمیگردد، اما شاعر جوان چنان پرکار و غرق در فعالیتهای روزنامهنگاری شد که هرگز فرصت نیافت فراگیری زبان را به شکل آکادمیک و در موسسههای آموزشی دنبال کند.
ناکامی در آموزش آلمانی و خودآموزی زبان فرانسه
در دههی بیست خورشیدی فرانسوی زبان بینالمللی، به ویژه زبان اصلی شعر و ادبیات جهان به شمار میرفت. شاملو، آنچنان که سومین همسرش آیدا روایت میکند، از اوایل این دهه آموختن زبان فرانسه را در خانه شروع کرده است. او ۱۳۱۹ نیز به دلیل علاقهای که به آلمان و زبان آلمانی داشت کلاس سوم دبیرستان را رها میکند تا تحصیل را در هنرستان صنعتی ایران و آلمان ادامه دهد؛ اما انتقال پدرش به گرگان مانع این کار میشود.
احمد شاملو در گفتگو با ناصر حریری («هنر و ادبیات امروز» گفت و شنودی با احمد شاملو، به کوشش ناصر حریری، چاپ نخست ۱۳۶۵، چاپهای بعدی با افزودن بخشهایی از ۱۳۷۱ به بعد.) میگوید در این دوران تازه با کار نیما آشنا شده بود و بعد «برحسب اتفاق به ترجمه فرانسوی شعری از لورکا برخوردم که کنجکاوی مرا به شدت برانگیخت. اما دستم به جائی نمیرسید. خرید کتاب پول لازم داشت. تا اینکه فریدون رهنما پس از سالها اقامت در پاریس به تهران برگشت … آشنائی با او که شعر معاصر جهان را بسیار خوب میشناخت دست یافتن به گنجی بیانتها بود. کتابهای او بود که دروازه رنگینکمان را به روی من باز کرد. الوآر و لورکا، دسنوس و نرودا، هیوز و سنگور، پرهور و میشو، خیمهنس و ماچادو و دیگران و دیگران. اینها بودند که بینش شاعرانه مرا که از نیما آموخته بودم گسترش دادند.»
«بازسازی» به جای ترجمه
شاملو مجموعهای از ترجمههای خود از شعر جهان را در کتاب «همچون کوچهای بیانتها» گردآورده و برخی از آنها را با صدای خودش خوانده و منتشر کرده است. در این مجموعه شعرهایی وجود دارد که اصل آنها به زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی، یونانی، ترکی و روسی است.
شاملو در مقدمهی این کتاب مینویسد «چون ترجمهی بسیاری از این اشعار از متنی جز زبان اصلی به فارسی درآمده و حدود اصالت آنها مشخص نبوده ناگزیز به بازسازی آنها شدهام. اصولاً مقایسهی برگردان اشعار با متن اصلی کاری بیمورد است. غالبا ترجمهی شعر جز از طریق بازسازی شدن در زبان میزبان او بیحاصلی است…»
ظاهرا این «بازسازی» فقط در مورد شعرها انجام نشده؛ شاملو متنهای بسیاری نیز از نویسندگان کشورهای مختلف ترجمه یا بازنویسی کرده که در آنها نیز رد این بازسازی به خوبی آشکار است. این نویسندگان در روایت شاملو همه با لحن و آهنگ نثرهای او، و با استفاده از اصطلاحات کوچه و بازار مینویسند.
کمتوجهی به متن مکتوب، استقبال از روایت شفاهی
در مورد اختلاف روایت شاملو با متنهای اصلی در شعرهایی که به عنوان ترجمه منتشر کرده نقدهای فراوانی نوشته شده. اغلب منتقدان معتقدند حاصل کار شباهتهای فراوانی به سبک و لحن شعرهای خود شاعر دارد و برای دوستداران شعر او تقریبا همارج سرودههای شاملو محسوب میشوند. با این همه جاذبهی صدای شاملو در استقبال مخاطبان از این شعرها تعیین کننده بوده است.
کتاب «همچون کوچهای بیانتها» نخستین بار در سال ۱۳۵۲ منتشر شد. اما توجه عموم به این شعرها هفت سال بعد و هنگامی جلب میشود که شاملو شعرهای لورکا را با صدای خود میخواند و همراه کتابچهای از متن شعرها منتشر میکند. با استقبال از این اثر روایت صوتی شعرهای چند شاعر دیگر نیز در سالهای بعدی به بازار میاید. این روایتهای صوتی در مدت کوتاهی در چند برابر تیراژ متن چاپی منتشر شد و به فروش رسید.
حذف نام مترجم اصلی
شعرهایی را که به عنوان ترجمهی شاملو منتشر شدهاند میتوان به دو گروه اصلی تقسیم کرد. بخشی که ظاهرا از زبان فرانسه به فارسی برگردانده شدهاند و بخشی که کسانی از زبانهای دیگر ترجمه کردهاند و شاملو آنها را ویراسته یا بازنویسی کرده است. در کارنامهی احمد شاملو که به وسیلهی همسرش آیدا تدوین شده همهجا از مترجمان شعرهای بخش دوم به عنوان «همکار» یاد شده است.
در این کارنامه گاهی نیز نام مترجمان اصلی به کلی حذف شده است. دومین مجموعه از نوشتههای مارگوت بیکل که زیر عنوان «چیدن سپیده دم» منتشر شد از این نمونههاست. مترجم این کتاب و مجموعهی «سکوت سرشار از ناگفتههاست» محمد زرینبال است که نامش فقط در مجموعه اول آمده. آیدا از دو کتاب اخیر اولی را «به ترجمه و با همکاری محمد زرینبال» و دومی را «به ترجمه احمد شاملو» معرفی کرده است.
زبان مکتوب، زبان شفاهی
احمد شاملو از سال ۱۳۵۶ به بعد چند سالی را در انگلیس و امریکا زندگی کرده اما ظاهرا به زبان انگلیسی تسلط پیدا نکرد. ترجمههای او از این زبان «با همکاری» دیگران انجام شده است؛ از آن جملهاند ترجمهی هایکوهای ژاپنی که ع. پاشایی از انگلیسی به فارسی برگردانده و شعرهای لنکستون هیوز که حسن فیاد ترجمه کرده است.
به نظر میرسد آشنایی شاملو با زبان فرانسوی به دلیل عدم اقامت طولانی او در یک کشور فرانسوی زبان در حد درک نوشتههای مکتوب بوده است. احمد شاملو در هیچ یک از نشستهایی که در کشورهای خارجی برگزار کرد به زبانی جز فارسی سخن نگفت. در دومین کنگرهی بینالمللی ادبیات در آلمان که سال ۱۳۶۷ به مدت یک هفته در شهر ارلانگن بر پاشد احمد شاملو نیز یکی از میهمانان بود که در چند برنامهی ان به شعرخوانی و گفتگو با حاضران پرداخت.
برنامههای اصلی این کنگره همزمان به چهار زبان انگلیسی، فرانسه، اسپانیایی و آلمانی ترجمه میشد که شرکتکننده با انتخاب یکی از این زبانها از طریق “هدفون” در جریان صحبتها قرار میگرفتند. تنها شرکتکنندهای که یک مترجم زبان مادریاش او را همراهی میکرد احمد شاملو بود. او در دیدارهای خصوصی از زبانهای انگلیسی و فرانسوی استفاده میکرد اما ظاهرا آشنایی خود با این زبانها را برای نشستها و گفتگوهای رسمی کافی نمیدانست.
«شاعر» بحثبرانگیز
در میان ترجمههای شاملو آثاری از زبانهایی وجود دارد که او هیچگونه آشنایی با آنها نداشته است. این دسته از اثار نیز در کارنامهی او به عنوان «ترجمه با همکاری» دیگران ضبط شده است؛ رمان «مفتخورها» (از زبان مجاری “با همکاری” آنگلا بارانی) آثاری از زبان ارمنی با همکاری آیدا، رمان «پابرهنهها» با همکاری عطا بقایی و دو کتاب از مارکوت بیکل از زبان آلمانی از این دسته آثار هستند.
در میان اینگونه آثار نوشتههای مارگوت بیکل از بحثبرانگیرترینها هستند. شاملو پس از استقبالی که خوانندگان و شنوندگان از نخستین کتاب و نوار بیکل به فارسی، «سکوت سرشار از ناگفتههاست» کردند دومین مجموعه از نوشتههای او را نیز به دوستدارانش عرضه کرد. مارگوت بیکل را در آلمان به عنوان شاعر و نویسنده نمیشناسند. از او دو سه مجموعه وجود دارد که شامل متنهای احساساتی هستند که در مورد تعدادی عکس نوشته شدهاند.
این متنها که برگردان آزاد آنها به عنوان دو مجموعه شعر به خوانندگان فارسی عرضه شده، در اصل آلمانی به صورت کتابهای مصور و چشمنوازی در قطع رحلی منتشر شدهاند که اصطلاحا کتابهایی برای هدیه دادن خوانده میشوند. متنی که در فارسی با عبارت «پنجه در افکندهایم با دستهایمان - بهجای رها شدن» ترجمه و در کتاب «سکون…» منتشر شده زیر عکسی از دو دست نوشته شده است. یا متنی که با عبارت «جویای راه خویش باش، از این سان که منم!» آغاز میشود زیر عکسی نوشته شده که راه باریکی در جنگل را نشان میدهد.
دردسرهای بازنویسی «گیلگمش»
بحثبرانگیزتر از برگردان آثاری که در زبان اصلی از اهمیت چندانی برخوردار نیستند، «بازنویسی”های شاملو از اثاریاست که دیگران ترجمه کردهاند. یکی از این آثار رمان «قدرت و افتخار» گراهام گرین است که نخستین بار، ۱۳۴۲، با ترجمهی عبدالله آزادیان توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد. شاملو روایت خود از این اثر را ۱۳۶۴ زیر عنوان «عیسای دیگر، یهودای دیگر» منتشر کرد. آیدا سرکیسیان این روایت را «به ترجمه و بازنویسی» شاملو معرفی کرده اما به منبع اصلی اشارهای نمیکند. منتقدان معتقدند گراهام گرین در انتخاب عنوان آثارش وسواس زیادی داشت و آنها را به عنوان جزیی از متن در نظر میگرفت.
در میان آثار “بازنویسی” شدهی شاملو «گیلگمش» و «دن آرام» پر سر و صداتر از بقیه بودهاند. گیلگمش را نخستین بار داوود منشیزاده ترجمه و در سال ۱۳۳۳ منتشر کرده بود. انتشار بازنویسی شاملو از این متن در شماره ۱۶ کتاب هفته ۱۳۴۰، که بدون اجازه منشیزاده انجام شده بود اعتراض شدید او را در پی داشت. گردانندگان این هفتهنامه که شاملو سردبیری آن را بر عهده داشت مجبور شدند ترجمهی اصلی را نیز ضمیمهی همان شمارهای کنند که روایت شاملو در آن منتشر میشد.
مسئلهای به نام «دن آرام»
رمان دن آرام را نخستین بار محمود اعتمادزاده (م.ا. به اذین) ترجمه و منتشر کرده بود. شاملو، به روایتی، دههی پایانی عمر خود را صرف ترجمهی مجدد و بازنویسی این رمان کرده است. ابراهیم گلستان در گفتگویی که دیماه ۱۳۸۶ در مجلهی شهروند امروز منتشر شد میگوید: «من اصلا با شاملو آشنایی نداشتم و اگر هم اختلاف نظر دارم به خاطر حرکتها و حرفهایی بود که میکرد و میزد.. …مثلا آقای اعتمادزاده “دن آرام” را برداشته بود ترجمه کرده بود بعد آقای شاملو بر میدارد و این را بازنویسی میکند ،آخر تو که نه انگلیسی میدانستی نه فرانسه و نه روسی میدانستی برداشتهای ترجمه این آدم را جلوی خودت گذاشتهای و بازنویسی میکنی شاید اقای اعتمادزاده غلط ترجمه کرده باشد اگر این طور باشد تو چه چیزی داری بگویی…»
در روایت شاملو از دن آرام که سال ۸۲ توسط انتشارت مازیار منتشر شد این اثر ترجمهای بر اساس برگردان فرانسوی آنتوان ویتز معرفی شده است. اما ظاهرا این کتاب بازنویسی ترجمهی ایرج کابلی از متن اصلی است. احمد شاملو در گفتگو با ناصر حریری میگوید: «اصل کتاب در هشت جلد است. دو جلدش را از روی ترجمه فرانسویش تمام کرده بودم که آقای ایرج کابلی از راه رسید. مردی چند زبانه و عاشق این کتاب عظیم. متن روسی و ترجمه انگلیسی آن را هم با خود آورده بود و به من نشان داد که هر دو ترجمه فرانسوی و انگلیسی کتاب از همان جمله اول غلط است. درست از همان جمله پنج شش کلمهئی اول! - او خود به ترجمه کتاب از متن روسی اقدام کرده بود و قرار گذاشتیم کار را به اتفاق پیش ببریم.»
الگویی برای نویسندگان؟
احمد شاملو در یادداشتی بر دن آرام با اشاره به این که قصد برگردان لغت به لغت اثر شولوخوف را نداشته مینویسد «من دنآرام را وسیلهیی رام یافته بودم برای پیشنهاد زبانی روایی به نویسندهگان فارسیزبان. به دلیل آن کهفضلا بی این که معلوم باشد مشروعبت فتواشان را از کجا آوردهاند زبانیبهکار میبرند که ربطی به زبان زنده و پویای مردم ندارد.»
گذشته از بحثهای حاشیهای، بسیاری از صاحبنظران روایت شاملو از دن آرام را منبعی کم نظیر از اصلاحات و عبارتهای زبان کوچه میدانند. محمود دولتآبادی در نشست نقد و بررسی این ترجمه که اردیبهشت ۱۳۸۳ در خانه هنرمندان تهران برگزار شد روایت شاملو را «مهر کمال زبان کوچه» و آموزنده خوانده است. او با اشاره به این که این اثر ترجمه به آذین را منتفی نمیکند میافزاید که به خود شاملو هم گفته است «به هر حال دن آرام یک اثر حماسی است و در این اثر حماسی زبان کوچه و بازار درست است که به خیلی از قابلیتها میافزاید، اما ممکن است جاهایی نیز لطمه هم بزند.»
«وسیلهای رام» برای پیشنهادهای زبانی
برخی از صاحبنظران معتقدند در دن آرام به روایت شاملو تفاوتی میان زبان آدمهای داستان و راوی نیست و به عبارتی جنبهی ادبی این رمان فدای پیشنهادهای زبانی شاملو شده است. شاید با توجه به توضیحی که شاملو در مورد هدف اصلی خود داده چنین انتقادی چندان موجه نباشد. او میگوید این اثر تنها به عنوان «وسیلهای رام» مورد استفاده قرار گرفته شده. شاملو حتا در یادداشتی که بر روایت خود نوشته تاکید میکند «در متناصلیمتأسفانهلاقیدیهای در حد شلختهگیفراواناست.» او سپس دهها نمونه از این “شلختگی”ها را مثال میزند و میافزاید آنها را در روایت خود تصحیح کرده است.
اغلب نقدهای ستایش آمیز از دن آرام شاملو نیز بیشتر بر اهمیت آن در زبانی که پیشنهاد کرده تاکید دارند. محمد بهارلو در نشست یاد شده در خانه هنرمندان میگوید: «برای این ترجمه از حیث کاربرد اصطلاحات، مثلها، شبه جملهها نمیتوان نمونهای یافت که حتا با آثار قبلی خود شاملو نیز قابل مقایسه نیست.»
تغییر عنوان در چاپهای جدید
ظاهرا احمد شاملو در انتخاب بسیاری از آثاری که ترجمه کرده نیز به «وسیلهای رام» بودن آنها بیش از ارزش ادبیشان توجه داشته است. بسیاری از اثار داستانی که با ترجمه شاملو منتشر شدهاند از شاخصترین اثار ادبی قرن بیستم به شمار نمیروند. نخستین ترجمهای که از شاملو منتشر شده داستان دیوار سنگی از نویسنده برزیلی ژرژ آمادو بود که سال ۱۳۳۲ در مجله شیوه منتشر شد.
شاملو در پنج دههای که از انتشار نخستین ترجمهاش گذشت بسیاری از آنها را با تصحیحها و گاهی با نامهای تازهای منتشر کرده است. رمانی از هربر لوپورریه یکی از اینهاست که نخستین بار ۱۳۳۴ با نام «زنگار» انتشار یافت و سال ۴۲ با نام «خزه». روایت شاملو از کتابی از آنتوان دو سنت اگزوپهری نیز که قبلا با ترجمه ابوالحسن نجفی منتشر شده بود اولین بار ۱۳۵۸ زیر عنوان «شاهزاده کوچولو» انتشار یافت و در چاپهای بعدی زیر عنوانهای «مسافر کوچولو»، «شهریار کوچولو» و «شازده کوچولو».
مرز ناروشن ترجمه و اصل
به گفتهی آیدا سرکیسیان شاملو در سال ۱۳۷۲ مشغول بازنگری در «غزل غزلهای سلیمان» و ترجمهی گیلگمش از متن فرانسوی شده است. غزل غزلهای سلیمان بازنویسی بخشی از تورات است که پیشتر در سال ۱۳۴۷ منتشر شده بود. این دو اثر پس از مرگ شاعر در سالهای ۸۱ و ۸۲ منتشر شدند. ترجمهی شاملو از گیلگمش همراه با بازنویسی او از ترجمهی منشی زاده در یک کتاب گردآورده شده.
شاملو گفته است شعر شاعران خارجی بینش شاعرانهی او را گسترش دادهاند و ترجمه بسیاری از آنها را برای درک بهتر کار شاعران مطرح جهان انجام داده است. این ترجمهها گاهی چنان به زبان و لحن شاعر درآمدهاند که تشخیص ترجمه یا اصل بودن آنها برای خود شاملو هم کار دشواری است. او در یادداشتهایی که بر چاپ مجموعه آثارش نوشته در مورد شعر «سمفونی تاریک» از مجموعهی «هوای تازه» مینویسد: «شک دارم که این قطعه از من است یا ترجمهی آزادی از یک شاعر غربی.» شاملو اغلب سراغ شعرهایی رفته که نه تنها به لحاظ زبانی «رام» او میشدند، که به لحاظ مضمون نیز به جهان شاعرانهی او نزدیکی فراوان دارند. به همین دلیل تفکیک شعرها از ترجمههای شاملو گاهی دشوار است.
به رغم انتقادها و ابهامهایی که در مورد اصالت برخی از ترجمهها و بازنویسیهای شاملو ابراز شده تسلط کمنظیر به زبان کوچه، و توانایی و شم قوی زبانی او باعث شده، بسیاری از صاحبنظران این بخش از اثارش را در ردیف بهترین و تاثیرگذارترین نمونههای نثر فارسی معاصر قرار دهند.
نقل از دویچه ویله