تالار بتهوون خانه هنرمندان تهران روز یکشنبه شاهد حضوری متفاوت از تماشاگران و هنرمندان سینما بود.حضوری که بهانه اش تماشای فیلم پشت صحنه “درباره الی” بود اما به اعتراض به دستگیری جعفر پناهی،هو کردن محمود احمدی نژاد و ابراز احساسات برای محمد خاتمی رسید.
آنچه از خبررسانی ها بر می آمد نمایش فیلم مستند پشت صحنه “درباره الی” ساخته مریم نراقی و حمیدرضا قربانی با حضورهنرمندانی چون امید روحانی و اصغر فرهادی به همراه عوامل سازنده آن،دلیل برگزاری جلسه بود. برنامه ای که به دلیل تاخیر بیش از انتظار منجر به نمایش مستندی پیرامون آهنگ یاردبستانی و سخنرانی جمشید جم، فرهادفخرالدینی، کیوان ساکت و دیگرانی از این دست پیش از نمایش مستند درباره الی شد. هنوز دقایقی از شروع نمایش نگذشته بود که با پدیدار شدن چهره عطریانفر به عنوان کارشناس در فیلم مستند یاردبستانی،اظهارنظرهایی پیرامون پیشینه این آهنگ و تاثیر تاریخی آن بر روند انقلاب، حاضران رابه وجد آورد و آنان همراه با کف و سوت، فضای نمایش این اثر مستند را تغییر دادند. این فضا زمانی به اوج خود رسید که هنگام نمایش چهره محمود احمدی نژاد حضار با “هو” کردن او و در مقابل تشویق خاتمی، شور و هیجان مضاعفی به این برنامه بخشیدند. اتفاقی که با مداخله نیروهای حراست و دعوت مردم به سکوت کمی فضای ملتهب سالن را نظم بخشید.
پس از خاتمه نمایش این فیلم، صحبت های اصغرفرهادی و اعتراض او به دربند بودن هنرمندی جهانی چون جعفر پناهی، حضاررا بار دیگربه واکنش واداشت. آنها برای نشان دادن همدردی با پناهی ایستادند و تا دقیاق متمادی به دست زدن پرداختند. مردم دست می زدند و نگرانی و عصبانیت در چهره خسته فرهادی موج می زد.او پیش از نمایش فیلم سالن راترک کرد؛ اگرچه گفته شد قرار است به برنامه ای دیگر برود.
نویسندگان و مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی
اما این فقط سینما نیست که در اعتراض دست می زند،نویسندگان کشور هم در شرایط اعتراضی به سر می برند؛شرایطی که در آخرین ماه سال 88 همراه شد با خبر وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی در مورد تصویب ضوابط جدید نشر کتاب از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی. یادآوری تشدید سانسور ها در دولت نهم در عرصه ی فرهنگ و هنر و ادامه ی این روند در دولت بعد از نهم، این سئوال را در ذهن مخاطبان و بخصوص نویسندگان و شاعران ایرانی به وجود آورده است که مصوبه ی جدید شورای انقلاب فرهنگی قصد دارد چه بلای جدیدی بر سر کتاب هایی بیاورد که بر بیشترشان این روزها در اتاق های سانسور این وزارت خانه گرد فراموشی و خاموشی پاشیده شده است.
به گزارش مهر سید محمد حسینی، وزیر ارشاد که در ضیافت شامی در جمع داوران جایزه کتاب سال حضور پیدا کرده بود ضمن اعلام این خبر که آن را “کاری مبنایی و اساسی و در جهت شفافسازی” دانسته گفته است: “اصل این کار انجام شده و تنها دو، سه بند آن مانده و این کار بسیار مهمی است که به زودی آن را در اختیار تمام نویسندگان قرار می دهیم و آنها هم خواهند دانست کتابهایشان باید در این چارچوب ارائه شوند. هر چه معیارها و ضوابط شفاف باشد، خوبتر است. البته خط کشی در کار فرهنگ دشوار است اما بالاخره این ضوابط تا حدود زیادی کار را مشخص میکند.”
این در حالی است که در حال حاضر ضوابط عجیب در زمینه سانسور کتاب صدای خیلی از نویسندگان و شاعران را در آورده؛ بعضی ها را بی خیال انتشار آثارکرده وعده ی دیگری را سال ها در انتظار مجوز نگه داشته است. جواد مجابی، شاعر، نویسنده و منتقد، چندی پیش در گفت و گو با سایت دولتی ایسنا خبر داده بود که بیش از پنجهزار صفحه از کتاب هایش شامل مجموعههای شعر “در گردش بیشههای تابستان”، “شبانگاهان ایرانی”، “ترانههای مجوسان”، “این دیوانگان و باران” و “کلیات اشعار” او به همراه جلد دوم مجموعهی مقالاتش با نام “نگاه کاشف گستاخ” و همچنین یادداشتهایی دربارهی شعر و آثار تجسمی با عنوان “نامها بین سکوت و صدا” حدود دو سال است که در انتظار دریافت مجوز به سر می برند.
این روند برخی را نیز مجبور به پذیرفتن ممیزی ها و انتشار ناقص و نصف و نیمه ی شعر ها و داستان ها و ترجمه هایشان کرده است. یک نمونه از ممیزی های عجیب روی کتاب “عاشقانههای شاعر گمنام” اعمال شده است،که مجموعهای از شعرها و دیگر نوشتههای ریچارد براتیگان است با ترجمه ی علیرضا بهنام و نشر مروارید آن را به تازگی روانه کتاب فروشیها کرده.سایت ادبی والس چندی پیش اصلاحیه های وارد شده به این کتاب را روی خروجی خود قرار داد. یغما گلرویی، شاعر و ترانه سرا نیز که مجموعه شعر “باران برای تو میبارد» وی پس از گذشت هشت ماه و انجام بیش از 30 مورد اصلاحیه بالاخره منتشر شد، در گفت و گویی با ایلنا ضمن اظهار شگفتی از ممیزی های صورت گرفته گفته است: “از سه سال پیش چند مجموعه شعر به ارشاد فرستادم که هیچکدام سرنوشت خوشی نداشتهاند. از آن جمله میتوانم به مجموعه شعر «گریههای گربه خاکستری» اشاره کنم که ممیزان کلا از آن قطع امید کردهاند.”
این در حالی است که به ترجمه ی گلرویی از آثار اوریانا فالاچی با نام “پنه لوپه به جنگ میرود” 80 مورد اصلاحیه خورده که آخرین آن ها منجر به حذف پاراگراف پایانی داستان شده است؛مسئله ای که وی را از انتشار این کتاب منصرف کرده. کتاب دیگر وی با نام “ما ترانه سرائیم” نیز پس از سه سال هم چنان در انتظار مجوز نشر به سر می برد. گلرویی در ادامه این گفت و گو اصلاحیه های وارد شده از سوی وزارت ارشاد را صرفا در مورد کلمه های خود دانسته: “بهعنوان مثال صرفا به کلمه «آغوش» ایراد گرفتهاند و اصلا به معنای سطری و کاربردی که این کلمه در جمله توجه نشده است. کاری که ممیزان ادارهی کتاب درقبال اشعارمن انجام دادهاند؛ تنها از یک نرمافزار کامپیوتری برمیآید که بدون فهم معنایی شعر، صرفا کارش این است که کلمات خاصی را از متن حذف کند.”
ممیزی هایی از این دست طبیعتا موجب شده بسیاری از نویسندگان و شاعران بی خیال نوشتن شعر و داستان شوند، و تعدادی دیگر نیز ناچار از انتشار اینترنتی کتاب هایشان شده اند. رویا صدرطنز نویس، که پیش از این 5 عنوان کتاب از وی در دولت های هشتم و نهم چاپ شده است و به خاطر کتاب “بیست سال با طنز”، به عنوان پژوهشگر برتر در اولین جشنوارۀ جایزۀ پروین اعتصامی انتخاب شده بود، در هفته ای که گذشت خبر از چاپ اینترنتی کتاب جدید خود “طنز دات کام(طنز وبلاگی)” داد. وی در وبلاگ خود دلیل چاپ اینترنتی کتابش را اینگونه توضیح داده است: “…در گزینش مطالب کتاب، ضابطۀ “قابل چاپ بودن” را در نظر گرفتم.در نگارش متن کتاب و حتی نام آوردن از وبلاگ ها نیز این قاعده را رعایت کردم… نشر چشمه پس از ویرایش و به سامان رساندن کار کتاب،آن را در آذر سال 1387 به ارشاد سپرد.بعد از ماهها پی گیری،در اوایل تابستان امسال،خبر گرفتم که کتاب غیر قابل چاپ اعلام شده است. اوایل دی،نامه ای به اداره کتاب نوشتم و تقاضا کردم کتاب را دوباره بررسی کنند…بعد از ده روز وقتی تماس گرفتم،پاسخ دادند کتابتان در بررسی مجدد هم غیر قابل چاپ تشخیص داده شده است.از آنجا که طبیعتاًبخش مهم و قابل اعتنایی از این حداکثر ده روز به طی مراحل اداری اختصاص دارد،می توان نتیجه گرفت که بررسی مجدد،با صرف کمترین زمان ممکن و با عنایت به موضوع و عنوان کتاب انجام گرفته… بنابراین فکر می کنم چاره ای نیست جز انتشار اثر به صورت پی دی اف در اینترنت.می دانم گسترۀ مخاطبان محدودتر خواهد شد ولی در هر حال،کتاب،بسرعت تازگی خود را از دست می دهد…“.
لغو مجوز یکباره ی آثار پر فروش- مثل رمان “احتمالا گم شده ام” نوشته ی سارا سالار که امسال بعد از چند بار تجدید چاپ شدن و نامزدی بهترین رمان سال جایزه ی ادبی نویسندگان و منتقدان مطبوعات لغو مجوز شد- را نیز به این سرخوردگی های اهل کتاب باید اضافه کرد.
جوایز ادبی غیر دولتی و مراسم های برگزار نشده
ووقتی کتاب چنین سرنوشتی دارد،تکلیف جوایز ادبی نیز روشن است.جوایز ادبی غیر دولتی در چند سالی که ازتولد آن ها می گذرد همیشه مشغول دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مالی، نداشتن سالن برای برگزاری مراسم های پایانی،حاشیه های مربوط به داوری آثار و دلخوری بعضی از نویسندگان از انتخاب گزینشی آثار برتر و مهمتر از همه در این دو سه سال اخیر کمبود اثار چاپ شده به دلیل تشدید بیش از پیش سانسورهای دولتی بوده اند. امسال اما به نظر می رسد که وقایع بعد از انتخابات که برخی از جریان ها و شخصیت های ادبی را نیز همسو با خود دیده، ملال و فقدان انگیزه را در برگزار کنندگان این جوایز تشدید کرده، به طوری که تا کنون غیر از جایزه ی ادبی نویسندگان و منتقدان مطبوعات که انهم در آذر ماه 88 برگزارشد، سایر جوایز غیر دولتی مراسم پایانی خود را به صورت خصوصی برگزار کرده اند یا نظیر جایزه ی صادق هدایت اصلا تمایلی به برگزاری مراسم ندارند. جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات نیز در حالی برگزار شد که اکثر کسانی که برای دریافت جایزه روی سن می رفتند به تحولات بعد ازانتخابات در ایران اشاره ای کوتاه داشتند. از جواد ماهزاده یاد کردند و احمد زیدابادی. از اینکه خدا کند ترس های کتاب پیمان اسماعیلی فقط توی کتاب او باشد و نه در جامعه و اینکه مهسا محبعلی دلش می خواست جایزه اش را در روزهایی بهتر از این روزها می گرفت و اینکه رنگ گل های رز مراسم هم سبز بود و تندیس جایزه دو قلم بود به شکل “V”.
ششمین دورهی جایزهی ادبی “واو”- ویژهی آثار داستانی متفاوت- اما طبق عادت مالوف چند سال گذشته ی جوایز ادبی به دلیل مشکلات عدیده ای که جوایز غیر دولتی برای برپایی مراسم دارند به شکل خصوصی برگزار شد. در این دوره،دبیر جایزه- فائزه شاکری- ضمن گرامیداشت یاد محمد ایوبی، از نشر ققنوس، مرکز، افراز، چشمه و فتحالله بینیاز به عنوان حامیان مالی ششمین دورهی جایزهی ادبی “واو” تقدیر کرد. همچنین “درهی پنهان” نوشتهی محمد قراچهداغی به عنوان رمان متفاوت سال 87 معرفی و “مونالیزای منتشر” نوشتهی شاهرخ گیوا تقدیر شد و نشر چشمه به عنوان ناشر رمان متفاوت معرفی شد.
از طرف دیگر هشتمین دورهی مسابقهی ادبی صادق هدایت نیز امسال بدون برگزاری مراسم پایانی، برگزیدگانش را معرفی کرد. برگزیدگان نهایی این جایزه از میان 10 داستان راه یافته به مرحله ی پایانی عبارت بودند از: مهدی فاتحی برای “زنی که کنار خیابان ایستاده بود” نفر اول و برندهی تندیس، لیلا برزگر برای داستان “زن درون کمد دیواری”، مونا فولادینسب برای داستان “لابیرنت” و آمنه صانعینیا برای داستان “سرمای تابستان” که برنده ی لوح تقدیر شدند.
جهانگیر هدایت - دبیر مسابقهی ادبی صادق هدایت ـ هم در گفت و گو با ایسنا در باره نحوه ی برگزاری مراسم پایانی این جایزه گفت: “امسال برای تولد و جایزهی ادبی صادق هدایت، برنامهای برگزار نخواهد شد و جایزهی برگزیدگان به آنها تحویل داده خواهد شد.”
جایزهی ادبی “روزی روزگاری” نیز با انتشار بیانیه ای خبر از کناره گیری مدیا کاشیگر دبیر این جایزه و واگذاری سمت وی به سعید طباطبایی داد.
در این بیانیه آمده است که جایزه ی ادبی روزی روزگاری که سومین دوره ی آن به طور خصوصی برگزار شده بود به دلیل تنگی وقت و پس از جلسه ای تلفنی! با اعضای هیات امنای این جایزه - پروین سلاجقه، عنایت سمیعی، محمد صنعتی، مشیت علایی، عبدالله کوثری، جمال میرصادقی و مهشید نونهالی- و با توجه به کناره گیری مدیا کاشیگر از دبیری این جایزه سر انجام تصمیم به آغاز چهارمین دوره خود با دبیری سعید طباطبایی کرده است. بر اساس این بیانیه در این جلسه ی تلفنی پس از پاسخ مثبت اکثریت قاطع اعضای هیات امنا به سه سئوال زیر، تصمیم فوق اتخاذ و به اطلاع عموم رسیده است:
1- آیا با توجه به وضعیت سال 1388 که به احتمال قریب به یقین در 1389 نیز ادامه خواهد داشت، با ادامهی جایزه موافقاند؟
2- آیا با توجه به کنارهگیری آقای مدیا کاشیگر از دبیری جایزه، با عضویت نامبرده در هیأت امنا و ادامهی فعالیتهای وی بهعنوان رابط هیأت امنا با دبیرخانه یا هر سمتی که هیأت امنا بعداً و در فرصت مقتضی تعریف کند، موافقاند؟
3- آیا با توجه به اینکه در سه دورهی نخست جایزه، سعید طباطبایی عملا وظایف دبیری را با سمت جانشین دبیر انجام داده، با انتصاب ایشان به عنوان دبیر رسمی جایزه موافقاند؟
در همین روزها بعد از اینکه جایزه غیر دولتی مهرگان نیز نامزدهای دهمین دوره ی خود را معرفی کرد وعلیرضا زرگر دبیر جایزه مهرگان ادب گفت “گاهی شرایط خارج از حیطهی اختیار ماست و گاهی حوصله و نشاطی که میتواند زمینهساز برگزاری چنین رخدادهایی باشد، وجود ندارد” مسوولان این جایزه نیز طی مراسمی که برگزار نشد، برندگان دهمین دوره ی خود را طی بیانیه ای معرفی کردند. مهرگان ادب رمان “مونالیزای منتشر” نوشته شاهرخ گیوا را شایسته دریافت تندیس مهرگان ادب و جایزه نقدی دانسته است و رمان “پری فراموشی” نوشته فرشته احمدی را شایسته دریافت لوح تقدیر مهرگان ادب دانسته است. کتاب “برف و سمفونی ابری” نوشته پیمان اسماعیلی از نشر چشمه را نیز بهعنوان برترین مجموعه داستان کوتاه انتخاب کرده و آن را شایسته دریافت تندیس مهرگان ادب و جایزه نقدی دانسته است. همچنین مجموعه داستان کوتاه “هجوم آفتاب” نوشته قباد آذرآیین را شایسته دریافت لوح تقدیر مهرگان ادب دانسته است. در انتهای این بیانیه آمده است که تندیس ها، لوح ها و جوایز نقدی برندگان تا قبل از پایان سال 1388 به ترتیب مقتضی از سوی دبیرخانه جوایز مهرگان ارسال خواهد شد؛ با این امید که بتوان سال آینده مراسمی شایسته بر پا کرد.
خواندن این بیانیه و مروری بر روند برگزاری جوایز ادبی غیر دولتی با یادآوری این مساله که چندی پیش از سوی محسن پرویز، یکسری جوایز در کشور بدون داشتن ماهیتی مشخص معرفی شدند که به افراد خاصی اهدا می شود و در این میان برخی نیز وابسته به بیگانگان هستند این سئوال را مطرح کرد که ایا این فضای سرکوب و رعب و وحشت که بیش از هر زمان دیگری در عرصه ی سیاست این مملکت سایه انداخته، گریبان بخش های فرهنگی غیر همسو با سیاست های دولتی را نیز تا جایی گرفته که متولیان برگزاری جوایز ادبی غیر دولتی نظیر مهرگان که قدیمی ترین جایزه ی بخش خصوصی محسوب می شود حتی از صدور بیانیه های انتقادی و توضیح دلایل عدم برگزاری جوایز خود منع شده اند؟
انتشاراتی ها و کتاب هایشان
اما کتاب که نباشد و جایزه هم که ممنوع باشد،ناشرین چه می توانند بکنند؟ البته که آنها بیکار نمی نشینند؛هر کتابی که با مهر “غیرقابل انتشار” ز دور خارج می شود،چند کتاب دیگر جای آن را می گیرد.کتاب هایی که از بازی های کودکی تا سهام عدالت را مد نظر قرار می دهد؛همان طور که “اره برقی خاموش است” ـ محصول نشر ققنوس ـ رمان جدید حسن بهرامی هم از شیرینی بازیهای کودکی تا وقایع سیاسی، اجتماعی جامعه امروز و حتی موضوعی مانند سهام عدالت سخن میگوید. “ارواح مرطوب جنگلی” نیز مجموعه داستانی است ازمحسن حکیم معانی که اولین کتاب او محسوب می شود و ناشر آن ققنوس است. بهرامی پیش از این سردبیری یکی از برنامه های ادبیات داستانی رادیو را بر عهده داشته و در مطبوعات نیز نقد می نوشته است. “جنگل پنیر” نیز رمانی است از فرشته احمدی که تا کنون مجموعه داستان “سارای همه” سال 83 و رمان” پری فراموشی” از وی منتشر شده است. اما نکته ی جالب در میان کتاب های به تازگی منتشر شده ی نشر ققنوس انتشار کتابی است از عباس معروفی به نام “ذوب شده” که پس از 26 سال منتشر می شود. این کتاب داستان نویسندهای است که زیر بازجویی و شکنجه ناچار به قصهپردازی شده و آنگاه در قصههای خودش گم میشود. “روز گودال”، نوشته ی شکوفه آذر مجموعه ای 14 داستان کوتاه و بلند است. شکوفه آذر که کار روزنامهنگاری را در سال ۱۳۷۸ با نوشتن مطالب حقالتحریری در روزنامه آفتاب امروز و صبح امروز آغاز کرد و ابتدا در زمینه ادبیات و نقد ادبی مینوشت، از سال ۱۳۸۴ تاکنون در زمینههای اجتماعی می نویسد. از گزارشهای اخیر او پیگیری پرونده گشت ارشاد، حوادث دانشجویی مانند ۱۶ آذر و ۱۸ تیراست.
انتشارت هیلا نیز مجموعه ای از داستان های مینی مالیستی کیارنگ علایی را منتشر کرده با نام «شفا در میان ما نفس میکشد».این مجموعه دارای 8 داستان کوتاه با نامهای «حول حالنا»، «جوزک»، «کاشیهای زرد»، «آپارتمان»، «شبیه هیچ چیز»، «واکسن ب.ث.ژ»، «شفا با اندامی خیس» و «شفا» است.
نشر چشمه نیز در روز هایی که گذشت رمان «آنجا که برفها آب نمیشوند» نوشته ی کامران محمدی را روانه ی بازار کتاب کرد که نخستین رمان از سهگانه کامران محمدی است که با نام «سهگانه فراموشی» به مرور منتشر میشوند.این رمان در چهارمین دوره جایزه ادبی والس که اختصاص به رمانهای منتشرنشده داشت شرکت کرده و توانسته بود در این جایزه ادبی در بین سه اثر برتر و برگزیده جایزه قرار بگیرد. «به هادس خوش آمدید» هم عنوان رمان جدید بلقیس سلیمانی است که این بار روایتگر تبعات جنگ است. رمان جدید سلیمانی در یکی دو هفته اول انتشار، در فهرست پرفروشهای چشمه قرار گرفت و نشان داد به رمان سوم سلیمانی هم باید توجه کرد. «شب ممکن»نوشته ی محمد حسن شهسواری، که دومین رمان او پس از پاگرد محسوب می شود نیز خیلی زود توانست به فروش خوبی در بین کتاب های منتشر شده ی نشر چشمه برسد.
انتشارات کاروان مجموعه داستانی منتشر کرده از سارا اهوری با نام «مردی که ساکسیفون شد». سارا آهوری،متولد 1356، دانش آموختهی زبان و ادبیات ایتالیایی است. مردی که ساکسیفون شد اولین مجموعه از داستانهای این نویسندهی جوان است. کتاب قصه ی قدیم ـ 111 قصه از سرچشمه های ایران و اسلام، عنوان کتابی است از محمد علی سپانلو که انتشارات کاروان روانه بازار کتاب کرده است. سپانلو در قصهی قدیم کتابهایی چون مروج الذهب، روضه الصفا، تاریخ عضدی، مطلع السعدین، فرج بعد از شدت، تاریخ طبری، لطایف الطوایف، تاریخ جهانگشای جوینی، و جز آن را منابع خود قرار داده، بسیاری از این قصهها تاریخی هستند و خواننده را به این نتیجه میرساند که انگار تاریخ نویسی ایرانی ـ اسلامی بیان تاریخ به شکل قصههای کوتاه بوده است.محمدعلی سپانلو شاعر، منتقد ادبی و مترجم است که تا به حال بیش از پنجاه جلد کتاب در زمینههای شعر و داستان و تحقیق از وی منتشر شده. وی که از نخستین اعضای کانون نویسندگان ایران است موفق به دریافت نشان شوالیهی نخلِ آکادمیِ فرانسه (بزرگترین نشانِ فرهنگی کشورِ فرانسه)، و جایزهی ماکس ژاکوب (بزرگترین جایزهی شعرِ فرانسه) شده است.
نشر افراز نیز در هفته ای که گذشت کتابفروشی تخصصی هنر و ادبیات افراز را با رونمایی بیش از ده کتاب جدیدافتتاح کرد.ازجمله کتابهایی که در این مراسم رونمایی شد، سه جلد نخست از مجموعه نمایشنامههای «ایران این روزها» است که زیرنظر محمد یعقوبی منتشر میشوند، شامل «رقصی چنین» نوشته محمد رضاییراد، «همسایه آقا» اثر حسین کیانی و «اعترافاتی درباره زنان» نوشته محمدامیر یاراحمدی. همچنین از نخستین کتاب از مجموعه «ادبیات معاصر ایران در گذر زمان» با عنوان «احمد محمود» بهکوشش حبیب باویساجد رونمایی خواهد شد.
«دو پرده فصل» آخرین رمان فرشته مولوی، «نوشیدن مه در باغ نارنج» تازهترین رمان مرتضا کربلاییلو، «مسعود کیمیایی و جهان رمان» نوشتهی منصور یاقوتی و آرش سنجابی، «پیانو» رمان فرانسوی، نوشته ژان اشنوز با ترجمه کیهان بهمنی و «زندگی یک رؤیاست» نمایشنامهای از مهدی میرباقری از دیگر کتابهایی هستند که در این مراسم ویژه رونمایی خواهند شد.
«شناخت نامه تاگور» به کوشش علی دهباشی در 560 صفحه کتاب دیگری است که به وسیله نشر نیکا روانه بازار کتاب شد. در این اثر که نخستین یادنامهای است که برای تاگور به زبان فارسی منتشر میشود.از گروه نویسندگان و مترجمانی که علی دهباشی را در این مجموعه یاری کرده اند می توان ازفتح الله مجتبایی، سعید فیروزآبادی، محمد گلبن، ع.پاشایی، خسرو ناقد، صفدر تقی زاده، سروش حبیبی، مهشید نونهالی، دکتر محمود حسینی زاد، علی خضرایی فر، حسن کامشاد، هرمز همایون پور، لاله خاکپور، روحی افسر، رضا سیدحسینی، افشین معاصر و چند تن دیگر نام برد.
حمید سمندریان و شهرداری تهران
اما در تئاتر چه می گذرد؟در هفته ای که گذشت حمید سمندریان، از استادان مسلم تاتر، طی مراسمی که در تماشاخانه ی ایرانشهر برای گرامیداشت وی پس از چاپ کتاب «این صحنه خانه من است» برگزار شد از طریق نامه ای که فرستنده ی آن شهردار تهران بود و خواننده اش سردار طلایی، با خبر شد که شهرداری قصد دارد سالن شماره 2 تماشاخانه ی ایرانشهر را به نام او راه اندازی کند و برای اجرایی کردن دو نمایشنامه ی مورد علاقه ی سمندریان او را مورد حمایت های مالی خود قرار دهد. طلایی همینطور مطابق معمول عادت های مسوولین جمهوری اسلامی در این چند سال اخیر که خبر از بهره برداری پروژه های زیادی می دهند ولی هیچ چیز را بهره برداری نمی کنند، گفت که در سال 89 قرار است 8 سالن تئاتر در تهران افتتاح شود و طی 5 سال آینده نیز مجموعه تئاتر بزرگ تهران با ظرفیت 5 هزار نفر به بهره برداری خواهد رسید.مجری این مراسم رضا کیانیان بود و غیر از خود سمندریان سخنرانی نداشت. تنها برخی از چهره های ادب و هنر ایران پیام هایی کتبی یا تلفنی یا ویدیویی برای سمندریان فرستاده بودند که از جمله ی انها می توان به آیدین آغداشلو،عزت الله انتظامی، محمدعلی کشاورز،داوود رشیدی، جمشید مشایخی و پیام های تلفنی ابراهیم گلستان و سوسن تسلیمی اشاره کرد. حمید کنگرانی فراهانی هم تندیسی برای سمندریان ساخته بود که از آن پرده برداری کردند و سمندریان به همراه همسرش هما روستا روی سن آمد و تشکر از سازنده ی تندیس و برگزار کنندگان این مراسم که شاگردانش بودند. نکته ی حاشیه ای و جالب این مراسم این بود که فقط برای خبرگزاری های مهر و ایسنا و فارس کارت دعوت فرستاده شده بود.
لکاته هایی که قدیسه شدند
به این ترتیب است که محسن پرویز، معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ومحمد رضا سرشار(رضا رهگذر)،نویسنده محبوب جمهوری اسلامی در اولین همایش بانوان داستان نویس با ادبیات رایج این روزهای مسوولان جمهوری اسلامی با اهل ادب رو به رومی شوند. پرویز با اشاره به اثار داستانی چاپ شده از زنان پیش از انقلاب،اگر چه از سووشون سیمین دانشور تقدیر کرد اما اثار آقایان در این دوره را چیزی جز «پُرگویی و صفحهپرکنی» ندانست.
محمد رضا سرشار دبیر جایزه کتاب سال نیز با اشاره به کم کاری زنان در عرصه داستان و امید به جبران این مساله در اینده حرف هایی زد که البته ربطش به هیچ جای این مراسم ادبی معلوم نیست: “ هیچ فرقهای به اندازه شیعه باز و راحت به زن نگاه نکرده و حال آنکه در بعضی فرق بر حضور زنان در نماز جماعت مساجد هم تاکید نشده است. اخیراً فیلمی از همین جریان فتنه عاشورا دیدم که در آن زنان برای سرکوب فتنهگران افتاده بودند جلو و نیروی انتظامی پشت سر آنها حرکت میکرد و این حضور جدی زنان در سایه نظام اسلامی اتفاق افتاده است. البته بعضی وقتها حضور خانمها در بعضی عرصهها زیاده از حد هم شده است؛ مثل دانشگاهها.”
سرشارحتی برای نشان دادن برتری جایگاه و منزلت زن در ایران بعد از انقلاب، خواست تا نگاهی داشته باشیم به عنوان مثال به جایگاه زن در آثار صادق هدایت. به عقیده ی وی، هدایت در همه جا با نفرت از زن یاد میکند: “بعد از انقلاب جایگاه زنان در آثار داستانی از یک لکاته به یک قدیسه ارتقاء یافت”. سرشار همچنین در این مراسم بعد از مدت ها به این سئوال اهالی فرهنگ و ادب پاسخ گفت که بالاخره ارشاد چه وظیفه ای در زمینه ی تجلیل از نویسندگان قبل یا بعد از مرگ آنها دارد: “پژوهشگری ادبی مثل خسرو فرشیدورد در خانه سالمندان میمیرد و 10 روز بعد همه میفهمند که او مرده است. بعضی هم به اشتباه از ارشاد انتقاد میکردند در حالی که وظیفه ارشاد پیگیری مرگ و میر نویسندگان نیست؛ ارشاد وظیفهاش این است که وقتی نویسندگان مردند از آنها تجلیل کند.”