هوا کاملا تاریک شده
آدرس یک به یک گورهای شهدای عاشورا را می پرسیم
گورستان با شام غریبان معنایی دیگر یافته است
شمع ها روی گورها غریبانه آب می شوند
هوا سرد است
گورها سردند
دل های ما اما هنوز به عشق راه حقی که در آن گام نهاده و می نهیم گرم است
نیروهای امنیتی مانع حضور یاران بر سر مزار شهید سهراب اعرابی شده اند. خبرش به ما می رسد. ما از قطعه ۳۰۲ به ۳۰۴ می رویم بهزاد جانباز عاشورا از بجنورد تا این جا را آمده به عشق زیارت مزار یاران عاشورایی به عشق زیارت گل های پرپر شده عاشورا. ویلچرش را می راند تا نزدیک تک تک گورهای سرد و گل های سپید و سرخ و زرد و گلاب ها که تازه می کنند قبرهای خاک خورده را و نام هایی که خوش می درخشند و ما از دل بهزاد چه خبر داریم؟! می گوید: سلام مرا به آقای تاجزاده برسانید. می گویم هروقت از شما با او سخن می گویم: اشک می ریزد و ناله سر می دهد و شرمساری اعلام می کند. می گوید: پس نمی خواهد ما را به یادش بیاورید ولی بدانید که ما به یادش هستیم
خدایا، حالا قطعه ۲۵۷، لباس شخصی ها راهشان را گرفته و رفته اند.
خانواده سهراب بر سر مزار عزیزشان نشسته اند. گل ها و حلوا و خرما و شله زرد و شیرینی هایی که انگار کنار حجله داماد یک به یک با دقت نشانده شده است
و شمع ها آب شده اند آب زار آب …
می بوسم مادر شهید را می گوید: دلم گرفت خیلی دلم گرفت. بچه هایمان را کشتند حالا نمی گذارند بر سر مزارشان شام غریبان بگیریم. به غریبی چه کسی باید گریست امشب یا حسین؟؟؟!
من از لابلای گورها با احتیاط رد می شوم و با دقت نام ها را می خوانم. همه آشنا همه آشنا. شمع ها غریبانه می گدازند. من سر به آسمان می گیرم و فریاد می کنم: خدا
حالا منزل مادر شهید سید علی موسوی
این خانه گرم است با یاد مردی که چهره مهربان و خندانش سال هاست نه در یاد همسر و فرزندان و خانواده اش بلکه در نهان خانه دل همه ما نشسته است.
این جا خانه عشق است
میزبان مادر و پدر داغداری که با شهادت سید علی داغ اولینشان دوباره تازه شد و حالا دو شهید در یک خانه
و فرزندان مظلوم میرحسین و رهنورد هنوز در شوک نامردمی هایی که تمامی ندارد انگار
همه از حال همسرجان می پرسند همه دردمندان
این سال های ستم تمامی ندارد انگار
شام غریبان است
فرزندان سید علی غریبانه می گریند
در دل من غوغایی است برای تنهایی یاردربند روزه دار که همه شب هایش شام غریبان است
منبع: نوروز