میمون در فضا و مردم در گورستان

فرزانه روستایی
فرزانه روستایی

بسیاری از ساکنان شهرهای بزرگ ایران در چنان فضایی از استرس و بحران اقتصادی اجتماعی به سر می برند که از یاد برده اند در چه هوای آلوده و سنگینی زندگی می کنند. اینکه کودکان ایرانی صبح به مدرسه، مهد کودک یا آمادگی می روند، اما از این طرف خیابان، آن طرف خیابان را به سختی می توان دید و شما در میدان ولیعصر، ونک یا حتی در میدان قدس و ابتدای خیابان دربند که در شمالی ترین نقطه شهر قرار دارد اول صبح، همه ماشین ها را خاکستری می بینید همه و همه به امری عادی در تهران تبدیل شده است. با تاسف این آلودگی فقط منحصر به تهران یا مشهد نیست و تقریبا همه شهر های بزرگ و متوسط کشور در معرض آن قرار دارد. هرچند آمار مربوط به جزئیات تاثیر آلودگی هوا بر جان شهروندان به طور رسمی در جایی منتشر نمی شود اما از کنار هم گذاشتن اخبار و اطلاعات پراکنده می توان به این نتیجه شرم آور رسید که به جای نفت وعده داده شده بر سر سفره مردم و نیز به جای برق اتمی بر فراز خانه های آنان، سونامی انواع سرطان، به ویژه سرطان ریه و سرطان خون، آسم، بیماری های قلبی و سکته مغزی میهمان خانه های ایرانیان است. عجیب تر اینکه هیچ نهادی موضوع آرام آرام غرق شدن مردم در بیماریهای ناشی از آلودگی هوا را پیگیری نمی کند. ظاهرا قطار چنان از ریل خارج شده است که کسی ته دره ای را که همه درحال سقوط به آن هستند نمی بیند.

با اوج گرفتن آلودگی هوا در روزهای اخیر که موجب تعطیلی تهران و چند شهر بزرگ شد، یکی از سایت های راست در صدد برآمد تا با هماهنگی یکی از آزمایشگاه های صنعتی، بنزین عرضه شده در جایگاه های تهران را مورد آزمایش و آنالیز قرار دهد. اما همه آزمایشگاه های صنعتی کشور که توان و تجهیزات آزمایش و تجزیه بنزین را دارند با اظهار اینکه از این کار و ارایه اطلاعات مربوط به شاخص های کیفی بنزین، منع شده اند، حاضر به همکاری نشدند. در واقع همان گونه که آمار واقعی مربوط به مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا به موضوعی امنیتی تبدیل شد آنالیز بنزین مصرفی در ایران نیز به سرنوشت مشابهی دچارشد.

با این حال، بر اساس نتیجه گزارش یک آزمایشگاه، در حالی که قبلا قرار بود از سال ۹۱ استاندارد بنزین در کشور بر اساس استاندارد یورو ۴ ارتقا یابد، یعنی ناخالصی گوگرد در بنزین به کمتر از ۲۰ پی پی‌ام و عدد اکتان آن به ۹۵ برسد، بنزینی که امروز در کشور توزیع می‌شود دارای ۱۰۰۰پی پی‌ام (یعنی پنجاه برابر آلوده‌تر) و عدد اکتان نیز کمتر از ۸۵ است. علاوه بر این وجود ماده کاتالیزوزی به نام‌ام تی بی‌که در پالایشگاه های کشور مورد استفاده قرار می‌گیرد عامل مهمی در آلودگی بنزین مصرفی در کشور است. مهمترآنکه وضعیت تولید گازوئیل در کشور وضعیت به مراتب بدتری را داراست، به نحوی که میزان گوگرد موجود در آن حدود ۷۰۰۰ است که معادل ۳۵۰ برابر استاندارد یورو چهار است.

با توجه به تحریم‌های غرب علیه ایران، از سال ۱۳۸۸ واردات رسمی بسیاری از قطعات و مواد لازم برای ارتقای عملکرد پالایشگاهها متوقف شده و در سال های قبل و بعد از این تاریخ نیز دولت هیچ حمایتی از تلاش صنعتگران داخلی برای تولید آن به عمل نیاورد.

  در نبود این قطعات و کاتالیست ها، پالایشگاه های داخلی مجبور به استفاده از سرب یا ماده سمی ام تی بی هستند که باعث افزایش به سوزی و آرام سوزی بنزین می شود و در واقع عدد اکتان بنزین را بالا می برد اما چون ترکیبی بسیار مضر است، سال هاست به علت سرطان زایی استفاده از آن در تمام دنیا ممنوع شده است. با این حال این کاتالیزور سمی در همه پالایشگاههای ایران همچنان مورد استفاده قرار دارد.
در شرایط کنونی پالایشگاه های پیشرفته دنیا از فناوری هایی استفاده می کنند که حتی نیاز به این ماده خطرناک هم ندارد. پالایشگاه بندرعباس مجهز به این فناوری است. از همان ابتدا که آثار اعلام تحریم ها آشکار شد دولت می توانست به صورت اضطراری تجهیز پالایشگاههای کشور را به این فن آوری آغازکند اما این حساسیت هیچگاه در مسئولان به وجود نیامد و امروز نیز این مواد و تجهیزات مربوط به آن در لیست تحریم ها قرار دارد و هیچ تلاشی برای واردات این تکنولوژی که با جان مردم ارتباط مستقیم یافته است صورت نمی گیرد.

وقتی آمار مربوط به مرگ و میر ۱۰ هزار نفر در اثر سکته قلبی را از شهریور ماه گذشته در میان اخبار مورد مطالعه قرار می دهیم بی توجهی نسبت به این بحران ملی را مشاهده می کنیم و انگیزه ای برای رفع آن نمی یابیم.

 فقدان انگیزه و انفعال برای حل بحران ملی آلودگی بنزین را می توان با انگیزه حفاری و ساخت دهها هزار متر مربع تاسیسات هسته ای در زیر بسیاری از کوههای کشور مقایسه کرد که ظاهرا هنوز با شدت و حدت بسیار جریان دارد. بسیاری از تجهیزات و ابزار و ادوات ساخت این تاسیسات با توسل به صدها ترفند تجاری یا امنیتی از اقصی نقاط دنیا و از مخوف ترین بازارهای سیاه به کشور انجام شده و هنوز ادامه دارد. حال چگونه است نظامی که قادر بوده تا نصب ۱۰۰۰۰ سانتریفیوژ را به صورت آبشاری یا سریالی فقط در یک سایت اتمی سازماندهی کند، توان واردات تکنولوژی مورد نیاز تصفیه بنزین در پالایشگاههای کشور را ندارد؟

برخی از ناظران بین المللی معتقدند مسئولان ایرانی چنان با دقت و به دور از نظارت های بین المللی این تاسیسات را ساخته و سر پا و به یکدیگر وصل کرده اند که حیرت آور است. اما حیرت آور تر این است که آن ذهنیتی که این همه تاسیسات مخفی غنی سازی و تاسیسات آب سبک و سنگین و واحد های تحقیقاتی را با تکیه بر میلیاردها دلار از پول مردم ایران طی بیش از دو دهه احداث کرده نسبت به جان آدمیانی که صاحب و مالک اصلی این تاسیسات و سرمایه ها هستند کاملا بی تفاوت است. منظور همان شهروندانی است که در اثر آلودگی هوای ناشی از تحریم های بین المللی می میرند اما در هیچ معادله ای به حساب نمی آیند.

حساسیت بحران ملی آلودگی هوا به نقطه ای رسیده است که از مدیران و مسئولان و تئوریسین های پروژه های هسته ای باید پرسید آیا نمی توانستند از همان مجراهایی که مثلا سانتریفیوژ خریداری و از مسیر های مخفی به ایران قاچاق می کردند مواد و دستگاههای مورد استفاده در پالایشگاههای کشور را نیز خریداری و از راههایی که می شناسند به کشور وارد کنند؟ یا آنطور که تبلیغ می شود چگونه است که کشور در اثر فشار های بین المللی به تکنولوژی ساخت سانتریفیوژ دست یافت اما هیچگاه بودجه یا برنامه ای برای مرتفع ساختن بحران ملی آلودگی هواکه مستقیما با جان مردم ارتباط یافته است تعریف نشد؟

و نیز می توان پرسید این تاسیسات باید به کار دفاع از جان و مال و تامین آسایش مردم می آمد یا اینکه برعکس، مردم ایران با تحمل فشارهای ناشی از تحریم ها و نیز مرگ و میر در اثر آلودگی هوا قربانی شوند تا امنیت این تاسیسات و برنامه ریزان آن تامین شود؟ دیروز نیز گفتند که میمونی را برای تحقیقات فضایی با یک کاوشگربه فضا فرستاده و سالم هم به زمین برگردانده اند. کسی فکر نمی کرد کار تحقیقات فضایی در ایران که با تحقیقات هسته ای ارتباط نزدیکی دارد به جایی ختم شود که مردم ایران در دسته های هزارتایی در اثر آلودگی هوا راهی گورستان شوند، اما به هزینه همین مردم میمون به فضا پرتاب شود.