پائیز تمام می شود، یلدای دیگری در راه است که در ظلماتش کشتی شکسته “نظام” به سوی زمستان نفت بشکه ای ۵۰ دلار می رودو بادهای توفانی بحران و ترورو اعدام و دشنام بر بادبان هایش می وزد.
ایران که شعر سعدیش بر منظر ملل می درخشد و عطر شعر حافظش از “دیوان شرقی” می تراود، درآخرین روزهای پائیز با نام یک “آخوند تروریست” بر صدر اخبار جهان می نشیند. پایوران “نظام” فردتروریست را “آخوند خودخوانده” می نامند. وقتی اسناد و فیلم ها نشان می دهند که “شیخ هارون” پرورده مدارس علمیه، یارغارمهدوی کنی بوده و در”دانشگاه امام صادق”-ـ مهد پرورش نخبگان حکومتی-ـ مقام عالی داشته است؛ کل ماجرای گروگانگیری سیدنی راطبق معمول سنواتی به حساب” توطئه دشمن” می گذارند. رئیس پلیس “نظام” او را ایفاگر نقشی در “یک نمایشنامه” معرفی می کند. علی اکبر ولایتی، طبیب وحبیب آقا ورئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، حادثه گروگانگیری در شهر سیدنی را که به مرگ دو گروگان انجامید “نقشه مبتذلی” می خواند که سیستم امنیتی استرالیا به تبعیت از آمریکا پیاده کرده است. آقای دکتر فرمایش می فرمایند: “استرالیا در حوزه بینالمللی کشور قابل قبولی نیست و از دستورات آمریکا تبعیت میکند. فرد روانی بازیچه دست سیستم امنیتی استرالیا و کشورهای غربی شده است.”
حسن روحانی که قدم به قدم ادبیات دوران “دام امید و تورتدبیر” رابفراموشی می سپارد وبه همین نسبت به زبان محمود احمدی نژاد نزدیک ترمی شود، سقوط کم سابقه قیمت جهانی نفت خام را حاصل توطئه دشمن ارزیابی می کند. وقتی رئیس جمهور “نظام” این حرف رامی زند، بهای هربشکه نفت حدود ۶۰.۹۱ دلار است. هنوز حرفش تمام نشده، بنگاه ارزشگذاری وستتکزاس، بهای نفت خام اوپک رابرای تحویل در ماه ژانویه، بشکهای ۵۴ دلار و ۷۷ سنت اعلام می کند. گزارش خواندنی همکاران مادر “روز” چنین عنوانی دارد: نفت ایران در آستانه ۵۰ دلاری شدن. کارشناسان” بانک آمریکا “اعتقاد دارند که نفت ۵۰ دلار پایان کار اوپک است. توماس فریدمن- مفسرمعروف آمریکایی- در مقاله خوددر نیویورک تایمز، با ۵۰ دلاری شدن قیمت سرنوشت شوروی سابق رابرای ایران پیش بینی می کند.
نهاد بینالمللی “آیآیاف”- اتحادیهای پرنفوذ متشکل از بزرگترین موسسات مالی جهان- در گزارش مفصل خود درباره آینده اقتصاد ایران تاکید می کند: “اگر توافق اتمی میان ایران و قدرتهای جهانی سر نگیرد، اقتصاد ایران ظرف ۲ سال آینده به ورطه ورشکستگی کامل خواهد افتاد و«کشتی شکسته» اقتصاد ایران غرق خواهد شد.”
و در حالیکه دور جدیدی ازمذاکرات آغازشده “نظام” لب از لب نمی گشاید وچند و چون مذاکره ای چنین سرنوشتی مسکوت می ماند. پایوران عالیرتبه “نظام” آشکارا مانند محمد جواد ظریف به امید درمانی مشغولند، ودرخلوت خودی ها سخنانی می گویند که از مجاری رقابت جناح های حکومتی به بیرون درز می کند. علی افشاری که از نزدیک افق مذاکره را می کاود براساس سخنان عباس عراقچی در جلسه غیر علنی مجلس می نویسد: “این حرفها آشکار میسازد که فضای حاکم بر مذاکرات تا حدی منفی بوده که نمایندگان ایران قصد خروج از مذاکره و شکست متعاقب گفتگوها برای رسیدن به توافق جامع را داشتهاند. در حرفهای یاد شده دو موضوع مهم دیگر نیز وجود دارد. اولا نمایندگان ایران تصدیق میکنند در حد فاصل نشست مسقط تا وین، غرب و بهویژه آمریکا انعطاف بیشتری نشان داده و در کل در گفتگوهای معطوف به توافق جامع در قیاس با اقدام مشترک موقت ژنو عقب نشینی بیشتری داشتهاند. موضوع دیگر فضای خاکستری است که در خصوص سرنوشت تمدید مذاکرات هفت ماهه ترسیم شده است. اگر چه از طرف عراقچی نقل میشود که وی رسیدن به توافق جامع را ممکن میداند، اما بررسی جامع سخنان وی این اتفاق را در حد یک احتمال و یا خواست ایران مشروط به رعایت خطوط قرمزش تقلیل میدهد. در سخنان عراقچی هیچ نکته قطعی شامل توافق و یا تفاهم بر سر موضوعات اصلی بین طرفین دیده نمیشود. حال براساس تفاوت بین واقعیت مذاکرات مسقط و آنچه در عرصه علنی گفته شد این احتمال وجود دارد که گزارشهای رسمی از نشست وین نیز وضعیت مشابهی دارد و طرفین تنها برای جلوگیری از مخاطرات شکست مذاکرات ترجیح دادهاند بر عمر گفتگوها بیفزایند اما هنوز دورنمای قطعی برای موفقیت وجود ندارد. در اصل به نظر میرسد ادعای دیپلماتها مبنی بر وجود پیشرفت و در عین حال تاکید بر تداوم اختلاف در موضوعات اصلی، رمز بنبست مذاکرات و درجا زدن آن است که در نهایت تعارف دیپلماتیکی بیش نیست که حالت کلیشهای هم یافته است. امکان دستیابی به توافق کلان در چارچوب شرایط خاکستری کنونی در موعد مقرر ماه مارس محل تردید است”.
در روزهای آخر پائیز هنوز “آخوند تروریست” موضوع بحث رسانه هاست که توفان دیگری بربادبان “کشتی شکسته” نظام می کوبد. سازمان گزارشگران بدون مرز بیلان خشونت علیه روزنامهنگاران در سال ۲۰۱۴ رامنتشر می کند که حاکی از”افزایش بیش از پیش بکارگیری خشونت ونمایش آزارگری روزنامهنگاران است. در جهان حمله به خبرنگاران «وحشیانهتر» شده، ربودن آنان «افزایش یافته» و ۶۶ تن از آنان در این سال، جان خود را از دست دادهاند”.
ودر این بیلان جمهوری اسلامی رتبه سوم جهان را در اختیار دارد: “ایران از سال ۱۳۷۹ خورشیدی همواره یکی از زندانهای روزنامهنگاران در خاورمیانه و جهان بوده و از سال ۱۳۸۸ تا امروز ایران رکورد یکی از بزرگترین زندانها برای اهالی رسانه را حفظ کرده است. امروز ایران با ۱۹ روزنامهنگار و بیش از ۳۲ وبنگار زندانی، یکی از ۵ زندان بزرگ جهان برای اهالی رسانه و به طور مشخص برای روزنامهنگاران سومین زندان بزرگ جهان است”.
و درهمین روزها روزنامه نویسان ترکیه را درست به سبک جمهوری اسلامی دستگیر می کنند. درتهران دانشجویان با فریاد” بازجو بروگمشو” به استقبال حسین شریعتمداری نماینده رهبری در روزنامه ضدملی کیهان می روند. رجا و فارس و کیهان رسانه های شیطان لقب می گیرند و معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد رسما اعلام می کند که خبرگزاری فارس وابسته به بسیج است.
و روز آخر هفته اراک اوباما و رائول کاسترو، روسای جمهوری آمریکا و کوبا، به طور همزمان اعلام می کنند که روند عادی سازی روابط دو کشور را آغاز کردهاند.
پائیز با بازی رنگ هایش به پایان می رسد. اول هفته یوسف اباذری – جامعه شناس- با خشم پرسیده است: “چرا مردم ایران به این فلاکت افتادند؟” پرسشی که توفان پائیزی کم سابقه ای بر می انگیزد، از فضای مجازی در می گذرد و رسانه های مکتوب را ورق می زند.
شاید حرف های بی سابقه سه سخنران در یک همایش درباره برنامه هستهای جمهوری اسلامی، اولین پاسخ به این پرسش باشد. احمد شیرزاد، صادق زیبا کلام و هرمیداس باوندبه صراحت با برنامه اتمی جمهوری اسلامی مخالفت و اعلام می کنند که این برنامه بیش از جنگ هشت ساله ایران و عراق به کشور ضربه زده است.
این نخستین بار طی ده سال گذشته است که مخالفان برنامه هستهای ای در داخل کشور به صورت علنی و در سطحی وسیع امکان ابراز مخالفت با این برنامه را پیدا کردهاند.
احمد شیرزاد، نماینده پیشین مجلس همه سخن خلاصه می کند: “ایران نه منابع اولیه فناوری هستهای را دارد و نه احاطهای به فنآوری آن. استخراج اورانیوم از عمق ۳۰۰ متری برای ایران ۱۰ برابر قیمت جهانی هزینه دارد. آقای پوتین درباره فعالیتهای هستهای ایران گفت که شرایط در این بحث برای ایران به این شکل است که مثلا برای تولید کفش مورد نیاز یک خانواده اقدام به ساخت کارخانه کفشسازی کنیم. ازچاه هستهای آبی در نمیآید مگر برای بعضیها نانی در آید. اما دریغ از یک لیوان آب. عدهای هم در یک اتاق بسته مینشینند و فکر میکنند عقل کل هستند در حالی که برای یک ملت تصمیم میگیرند همین میشود که ۲۰ سال از سیاست هستهای ایران میگذرد در حالیکه اینجا هستیم.”
خانم ها! آقایان!
پائیزی دیگری در وطن
بر باد رفته رفت. مهدی اخوان ثالث ـ شاعر زمستان و پائیز- پادشاه فصل ها را چنین تصویر کرد، درست انگار که روزهای آخر پائیز ۱۳۹۳ باشد.
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد
گو برید، یا نروید، هر چه در هر کجاکه خواهد
یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمیتابد
ور به رویش برگ لبخندی نمیروید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک میگوید
باغ بی برگی
خندهاش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها، پاییز