حرف اول

نویسنده
فردین بهاری

شمقدری ومزدور اجنبی

خدا لعنت کند هرچه واژه صلح و اصلاحات و مصلح و این چیزهای نابخردانه غربی را. خدا خیر ندهد به هرکس که این اعمال به قول بعضی ها( مثلا شمقدری) “ هنرشیطانی ” را به وجود آوردند و عده ای بی هنر و از خدا بی خبر را به دنبال خود کشاندند. عده ای قلیل که می توان از هویت غیر شرعی آنان به عنوان فیلمسازان مستقل نام برد. و مستقل که از اسمش هم پیداست این را بر می تابد که هرچه می خواهند می کنند و از جیب خود خرج می کنند و این یعنی نهایت فحش به نظام. این یعنی نهایت بی هنری یک آدم که متکی به کسی یا شخصی ( مثلا دولت)  نباشد و خودش روی پای خودش بایستد و ادعا کند که آنچه را دوست دارید می سازد نه آنچه را که باید حتما به او بقبولانند که دوست بدارد. اگر می توانستید تصورش را بکنید که یک فیلم ساز مستقل چه ضربه های فرهنگی به بطن جامعه وارد می کند، اصلا هویت مستقل یعنی تجاوز به حریم عمومی و خصوصی…

معاون سینمائی وزارت ارشاد دولت، هجدهم خرداد، درهمایش روسای ادارات ارشاد استان یزد با بیان این مطلب که “ سینمای ایران را در ده- دوازده سال گذشته در مسیر تخریب جلو بردند. اما ما در دوسه سال آینده شرایط را مناسب خواهیم کرد.” خواستار نزدیک شدن به آرمانهای امام و رهبری و انقلاب شد.

یادم است چند سال قبل در کتابی خواندم که دولت ژاپن برای آنکه خرابی پس از جنگ را جبران کند برنامه ای ده ساله با رشد اقتصادی متوسط در نظر گرفته بود که با مشارکت کارشناسان و مردم و همچنین فاکتور عمل گرایی به مصوبات پذیرفته شده، هم مدت زمان وصول به خواسته ها کوتاه تر شد و هم رشد اقتصادی بیش از آنچه که پیش بینی شده بود صورت گرفت. نیکوست که انسان باید از کتاب ها رمز و رازش را یاد بگیرد و آن را بومی کند و در راستای همین مطلب به عنوان یک شهروند درجه چندم و نه اول از دید جناب شمقدری جهت آنکه این مدت دو سه سال کوتاه تر شود پیشنهاداتی ارائه می کند:

1-  تجدید نظر دولت مردان در دوستی های سابقه دار خویش و تحقیق و تفحص بیشترپیرامون دوستان نزدیک و ساخت دستگاهی که بتواند نگرش چند سال آتی ( ترجیحا ده سال ) این دوستان را پیش بینی کند. نمونه بسیار اعلای این مورد جناب “ محمد نوریزاد ” از دوستان بسیار نزدیک آقای شمقدری ست. همان که این روز ها در زندان عجیب مورد عنایت دولت خدمت رسان است ولی خوب ایراد از ایشان است که هرچه مهرورزی دولت ( و دوستان نزیک ایشان ) در زندان نسبت به او بیشتر می شود، ایشان از افعال معکوس استفاده می کند و ترمز بریده و هرچه که خوشایند دوستان نزدیکش نیست را به زبان می آورد. این برای دولتی که می خواهد درعرض تنها یکی دوسال به شرایط مطلوب برسد اصلا چیز خوبی نیست. چون احتمال دارد این افراد نمک نشناس ( که نمی دانم این روزها به چه دلیل هر روز به تعدادشان اضافه می شود) مانع از تحقق این امر خطیر شوند.

2-  جذب، شناسایی و سرمایه گذاری بر روی افرادی که از پیشینه سوء در ارتباط با صهیونیست ها  و آمریکای جهان خوار برخوردار نیستند و تحقیق بیشتر برای انتخاب آقایان. همیشه تعدادی مزدور اجنبی بوده اند که دردل دولت مردان خدمت گذار نفوذ می کنند. نمونه بارزش آقای “ مهاجرانی ” که حتی ایشان توانستند با عوام فریبی رهبر انقلاب را نیز به اشتباه بیندازند و رهبری ایشان را به عنوان وزیر ارشاد وقت، پیشنهاد کردند. ببینید آدم تا کجا ممکن است بازیگر باشد و بعدش هم که ده دوازده سال با انجام افعالی چون جلوگیری از سانسور(  که انجام آن  مستحب موکد است )، حمایت از فیلم سازان مستقل که همواره اظهر من الشمس به بیان هرچه که می خواستند می پرداختند، حمایت از هنرمندان و شناسایی آنان به چند کشور نه چندان مهم چون ایالات متحده و کشورهای عضو اتحادیه اروپا که پس از سال ها می توان فهمید این کار دلیلی جزآینده نگری برای او که الان راست راست بنشیند در لندن و همان هنرمندانی که  حالا دیگر دنیا می شناسدشان و روزی او رویشان سرمایه گذاری می کرده است، خبرهای مهم درون ایران و جامعه هنری را برای او مخابره کنند.

3-  به صورتی کاملا قانونی فیلم نامه های افراد مستقل را تایید نکند. این پیشنهاد جنبه پیشگیری دارد. چه کاری ست بیایند اینهمه هزینه معنوی و اعصاب خوردی برای خود درست کنیم که بعد از ساخت فیلم، فلان سکانس را سانسورکنیم. فلان صحنه را حذف کنیم. این همه آدم استخدام کنیم که این کارها را انجام دهند. این افراد کارشناس در امور سانسور که همه فن حریف هم هستند بهتر است در امور دیگری چون تایید نکردن فیلم نامه ها به خدمت گمارده شوند. تازه ممکن است فیلم کلی هم در شرایط ساخت سروصدا کند و حالا بیا درستش کن یک نفر مثل “فرمان آرا” نامی مثلا پیدا شود و بیندازد توی دهن ها که بابا این فیلم که توی جشنواره دیده اید را من دیدم ولی کم تر شباهتی به فیلم من داشت. آقای شمقدری، عمرت مستدام؛  این آدم ها مثل قارچ می مانند اگر در نطفه خفه نشوند پر رو می شوند و روز به روز بر تعدادشان اضافه می شود. مگر همین  ”مهرجویی” نبود چه داستانی درست کرد برای فیلم سنتوری؟ هم مثل مور و ملخ ( خودش، به خدا خودش) سی دی هایش را ریخت توی بازار و بعدش هم گفت بابا شماره حساب می دهم حد اقل پول عواملش در بیاید. این ها کارشان همین است. چقدر اعصاب مردم را ناراحت کرد. می خواهد بگوید مثلا در مملکت اعتیاد وجود دارد. چه حرف ها … شما همان بهتر که این ها را زود تر از آنکه بخواهند فیلم بسازند ببرید اوین تا حالشان جا بیاید. همین پناهی، توی زندان داشته فیلم علیه ناموس نظام می ساخته. بعد می گویند اوین امکانات ندارد. حواستان به این مورد خیلی باشد. همان اول نسخ را بکشید که دیگر کسی جرئت نکند علیه نظام کاری بکند. برادر ارجمندم شما از هرکسی بهتر می دانید که این ها اصلا دوست دارند رقص و قرتی بازی و دامن می ژوپ و کافه و این چیزها را توی فیلم هایشان تبلیغ کنند. اگر فیلم “ آفساید” را دیده باشید آن دختر خانم توی فیلم حد شرعی را در کنار نامحرم رعایت نکرده بود ونگاه نکنید که مثلا می خواست بگوید که این فیلم در مورد فوتبال است؛ نه می خواست بگوید خانم ها باید هرکجا که دلشان خواست بنشینند و با هر فاصله ای. شما می خواهید مردم این چیزهای مستهجن را ببینند و این یکی دو سال شما را بکنند ده پونزده سال. آقا فیلم نامه هایی که فاصله های شرعی را رعایت نکرده، در هر زمینه ای، جلویشان را در مرحله تایید فیلم نامه بگیرید.

4-  فرموده اید “ امام بالاترین هنر را شهادت می داند. ” در راستای رسین به این امر پیشنهاد می شود در اولویت بندی فیلم ها برای پرداخت کلیه هزینه های ساخت؛ فیلم های جنگی را در اولویت کار خود قرار دهید. این کار شما باعث می شود دیگر مضامین هم رنگ و بوی شهادت و شهادت طلبی بگیرد. فیلم “ درباره الی ” را که دیده اید. چقدر توی دنیا بی خود و بی جهت سروصدا کرد. حالا نمی خواهم بگویم مثلا انگی متوجه “ اصغر فرهادی” ست ولی فکر کنید اگر این خانواده ها که تعدادشان کم هم نبود در فیلم، به جای رفتن به شمال رفته بودند جبهه و یکی دوتایشان شهید شده بود ما الان توانسته بودیم فرهنگ شهادت را مثل انقلاب صادر کنیم.

5-  در گفتگویتان فرموده اید تلویزیون فیلم ها را سانسور می کند و ما در سینما چنین کاری را نمی کنیم و نمونه اش هم گفتگوی وقیحانه خاله با گاوش در فیلم “ عروس آتش” خسرو سینایی. اول بگویم حواستان به این سینایی زیاد باشد ها می تواند خطرناک باشد. مشخص نیست این روزها دارد چکار می کند. برای روشن شدن اذهان عمومی تنها به دو نکته اشاره می کنم. بچه که بودم کارتن فوتبالیست ها از تلویزیون پخش می شد و فردی در این کارتن وجود داشت به نام عموی سوباسا که ما بعد ها که بزرگ شدیم فهمیدیم او عمویش نیست و دوست پسر یا نامزد مادرش است و این تصویر، کلی عقده های فرو خورده در ما ایجاد کرد. لطفا سری کامل کارتن فوتبالیست ها را در سینما پخش کنید تا آبروی تلویزیون را ببریم. یا یادم است فیلم “ اتللو” را که نشان دادند کلا فردی، شخصی، سیبی، هویجی به نام “ دزدمونا ” در آن رویت نشد و اصلا ماجرا چیز دیگری بود. کلا بهتر است که اتللو را با فرهنگ شهادت طلبی در ایران بسازیم تا همه دنیا ببیند و کیف کند،  نشد همان نسخه کامل اتللو را پخش کنید. راستی من نمی دانم چرا توی فیلم ها ی نمایش داده شده تلویزیون مثلا وقتی کاراکتری غربی و فرنگی می خواهد مشروبات الکلی بنوشد، تلویزیون برای تطهیرغرب می گوید نه این آب میوه است. غلط نکنم این تلویزیونی ها هم بعدا مثل مهاجرانی کاشفشان به عمل می آید که عوامل صهیونیست در ایرانند

آقای شمقدری، دلسوزی شما برای سینما و هنر این مملکت من و دیگران را بر این می دارد که عقلمان را روی هم بریزیم و از این پیشنهادات بدهیم وگرنه در بلوغ فکری شما و عواملتان زبان لال، کوچک ترین تردیدی وجود ندارد. اگر نامه بالا را خواندید یک ندایی چیزی … ببخشید ندا نه! یک پیغامی چیزی بدهید تا ما بفهمیم که فهمیدید.