بنی جان! قبل از حرف زدن فکر کن

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

بنی جان!

شاعر بزرگ ایرانی که یهودیان ایرانی او را بسیار خوب می شناسند، یعنی مولوی قرنها قبل گفته است: « چون سروکار تو با کودک فتاد/ پس زبان کودکی باید گشاد.» برای همین و بخاطر مصاحبه ای که شما پسر جوان در بی بی سی کردید، تلاش می کنم مسائل ایران را به شکلی که متوجه بشوید برایتان توضیح بدهم.

بنی جان! فرزندم! شما گفتید که « من فکر می کنم اگر مردم ایران آزاد بودند، شلوار جین می پوشیدند، به موسیقی غربی گوش می دادند و انتخاباتی آزاد داشتند.» و سپس از کشته شدن نداآقا سلطان در جریان اعتراضات انتخاباتی سال ۱۳۸۸، یاد کردید. پسر جان! شما چرا بدون مشورت با بزرگترهای خودتان و بخصوص ایرانیانی که در اسرائیل زندگی می کنند، در مورد ایران نظر می دهید؟ حداقل یک بار تصویر لحظه کشته شدن ندا آقا سلطان را ببینید و بعد نظر بدهید. همان ندای عزیز در همان لحظه کشته شدنش، شلوار جین پوشیده بود و نیم ساعت قبل از کشته شدنش در کلاس آموزش موسیقی غربی اش بود و اتفاقا معلم اش هم در لحظه کشته شدن او در کنارش بود.

من اصلا دوست نداشتم که یک مقام اسرائیلی را مخاطب خودم قرار بدهم. چون اتفاقا تنها کشور دنیا که با آن دعوا نداریم همین اسرائیل است. حالا تو می توانستی به هر مقام ایرانی هر حرفی دوست داشتی بزنی، من هم مخالف نبودم. یعنی بی خیال می شدم، ولی وقتی حرف از شلوار جین و موسیقی غربی می زنی، آن وقت مرا ناراحت می کنی. نه تنها پشت سر موسیقی غربی، موسیقی پاپ و راک و آلترناتیو غربی همیشه ایرانیان یهودی بودند، بلکه حتی موسیقی ایرانی ما هم توسط یهودیان تنظیم شده و در اغلب آثار مهم موسیقی ایرانی هم رد پای یهودیان بوده است.

از موسی خان کاشی نوازنده تار و نی بگیر، تا مرتضی خان نی داوود نوازنده تار، تا سلیمان روح افزا( سیمون ایمره) خواننده آواز، تا یونس دردشتی خواننده آواز ایرانی و یحیی زرین پنجه( هارون جزاسند) نوازنده تار همه یهودی بودند. بعدا هم چه در موسیقی پاپ و راک ایرانی یهودیان همیشه نقش مهمی داشتند. این موسیقی راک و پاپ که مطمئن هستم فرق شان را نمی دانید، از پنجاه سال قبل در ایران بطور گسترده ای رایج شد و آخرین جشنواره هایش در دوره آقای خاتمی برگزار شد و اتفاقا بعد از انتخاب آقای روحانی به عنوان رئیس جمهور دو گروه موسیقی راک به ایران برگشتند و همین ماه قبل در ایران کنسرت های پر بیننده ای برگزار کردند.

بنی جان! شما اگر در موردی اطلاع ندارید، من حتما سفارش می کنم که از ایرانیانی که در اسرائیل زندگی می کنند سئوال کنید، البته اگر هیچ کدامشان عضو حزب تندرو تو باشند. تقریبا اغلب برگزار کنندگان و تولید کنندگان موسیقی غربی در ایران نه فقط ایرانیان هستند بلکه در اغلب این گروههای یهودیان هم حضور دارند. در لس آنجلس که پایتخت موسیقی ایران است دائم موسیقی پاپ غربی تولید می شود و همین موسیقی در داخل ایران مصرف می شود. اگر شما یک تلفن به آقای بیژن خلیلی که خودش مهم ترین فروشنده موسیقی ایرانی در لس آنجلس است سئوال می کردید، می توانستید به راحتی آمار فروش سی دی های موسیقی غربی در ایران را بپرسی. بیژن خودش یهودی است و همه آمارها را دارد. او به تو می گفت که اگر موسیقی پاپ ایرانی در لس آنجلس 20 هزار تیراژ دارد، تیراژ گروههای موسیقی پاپ غربی در داخل ایران بالاتر از یک میلیون نسخه است، آلبوم هایی مثل آریان دو یا دهاتی و بنیامین که همه پاپ غربی است. یادت باشد که وقتی راجرواترز خواننده غربی به دبی سفر کرده بود از نه هزار نفر آدمی که در کنسرتش بودند، ششهزار نفر ایرانی بودند. و ایران در کل خاورمیانه تنها کشوری است که در آن می توانی صدها کتاب در مورد موسیقی غربی امروز جهان به زبان فارسی پیدا کنی.

البته خودت می دانی که وقتی هاآرتص بعد از کنار گذاشته شدن احمدی نژاد نوشت که « حالا که به احمدی نژاد نیاز داریم، او رفته است.» احتمالا نویسنده هاآرتص می دانست که اگر احمدی نژاد به جای تو در سازمان ملل سخنرانی می کرد، حتما توجه بیشتری به اسرائیل جلب می شد، تا زمانی که تو آن سخنرانی را کردی. و می دانم که اصولا برای چه گفتی که: « اگر مردم ایران واقعا اختیاری داشتند، روحانی را به ریاست جمهوری انتخاب نمی‌کردند.» بنی جان! دلبندم! بیا با هم روراست باشیم. آیا آرزوی تو نبود که احمدی نژاد یا ساده زیستی مثل او به عنوان رئیس جمهور ایران می آمد تا نیم ساعت درباره « محو اسرائیل» و « انکار هولوکاست» حرف بزند و پول ایران را برای نمایشگاه هولوکاست مصرف کند که سودش به نفع تندروهای اسرائیل باشد؟ آیا دوست نداشتی یکی از همان فرماندهان سپاه که آرزوی شان نابود کردن اسرائیل بود رئیس جمهور ایران شده بود تا هر کلمه از حرف هایش تو و تندروهای اسرائیل را مورد توجه قرار دهد؟ من واقعا به تو پیشنهاد می کنم دفعه بعد هم که خواستی حرف بزنی، مثل پارسال به جای سخنرانی نقاشی های نوه ات را درباره شلوار جین ایرانی ها و موسیقی غربی نشان بدهی.

در ایران آزادی وجود ندارد، ولی اتفاقا آن محدودیت ها که تو گفتی نیست. حکومت ایران بیست و پنج سال قبل شلوار جین را ممنوع کرد، ولی همان زمان هم کسی به حرف حکومت گوش نمی داد. الآن بیست و پنج سال است که از هر دو نفر ایرانی، یکی شان حداقل از شلوار جین استفاده می کنند. این آمارهایت را از کجا می آوری؟ البته مصرف شلوار جین نشانه آزادی نیست و من نمی دانم چرا از مردمان باشعوری که در اسرائیل هستند کسی این را به تو نگفته؟ مثلا اگر تو گفته بودی بخشی از زنان ایران دوست دارند بدون حجاب به خیابان بروند و چون آزادی نیست این کار را نمی کنند، حرف درستی بود. ولی وقتی از هر دو فروشگاه لباس و تولید کننده لباس یکی شان جین می فروشد، آخر من چطوری از تو دفاع کنم؟ منی که سالها در ایران متهم شده ام که عامل اسرائیل و صهیونیسم هستم.

بنی جان! این حرف را برایت می زنم که دفعه بعد که دهانت را بازکردی همین طوری مثل بلبل نظر پرتاب نکنی. اولین کنسرت گروههای موسیقی غربی با کاورکردن ترانه های بیتلز و رولینگ استونز و دپچ مد از سال 1343 در ایران شروع شد. در تمام بازار ایران مصرف موسیقی غربی بطور دائمی چه در بازار قاچاق و چه از طریق ماهواره ها از دهه هفتاد شمسی آغاز شد. در دهه هفتاد شمسی دهها گروه موسیقی غربی را کاور می کردند و تعداد زیادی این نوع موسیقی را به فارسی اجرا می کردند. حتی در همین سال آخر دولت احمدی نژاد ده سی دی از گروههای موسیقی غربی منتشر شد و کنسرت گروههای راک و متال در ایران برگزار شد. ما ایرانیان دور مانده از وطن، از طریق دوستان در ایران  اخبار جدید موسیقی غربی را دریافت می کنیم. در تمام سال های اول انقلاب، هر موسیقی غربی قابل تصور آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی را  از فروشگاههایی مثل بتهوون می خریدیم، اگر چه آنها قاچاق بود. اما از دهه هفتاد به بعد بالاخره دولت ایران هم فهمید که باید دست از این لجاجت هایش بردارد. من در تهران فیلمهایی مثل « کادوش» و « آلئا» از آموش گیتای را در بازار قاچاق به دست آوردم و دهها کار موسیقی غربی از اوفرا هازا یا الابینا را شنیدم و بسیار دوست شان دارم.

مشکل ما ایرانیان، بسیاری از مردمان خاورمیانه،  اسلامگرایان، اسرائیل و آمریکایی های  تندروها هستند. باور کن اگر شما تندروها دست از سر ما بردارید و بگذارید زندگی مان را بکنیم زندگی برای مردم ایران و اسرائیل و آمریکا خیلی راحت تر می شود. می دانم که در رویای احمدی نژاد و نتانیاهو و بوش جنگ یک اتفاق زیباست و از آن خیلی لذت می برید، ولی به ما هم حق بده از آن خوش مان نیاید.

آقای نتانیاهو!

بقول آیت الله خمینی « من شما را که می بینم یاد احمدی نژاد می افتم.» تو رئیس دولت  یک کشوری، تو باید درست حرف بزنی. تو نماینده  کشورت هستی، تو نباید مثل احمدی نژاد هر چه به دهانت می آید، پیش از فکر کردن بگویی. من به تو چند راه را معرفی می کنم که اگر از این پس خواستی درباره ایران اطلاعات به دست بیاوری به آنها مراجعه کنی.

یک: اسرائیلی های مهم در حکومت اسرائیل که از مسائل جهان اطلاع دارند، اغلب شان همین طور هستند، می توانی به هاآرتص و یویعوت آهارانوت هم مراجعه کنی. برای اطلاع دقیق تر می توانی سراغ آقای آبراهام بورگ بروی.

دو: در مورد موسیقی غربی در ایران با بیژن خلیلی تماس بگیر، او اطلاعات دقیقی از تیراژ همه کتابها و سی دی ها و فیلمها در ایران دارد. ریتا خواننده ایرانی اسرائیلی هم احتمالا اطلاعات خوبی از وضع موسیقی غربی در ایران دارد.

سه: در مورد وضع فضای اجتماعی ایران می توانی هزاران  ایرانی مقیم اسرائیل که با خانواده های شان در ایران ارتباط دارند تماس بگیری و از آنها اطلاعات کسب کنی. بیخودی دائم اطلاعاتت را از احمدی نژاد نگیر.

چهار: یکی از منابع ساده برای کسب اطلاعات درباره ایرانی ها فیسبوک، توئیتر و فضاهای مجازی ایرانی هاست. از آنجا می توانی تصویر واقعی ایرانی ها را ببینی. بیا به آنجا، لازم نیست بگوئی من نتانیاهو هستم، می توانی از یک اسم ایرانی مثل دانیال حکیمی استفاده کنی و بگوئی من یهودی هستم و اتفاقا تعداد زیادی دوست پیدا می کنی، یکهو نگوئی من نتانیاهو هستم که همه تو را بلاک کنند. آنجا همه جور موسیقی غربی ایرانی رایج و همه جور لباس ایرانی از جمله انواع جین را می توانی ببینی.

پنج: قرص هایی که دکتر داده است بخور، وقتی قرص هایت را نمی خوری دچار توهم شدید می شوی. حتی یک روز هم قطع شان نکن. اگر خواستی قطع کنی حداقل بعدش سخنرانی و مصاحبه نکن.