روزنامه‌نگاران بی‌روزنامه

مرتضی کاظمیان
مرتضی کاظمیان

انجمن صنفی روزنامه‌نگاران درحالی‌که زیر تیغ تهدید و تعطیل قدرت مسلط است، به‌مناسبت روز جهانی آزادی ‏مطبوعات از پنج روزنامه‌نگار برجسته، تجلیل کرد؛ و این در حالی است ‌که غم حرفه و سختی معیشت گریبان ‏ده‌ها روزنامه‌نگار را گرفته است…‏

از آن جماعت کوچ کرده از وطن و خوکرده و نکرده به غربت حتی اگر به اجمال و اغماض بگذری، که اینجا و ‏آنجا، به هر مشقت و ناچاری، اغلب مکانی یافته یا ساخته‌اند که حرفه‌ی خویش را پی‌گیرند؛ حکایت تلخ و اسفناک، ‏داستان روزنامه‌نگاران بیکار و دور از محیط کاری است که در وطن خویش غریب و مهجورند.‏

نسل دوم روزنامه‌نگاری در ایران، حالا دورتر از همیشه، و نه با یک گام، که با صدها گام فاصله، اندک نشریات ‏روی دکه‌ها را نظاره می‌کند؛ برخلاف جوان‌ترها. نسل سومی که توان کنار آمدن با “وضع موجود” را دارد، به ‏روزنامه‌نگاری “ذیل نظام سیاسی” اشتغال ورزیده است. نسلی که به‌گونه‌ای کاملا” متفاوت با همکاران میانسال ‏خود، عمل می‌کند و به چیزی به نام “اصول‌گرایی “(به معنای دقیق آن، و نه به مفهومی که این روزها یک جریان ‏سیاسی به شکلی وارونه مال خود کرده است) اعتنایی نمی‌کند. ‏

به اسامی زیر دقت کنید؛ آنها هر یک زمانی نه چندان دور، سردبیر، عضو شورای سردبیری یا دبیر برجسته‌ای ‏در یکی از روزنامه‌ها و نشریات این سرزمین بوده‌اند (اسامی را بدون رعایت ترتیب حروف الفبا و به همان ‏ترتیب که به ذهنم می‌رسد، ذکر می‌کنم):‏

عمادالدین باقی، محمود شمس، عباس عبدی، علیرضا علوی‌تبار، عیسی سحرخیز، سعید حجاریان، علیرضا ‏رجایی، حمیدرضا جلایی‌پور، علی مزروعی، مقصود فراستخواه، کریم ارغنده‌پور، علی حکمت، محمدرضا ‏زهدی، فیروز گوران, عمید نائینی، رضا علیجانی، رضا تهرانی، رامین رادنیا، رسول اصغری، محسن آرمین، ‏هدی صابر، ناصر آملی، محمد صادق جوادی حصار، و…‏

این فهرست جای خالی فراوانی دارد؛ به همان میزان که حافظه‌ی نگارنده ضعیف و مخدوش است…‏

اسامی پیش‌گفته - وبسیاری دیگر نام‌ها- این روزها حداکثر به نوشتن یادداشت و انجام گفت‌و‌گویی با نشریات بسنده ‏کرده‌اند؛ آن هم زیر تیغ سانسور. تا اطلاع بعدی، اینان را راهی ثابت و پیوسته به روزنامه‌ها و نشریات نیست.‏

علاوه کنید بر این فهرست، نام‌های پرشماری را که جایی در حلقه‌های بسته و قوم و قبیله‌ای -وگاه به‌شدت دور از ‏اصول حرفه‌ای و حتی انسانی- نیافته‌اند و لاجرم از دور “شمع” حرفه‌ی خویش را با نوشته‌ای یا “اشکی” روشن ‏نگاه می‌دارند.‏

آشکار است که وضع زندگی این ده‌ها روزنامه‌نگار و خانواده‌هایشان چگونه است و در این زمانه به چه دشواری، ‏قامت خویش ایستاده نگه می‌دارند و کرامت قلم خویش نمی‌فروشند…‏

روز جهانی آزادی مطبوعات در ایران، به درستی، با یادکرد از مطبوعات توقیف شده و روزنامه‌نگاران دربند و ‏زیر حکم، گرامی و بزرگ داشته می‌شود؛ اما کمتر کسی به یاد روزنامه‌نگارانی می‌افتد که همچنان مجاز به ‏پی‌گرفتن حرفه‌ی خویش نیستند و با قلمی شکسته، می‌زییند؛ روزنامه‌نگارانی بدون روزنامه…‏

‏ ‏