چرا اسراییل توانایی حمله را دارد؟

نویسنده

» تحلیل اسلیت:

به نظر می رسد که این بار شایعات حمله اسراییل به ایران جدی است. دیوید ایگنیتس، روزنامه نگار واشنگتن پست، اخیراً با اشاره به اظهارات لئون پانه تا، وزیر دفاع آمریکا، حمله اسراییل به ایران را در “ماه های آوریل، می، یا ژوئن” جدی دانست.

زمانی که وزیر دفاع یک کشور که اطلاعاتش به ندرت در دسترس افکار عمومی است چنین پیش بینی هایی را بر زبان می آورد، ناظران دلایل خوبی برای تیز کردن گوش خود دارند. ولی اکنون نزدیک ۱۰ سال است که جامعه بین المللی به طور مستقیم با مسأله هسته ای ایران روبروست و پیش بینی حمله نظامی به شکلی فزاینده مطرح است. چرا این بار شرایط متفاوت از قبل شده؟

به نظر می رسد که حمله هوایی اسراییل علیه ایران اقدامی کاملاً بی فایده و از روی بی احتیاطی باشد، زیرا تحریم های جدید بین المللی که علیه بانک ها و بازار نفت ایران اعمال شده تأثیرات بسیار چشمگیری داشته اند.  

با این حال، از دید اسراییل دیگر زمان تفکر گذشته است. تحریم های اعمال شده علیه تهران بسیار دیر انجام شد، و زمانی که برنامه ریزان اسراییلی درحال لیست کردن امتیازات و گزینه های پیش رو بودند، گزینه حمله هوایی یکی از باورپذیرترین گزینه ها بود: شاید خطرناک و تأسف بار باشد، ولی به هیچ وجه نسنجیده نخواهد بود.

دلایل باورپذیری حمله هوایی علیه تأسیسات اتمی ایران را در اینجا برشمرده ایم:

 

۱- فوریت

ایگنیتس در مقاله خود می نویسد که حمله هوایی اسراییل بی شک باید قبل از پایان بهار ۲۰۱۲ انجام شود. چرا تا این حد زود؟ به هرحال برنامه اتمی ایران هنوز تحت نظارت بازرسان آژانس اتمی است و هیچ چیز نشان نداده که جمهوری اسلامی به واقع به غنی سازی اورانیوم با کیفیت نظامی روی آورده باشد.

ولی همان طور که در آخرین گزارش “مرکز سیاستگذاری فراجناحی” آمده است، تلاش برای غنی سازی حتی پس از حمله ویروس کامپیوتری استاکس نت و ترور چندین دانشمند هسته ای ایران رو به پیشرفت است. براساس این گزارش، ایران درحال نصب سانتریفوژهای تکمیل شده ای برای غنی سازی اورانیوم با راندمان بالاست. این بدین معنی است که در آینده ای نزدیک میزان غنی سازی و تولید تا حد چشمگیری افزایش خواهد یافت.

دیگر دلیل نگرانی اسراییل این است که ایران ازاین پس سانتریفوژهای زنجیره ای خود را در کوه های فردو در نزدیکی قم نصب می کند؛ یعنی در محلی که برای نفوذ بمب بیش از حد عمیق است. 

بازرسان آژانس اتمی بر تولید سوخت هسته ای ایران در محل نظارت دارند. اگر ایران در برنامه خود به سمت و سوی نظامی رود، بلافاصله آن را گزارش خواهند داد. تهران به خوبی می داند که گذشتن از این آستانه اتمی [خروج بازرسان و غنی سازی هرچه سریعتر اورانیوم برای مصارف نظامی] به وقوع یک جنگ منجر خواهد شد که بی شک حمله جنگنده های اسراییلی را دربرخواهد داشت.

دولت اسراییل معتقد است زمانی که مرکز فردو عملیاتی شود، جمهوری اسلامی خواهد توانست به راحتی و بدون هیچ دردسری از این آستانه گذر کند. دراین صورت به اندازه کافی اورانیوم غنی شده به میزان ضعیف دراختیار خواهد داشت تا چندین بمب تولید کند. تهران تا پایان سال در چنین جایگاهی قرار خواهد داشت. به نوشته نیویورک تایمز، پیش بینی های مسؤولان آمریکایی و اسراییلی، در رابطه با ورود ایران به “حیطه مصونیت” متفاوت است. برآوردهای تصمیم گیرندگان اسراییلی محتاطانه تر است که این نیز البته قابل درک می باشد، زیرا مواضع آنها در شرایط ناپایدارتری است.

 

۲- گزینه های مداخله نظامی چندان کارآمد نیستند

سران اسراییلی به خوبی می دانند که آغاز جنگ اقدامی خطرناک است. آنها همچنین برای رد راه حل های مسالمت آمیز دلایل قانع کننده ای دارند.

تحریم های بین المللی که علیه بانک ها و صنایع نفتی ایران اعمال شده اند، اقتصاد ایران را با مشکل مواجه کرده و وجهه سیاسی حکومت را زیر سؤال برده. ولی این تحریم ها باعث کند شدن سرعت برنامه هسته ای نشده؛ و تا زمانی که روسیه، چین و هندوستان [و دیگر کشورها] به حمایت اقتصادی و سیاسی ایران ادامه می دهند، تحریم ها به اندازه کافی اثربخش نخواهند بود تا بتوانند رویکردهای اسراییل را تغییر دهند.

زرادخانه هسته ای اسراییل مخفی نگاه داشته شده، ولی اکثر اعضای جامعه بین الملل می دانند که چنین زرادخانه ای وجود خارجی دارد. چرا وجود چنین زرادخانه ای نمی تواند ایران را از یک حمله هسته ای احتمالی علیه اسراییل بازدارد؟ جمعیت و مساحت اسراییل به گونه ای است که سقوط تنها یک کلاهک هسته ای می تواند ویرانگر باشد. اسراییل نگران این است که پس از ضربه اول نتواند توان مقابله به مثل خود را به نمایش بگذارد.

در خلال جنگ سرد، ایالات متحده و شوروی چنین شرایطی را تجربه کرده اند: مستقر کردن زیردریایی های مجهز به موشک های بالستیکی و گشت زدن مداوم در نزدیکی شهرهای اصلی رقیب. حال آنکه اسراییل تعداد اندکی زیردریایی دراختیار دارد و هیچیک از آنها اتمی نیستند و به همین دلیل نمی توانند برای مدت بسیار طولانی زیر آب بمانند. ازطرف دیگر ممکن است برنامه گذاران و همچنین سیستم فرماندهی و کنترل از همان ضربه اول هسته ای ایران زنده خارج نشوند.

حتی اگر ایران درحال دستیابی به سلاح هسته ای تنها به هدف داشتن یک زرادخانه بازدارنده باشد، ولی منطقه بسیار بی ثبات خواهد شد و یکی از دو کشور بی شک اقدام به حمله خواهد کرد.

فاصله زمانی کوتاه برای پرتاب موشک ها، عدم توانایی سیستم هشداردهنده برای هشداردهی در زمان مناسب، و عدم امکان مقابله به مثل دلایل مهم برای آغاز چنین جنگی از سوی دو طرف است. هر یک از این دو کشور تلاش خواهد کرد که اولین ضربه را وارد کند. اگر اسراییل طی ماه های آینده به ایران حمله کند، بی شک به هدف جلوگیری از وقوع چنین سناریویی خواهد بود.

 

۳- مزایای ایجاد کشمکش و خشونت

هرگونه حمله به تأسیسات اتمی ایران باعث می شود که نیروی هوایی اسراییل به حالت آماده باش درآید. آماج های مهم در محدوده دسترسی جنگنده بمب افکن های اسراییلی است. آسمان عراق که درواقع کوتاه ترین مسیر بین ایران و اسراییل است، درحال حاضر ممنوع نیست. یکی از دلایل سران اسراییلی برای حمله قریب الوقوع همین مسأله است.

نیروهای مسلح اسراییل دارای تعداد محدودی بمب ضدبانکر هستند. این بمب ها می توانند به کارخانه های زیرزمینی غنی سازی نطنز آسیب وارد کنند، ولی احتمالاً بر مرکز فردو هیچ تأثیری نخواهند داشت. ازطرف دیگر، بی شک حکومت تهران تأسیسات دیگری را نیز در سراسر ایران پراکنده و مخفی کرده. پس تأثیر حمله اسراییل بر برنامه هسته ای ایران بسیار محدود و موقت خواهد بود.

پس راه انداختن جنگی که باعث وقوع جنگ گسترده تری شود چه سودی در بر دارد؟ درحقیقت، سران اسراییلی قبل از اینکه ایران به یک قدرت هسته ای تبدیل شود، دلایل خود را برای آغاز یک درگیری گسترده و شدید دارند.

در چنین فرضیه ای، این اسراییل خواهد بود که به خصومت ها دامن خواهد زد و حملات هدفمندی را بر تأسیسات اتمی ایران آغاز خواهد کرد. سپس سران اسراییلی منتظر مقابله به مثل ایران خواهند شد که به نوبه خود به آنها بهانه حمله به تأسیسات نفتی، سیستم توزیع برق و سیستم های ارتباطاتی را می دهد.

بهتر از همه آنکه شاید واکنش ایران منجر به بستن تنگه هرمز یا حمله به نیروهای آمریکایی حاضر در منطقه شود؛ که این نیز فرماندهی مرکزی ایالات متحده را در کنار اسراییل وارد جنگ خواهد کرد و ایران بیش از پیش ضربه خواهد خورد. سران اسراییلی به خوبی از کنترل خود بر “کشمکش و خشونت” سود می برند و معتقدند که تشدید رویارویی بیشتر به ضرر ایران خواهد بود تا اسراییل.

نیروهای مسلح اسراییل قبلاً برنامه اتمی عراق و سوریه را مورد حمله قرار داده اند. صدام حسین و بشاراسد هیچ گونه اقدام تلافی جویانه ای انجام ندادند، زیرا شاید می دانستند که اسراییل به خوبی می تواند خشونت فزاینده را تحت کنترل خود داشته باشد. سران اسراییلی در مورد ایران نیز چنین عقیده ای را دارند.

اثر راکت های حزب الله و حماس که در شمال و جنوب شهرهای پرجمعیت اسراییل مستقر هستند چه خواهد شد؟ سران اسراییلی می گویند شاید آنها نسبت به این تهدید بهتر از سال ۲۰۰۶ مسلح شده باشند. البته مشخص نیست که حزب الله و حماس از ایران فرمانبرداری کنند، زیرا می دانند مقابله به مثل ارتش جدید اسراییل تا چه حد ویرانگر خواهد بود.

بعلاوه حزب الله دلیل محکم دیگری برای احتیاط در این زمینه دارد. اگر حکومت اسد در دمشق سقوط کند، این جنبش حامی اصلی خود را ازدست خواهد داد و ممکن است بلافاصله ازسوی دشمنان خود منزوی و محاصره شود. به همین دلیل بهتر است نیروی زمینی اسراییل را در جنوب لبنان تحریک نکند.

 

۴- اداره پایان داستان

حمله اسراییل به تأسیسات اتمی ایران بی شک باعث ازبین رفتن برنامه هسته ای این کشور نخواهد شد. ممکن است ایران اقدام به تأسیس مراکز تحقیقات و تولید مخفی دیگری در زیر مناطق مسکونی کند. اسراییل در سال ۱۹۸۱ با ازبین بردن رآکتور اوسیراک عراق که درحال ساخت بود، به برنامه هسته ای این کشور به شدت آسیب رساند. سپس صدام حسین این برنامه را به صورت مخفی ازسر گرفت. اسراییل در مورد ایران نیز چنین پیش بینی هایی دارد.

آیا اسراییل می تواند با حفظ مواضع پرقدرت خود از این بحران خارج شود؟ سران این کشور شاید پیش بینی یک جنگ استهلاکی طولانی مدت را با ایران کرده اند. هدف: کاهش روند پیشرفت برنامه هسته ای ایران با امید به تغییر حکومت در تهران.

اسراییل با تصمیم بر انجام یک حمله پراکنده و مکرر به آماج های هسته ای می تواند روحیه کارمندان این صنعت را تضعیف سازد، عملیات آنها را دچار وقفه کند و باعث افزایش هزینه راه اندازی مجدد آن شود. شاید سران اسراییلی معتقدند این تاکتیک استهلاکی که به صورت بمباران های جسته گریخته انجام خواهد شد، می تواند برنامه هسته ای ایران را فلج کند؛ در این مدت تحریم های بین المللی نیز اقتصاد ایران را تضعیف خواهند کرد و به تدریج باعث کمتر شدن حمایت سیاسی از حکومت آیت الله ها خواهند شد.

برای اسراییل بهترین و باثبات ترین نتیجه این است که برنامه هسته ای ایران متوقف شود یا انشقاق شدیدی در نزد حاکمیت ایجاد گردد. ولی اینها همه امید است و تضمین شده نیست. هدف اصلی همان توقف برنامه هسته ای است. فوریت این مسأله بسیار بالاست.

اگر اسراییل حمله را آغاز کند، تهران نیز با انرژی دفاع می کند. ایران بی شک به دنبال تهیه سیستم های ضدهوایی چینی و روسی است و تلاش خواهد کرد حمایت جامعه بین المللی را در برابر حمله اسراییل به دست آورد. حملات نیروهای مسلح اسراییل بازارهای نفتی و مالی را دچار مشکل خواهد کرد و به اقتصاد جهان ضربه خواهد زد. اسراییل انگشت نما خواهد شد و این می تواند پیامدهای سیاسی و اقتصادی نامطلوبی را برای این کشور درپی داشته باشد.

با این حال احتمال اینکه این پیامدها نیروهای مسلح اسراییل را از حمله به ایران ناامید کند بسیار کم است. قدرت اتمی یک خط قرمز است و اسراییل تاکنون دو بار از رسیدن رقبایش به این آستانه جلوگیری کرده. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. سران اسراییلی متقاعد شده اند که این بار نیز می توانند با تسلط بر شرایط از اقدامات تلافی جویانه رهایی یابند. ازسوی دیگر مهم ترین نکته این است که اسراییل درحال حاضر در یک وضعیت فوریتی شدید قرار دارد. به همین دلیل باید تنها وارد این درگیری شود که ممکن است بسیار طولانی و به ویژه هراسناک باشد.

منبع: اسلیت، ۲۲ فوریه