مصاحبه اردلان صیامی با مهدی خزعلی یکی از صریح ترین و در عین حال بهترین مطالبی است که در سالیان اخیر پیرامون انجمن حجتیه بیان شده است. این مصاحبه در ادامه مطلب ارزشمند قبلی نویسنده،اطلاعات و سرفصل های مهمی را در خصوص یکی از پر بحث ترین مسائل سیاسی پس از انقلاب می گشاید.
مهدی خزعلی اگر چه خود را انجمنی نمی داند و بر مرزبندی با آنها تاکید می کند اما خیلی محکم به دفاع از حق آنها برای فعالیت می پردازد و حتی در بخش هایی از مصاحبه مرز بین دفاع از حق و سمت گیری و حمایت از مشرب سیاسی و اعتقادی پیروان شیخ محمود حلبی مخدوش می گردد. شاید مهدی خزعلی از افراد نادری باشد که اینگونه در دفاع از انجمن حجتیه سخن می گوید و مخالفان آن در جناح های جمهوری اسلامی را به مسموم کردن فضا علیه انجمن محکوم می کند. با مهدی خزعلی موافقم که پیرامون انجمن حجتیه بزرگنمایی و اجحافات بسیاری شده است . در واقع این انجمن آن معمای سیاسی نیست که برخی پیرامون آن قلم فرسایی کرده و می کنند.
البته برخورد مهدی خزعلی با طاهر احمد زاده شباهت زیادی با برخورد مخالفین انجمن حجتیه دارد. منتسب کردن طاهر احمد زاده به چپ مارکسیستی و همسویی با حزب توده همانقدر بی اساس است که انجمن حجتیه به وابستگی به تشکیلات اینتلیجنس سرویس انگلستان و لژهای فراماسونری متهم گردد.
افسانه سرایی پیرامون این مکتب شیعی 57 ساله با انگیزه ها و غرض ورزی های سیاسی همراه بوده است. انجمن حجتیه درهیچ برهه از حیات جمهوری اسلامی نقشی در حکومت نداشت. اگر در دوره پهلوی دوم پس از تخریب حضیرهالقدس بهائی ها توسط نیروهای انجمنی در سال1334، مجبور شد تعهد دهد که از فعالیت سیاسی پرهیز می کند و در چهارچوب فعالیت فرهنگی نامش را به عنوان یک انجمن خیریه غیر انتفاعی ثبت کرد، ولی در جمهوری اسلامی این حق را هم نیافت و پس از نهیب و حمله سنگین آیت الله خمینی کلیه دفاترش را بست و به فعالیت سازمانی خود خاتمه داد. بزرگان انجمن نه حضوری رسمی در قدرت داشتند و نه اعضاء شان را به نفوذی غیر رسمی از طریق در دست گرفتن پست های حکومتی و مناصب اداری تشویق کردند. حجتیه ها در دوران رهبری آیت الله خمینی مغضوب واقع شدند . دستگاه امنیتی از آن هنگام تا به امروز با وسواس و حساسیت زیادی فعالیت های این جریان را رصد می کنند و تمام رفت و آمد های آنها را کنترل می کنند. در آن دوران برخی از رسانه ها و جریان های حکومتی ذهنیت غلط و نادرستی درباره انجمن حجتیه را در جامعه تبلیغ کردند که تا به امروز کماکان باقی است.
نیروهای مذهبی حامی جمهوری اسلامی و بخصوص جناح چپ آنها به غلط دکترین انجمن حجتیه را صبر در برابر تشدید فساد و افزایش معصیت در دنیا به منظور تسریع ظهور امام زمان معرفی کردند. اما این ادعایی غلط است. انجمن حجتیه رسالت خود را فرهنگ سازی و تربیت کادر برای مبارزه با بهائیت با بهره گیری از شیوه ها و متد های مدرن دانسته ومی داند. این انجمن صبر و انتظار مشتاقانه به ظهور در کنار انجام اعمال عبادی و رعایت احکام مذهبی بر اساس فتاوی مراجع تقلید عصر را توصیه می کند. رهیافت موعود گرایی این جریان حالت محافظه کارانه و انفعالی داشته و شبیه جهانبینی پیشاهزارهای در دنیای یهودی مسیحی است. در این نگرش جایی برای فعالیت گرایی و یا برپایی انقلاب برای کوتاه کردن دوره غیبت کبری حضرت قائم وجود ندارد. حتی مدعی وجود رابطه با امام زمان هم نمی شود. حالت تهاجمی ، خشونت طلب و کنش گرایانه ندارد. از منظر آنان راه عبور از فتنه غیبت، خواست و اراده الهی است و خواست خداوند، تنها با دعا کردن برای فرج امکان پذیر است. لذا از دید آنها توجه دادن به ساحت امام عصر، مصداق بارز امر به معروف است و بدین وسیله، باید مردم را به دعا برای ظهور آن حضرت توجه داد. تکیه گاه پرهیز آنان از میدان سیاست و تشکیل حکومت دینی در دوره غیبت ، دو روایت از ائمه اطهار است. نخست روایت معروف به رایت که منسوب به امام محمد باقر (ع) است که می گوید: “هر پرچمی که قبل از قیام قائم برپاداشته شود، صاحبش طاغوت است، و غیر از خدای عز و جل را می پرستد! ” (1)
روایت دوم نقل از امام جعفر صادق (ع) است که فرموده است : “هیچ یک از ما اهل البیت تا روز قیام قائم ما، برای جلوگیری از ستمی یا برای بپاداشتن حقی خروج نمی کند، مگر آنکه بلا و آفتی، او را از بیخ برکند و قیام او بر اندوه ما و شیعیانمان بیافزاید”(2)
اهداف اصلی انجمن حجتیه عبارت بودند از :
· مبارزه منطقی و علمی با گروههای منحرف که اعتقادات شیعیان را هدف قرار گرفته بودند
· خودداری از دخالت در سیاست به منظور حفظ کیان خود وجلوگیری از زد و خورد بی مورد با دولت مستقر در کشور
· پیروی از مرجعیت دینی و اجرای احکام شرعی
بر این اساس انجمن در جریان انقلاب اسلامی شرکت نکرد و نه تنها وقعی به فرمان آیت الله خمینی مبنی بر تحریم جشن های نیمه شیعیان پیش از انقلاب نداد بلکه نسبت به بر پایی شکوهمندانه جشن قائم آل محمد(ص) اصرار می ورزید.
انجمن حجتیه در مخالفت با فعالیت سیاسی تا آنجا به افراط کشیده شد که در مدرسه علوی از دانش آموز ها تعهد کتبی گرفته می شد تا در فعالیت های سیاسی حضور نیابند.
شیعه مطلوب انجمن حجتیه جریان فرهنگی و وفادار به سنت بود که زیست در جهان مدرن را پذیرفته است وبر اساس کار فرهنگی و آموزشی به مقابله با اندیشه ها و مکاتب دنیای مدرن می پردازد که با معارف سنتی شیعه سر ناسازگاری دارد. این نگرش داعیه تشکیل نوع خاصی از حکومت و زمینه سازی برای تعجیل حضور امام زمان نداشت. از منظر آنان نیابت عامه فقها فقط محدود به امور شرعی بود و هر حکومتی در دوران غیبت نامشروع است و حاکم اسلامی باید علاوه بر عدالت از علم الهی برخورد ار باشد که چنین ویژگی تنها در معصوم وجود دارد در واقع نگاه آنان به سیاست دنباله روی از مشی آیت الله بروجردی بود. ا زاین رو آیت الله خوئی را به عنوان مرجع تفلید انتخاب کردند. البته آنان رابطه خوبی با اکثر مراجع داشتند و شیخ محمود حلبی از عمده مراجع مجوز دریافت وجوهات و هزینه بخشی از آن جهت فعالیت انجمن مبارزه با بهائیت آن روزگار و انجمن حجتیه روزگار بعد را گرفته بود.
نقل است آیت الله خمینی ابتدا از انجمن حمایت کرد اما بعدا حمایتش را پس گرفت و از دادن پاسخ مثبت صریح به تقاضای شیخ محمود جلبی برای مصرف بخشی از وجوهات دریافتی خودداری کرد. این موضوع باعث رنجش خاطر بنیانگذار انجمن حجتیه شد.
انجمن حجتیه در اواخر دوران شاه و هنگامی که قطار انقلاب راه افتاده بود ، موضعش را تغییر داد و به تایید انقلاب اسلامی پرداخت. پس از پیروزی انقلاب و مخالفت صریح جمهوری اسلامی با بهائیت و در نتیجه در تنگنا قرار گرفتن این اقلیت مذهبی باعث شد تا انجمن حوزه فعالیتش را به مبارزه با کمونیسم گسترش دهد. در این خصوص اعضاء ارشد انجمن مطالعاتی انجام دادند و جزواتی برای مقابله نیز تدوین کردند. این فعالیت با واکنش تند حزب توده مواجه شد اما در کل فعالیت انجمن حجتیه پس از انقلاب عمرطولانی نیافت و پس از جمله صریح آیت الله خمینی در سال 1362 به حیات رسمی و علنی خود پایان داد.
دو برهه کنار زدن جناح چپ پس از رهبری آقای خامنه ای و اوج گرفتن بحث های آخر الزمانی در دوره احمدی نژاد باعث شد تا بحث پیرامون انجمن حجتیه بالا بگیرد و انگشت حملات برخی ازاصلاح طلب ها آنها را به عنوان کانون پشت پرده و سازمان ده جناح راست و اصول گرایان نشانه بگیرد.
اما این ادعاها رنگی از واقعیت نداشته و ندارد. در اصل اغراق و نگاهی مبتنی بر تئوری توطئه از ابتدا پروژه ای سیاسی بود که توسط برخی از جریانات کلید زده شد. البته در ادامه توضیح خواهم داد که متولیان انجمن حجتیه نیز در شکل گیری این ذهنیت بی تقصیر نبودند. اما نخست باید ریشه و دلایل پایه های حساسیت نسبت به انجمن حجتیه را برشمرد. برجسته ترین عامل ،تفاوت بنیادی نگرش شیعی بزرگان انجمن حجتیه و آیت الله خمینی بود. نگرش آنها با یکدیگر تفاوت بنیادی داشت. انجمنی ها آیت الله خوئی را می پسندیدند و ارادت خاصی به آیت الله خمینی نداشتند. عدم حمایت پیروان انجمن حجتیه از نهضت آیت الله خمینی دیگر عاملی بود، که باعث تجدید نظر وی در حمایت از انجمن شد. اساسا ایشان نسبت به جریانات مذهبی و روحانی که در آن دوران عزلت و سختی با وی همراهی نکردند حساسیت شدید داشت. انجمن خود امام زمان را برجسته می کرد و شعارش “مهدی بیا” “مهدی بیا بود” اما آیت الله وطرفدارانش بیشتر بر نائب امام زمان تاکید می کردند که باید تا زمان ظهور سایه وجودش بر سر امت اسلام مستدام باشد.
بنابراین آیت الله خمینی پس از تجدید نظر در تایید انجمن حجتیه دیگر میانه ای با آنان نداشت اما حساسیت نسبت به انجمن حجتیه محدود به وی نمی شد. در واقع عوامل دیگری نیز بودند که سرانجام توانستند وی را تحریک و یا اقناع کنند که بساط انجمن حجتیه را جمع کند.
انجمن در دهه پنجاه توانست نفوذ خوبی در بخش های تحصیل کرده مذهبی پیدا کند و آنها را جذب کند. از این رو رقابت شدیدی بین آنها و گروه های انقلابی مذهبی وجود داشت تا بتوانند نیروهای جوان مسلمان را جذب کنند. بنابراین عمده گروه های انقلابی نظر منفی نسبت به انجمن حجتیه داشتند و اسلام آنها را از نوع قاعدین می دانستند که مانع مبارزه است. البته انجمن به صورت مطلق با مبارزه مخالف نبود بلکه معتقد بود در دوران غیبت امام عصر، باید تقیه کرد و مبارزه نابخردانه و ماجراجویانه، هدر دادن نیروها است. آنها استدلال می کردند هر گونه مبارزه با استعمار و استبداد نه تنها سودی ندارد بلکه مایه نیرومندی و پیشرفت دشمنان خواهد شد تاکید داشتند که مبارزه با زورمندان و قدرتهای جهانی ویژه حضرت مهدی است و خداوند در مصحف شریف به صراحت بیان داشته است که خود را در مهلکه نیندازید.بدینترتیب به نظر آنان مبارزه با رژیم شاه افتادن در دام هلاکت بود..
در این فضا بود که انگ هایی چون وابستگی به لژ فراماسونری و یا انگلیسی بودن خلق شد. در صورتی که این ادعاها اتهاماتی بی اساس بیش نبودند. شیخ محمود حلبی مصدقی بود و در نهضت ملی شدن نفت مشارکتی فعال داشت اما ناکامی آن جنبش باعث سرخوردگی وی از فعالیت سیاسی شد.
موضع گیری منفی و اراده انجمن حجتیه به مبارزه فکری با مارکسیسم و ضرورت مرزبندی نیروهای مذهبی با اندیشه های الحادی چپ ، حزب توده را به صف مخالفان انجمن افزود. سردمداران حزب توده ،فعالیت های انجمن را برای نزدیکی این حزب به مسئولان نظام و بخصوص حزب جمهوری اسلامی خطرناک ارزیابی می کردند . بنابراین شروع به تخریب این انجمن کردند و القابی نظیر وابستگی به امپریالیسم به سیاهه اعمال انجمن حجتیه افزوده شد.
اما مهمترین جریانی که در ایجاد نگاه منفی نسبت به این انجمن و ترغیب آیت الله خمینی به برخورد ایفا کرد جناح موسوم به خط امام بود. آنها در مواجه با جناح رقیب که آنها را متهم به التقاط با تفکرات چپ و نگرش کمونیستی می کرد ، لبه حملات را متوجه انجمن حجتیه کردند تا بدینرتیب ضمن خنثی کردن ترفند آنها ، رقیب را از میدان کنار زند. عضویت و یا همنشینی برخی از چهره های شاخص جناح راست با انجمن حجتیه در پیش از انقلاب چون شیخ ابوالفاسم خزعلی ، حداد عادل، کمال خرازی، حسن عفوری فرد، اکبر پرورش، محمد نهاوندیان، شیخ جعفر شجونی ، علی اکبر ولایتی، نژاد حسینیان، مرحوم سید محمود قندی و … تکیه گاه حمله جناح چپ به انجمن حجتیه و آسیب پذیر نمودن جناح راست بود. البته نباید از نظر دور داشت علی رغم رویکرد تهاجمی جناح چپ ، ضربه اساسی به انجمن را آیت الله جنتی از نیروهای شاخص جناح راست زد که در نماز جمعه قم به افشاگری علیه این گروه پرداخت. در واقع جناح راست از انجمن حجتیه حمایت نکرد و در خانه نشین کردن آن همراه شد.
از سوی دیگر اگرچه انجمن حجتیه جریانی سنتی بود اما از شیوه های مدرن سازماندهی و آموزشی استفاده می کرد و توانسته بود تشکیلاتی بزرگ ایجاد کند. اکثریت اعضاء انجمن حجتیه از دانشگاهیان بودند و چهره های روحانی کم داشتند. در دوره ای که جمهوری اسلامی تمامی جریاناتی که در زیر چتر خط امام و تبعیت از آیت الله خمینی نمی گنجیدند را منحل و متلاشی نمود و اجازه نداد تا آنها در سطح جامعه به فعالیت و گسترش تشکیلاتی بپردازند ، غیر طبیعی بود که نیروهای امنیتی چشم بر روی توان تشکیلاتی انجمن حجتیه ببندند. بنابراین نگرانی ازنفوذ تشکبلاتی انجمن حجتیه و حضور طیفی از اعضاء وهمراهان سابق آن در سطوح بالای حاکمیت دلیل دیگری برای زمینه سازی جهت برخورد بود.
مجموعه عوامل فوق سنگ بنای شکل دهی افسانه انجمن حجتیه شد که تا به امروز باقی است. ظهور اندیشه های آخر الزمانی در دوره احمدی نژاد ،بار دیگر حساسیت ها نسبت به انجمن حجتیه را تشدید نمود. در این میان بخشی از اصلاح طلبان چون علی اکبر محتشمی کوشیدند تا دوباره حربه قدیمی را بکار گیرند . لذا تمام اعمال دولت احمدی نژاد و محدودیت های تازه علیه اصلاح طلبان را به انجمن حجتیه نسبت دادند.
عده ای نیز به اشتباه موعود گرایان جدید را با این انجمن یکسان گرفتند ، غافل از اینکه هیچ تناسب و رابطه ای بین آنان وجود ندارد. مهدویت گرایی مورد نظر حجتیه محافظه کارانه ، ملایم و فرهنگ محور است در حالی که مهدویت گرایی احمدی نژاد که در یاداشت دیگری توضیح خواهم داد که گمانه های قابل اعتنایی وجود دارد که این خصیصه دولت مهرورزی نیز به مانند دیگر خصوصیاتش سفارش مقام ولایت است ، ستیزه جویانه ، هزاره گرا ، تهاجمی و قدرت محور است. پیروان انجمن حجتیه افراد تحصیل کرده ،تکنوکرات و از طبقه متوسط به بالا هستند در حالی که دار و دسته احمدی نژاد بیشتر افراد کم سواد ، غوغا سالار ، افراطی و از طبقات پایین هستند. انجمنی ها مدعی رابطه با امام زمان نیستند و وعده ظهور قریب الوقوع را نمی دهند اما جریان جدید خود را تحت هدایت امام زمان و برقراری ارتباط از طریق واسطه هایی چون مسجد جمکران می داند. حجتیه ها مدعی رسالتی از سوی امام زمان نیستند و خود را در مقام شتاب بخشی به ظهور منجی تعریف نمی کنند اما مهدویت گرایی احمدی نژادی خود را دارای رسالت می دانند تا زمینه ظهور قائم آل محمد را فراهم سازند. انجمن حجتیه در جامعه و بیرون قدرت شکل گرفت و وجهه پوپولیستی ندارد اما آخر الزمانی های حکومتی جریانی قدرت ساخته هستند که به برکت برخورداری از رانت های حکومتی رشد یافته اند. غلظت خرافات در آنها به مراتب بیشتر است.
البته آخر الزمانی های معاصر محدود به این دو جریان نیستند ، علاوه بر آنکه اعتقاد به مهدویت از پایه های هویت سنتی شیعه هست اما گرایش های گوناگونی وجود دارند از جمله گروه پدر آقای ابطحی. عمده این گروه ها در مشهد هستند و یا از آنجا به پا خواسته اند. حوزه مشهد در تاریخ معاصر پروش دهنده و تشویق کننده اندیشه های مهدویت گرا بوده است. اما ماجرا به دوره معاصر محدود نمی شود. پویش آخر الزمانی و موعود گرای شیعه محور از زمانی که شیعه در ایران به اکثریت تبدیل شد، متولد گشت. از آن موقع به بعد در هر دوره زمانی کسانی بوده اند که دل در گرو ظهور منجی داشتند و یا مدعی شدند که مهدی(ع) آخر الزمان هستند. حتی تا پیش از قدرت گرفتن سازمان روحانیت در اواخر دوران قاجار ،مهدویت گرایی بستر ظهور پاره ای از تلاش های اصلاح دینی و پروتانتستیزم شیعی نیز بوده است.
اما افسانه انجمن حجتیه پدیده ای کاملا بیرونی نیست، بلکه پایه ای درونی هم دارد. اصرار عجیب و غیر متعارف انجمن حجتیه بر پنهانکاری و فعالیت سری زمینه را مساعد کرده است. انجمن نه تنها شکل سازمانی فعالیتش مخفی بود و جلسات و اعضایش به شکل پنهانی برگزار می شد ،بلکه در عمده فعالیت هایش از روش مشابه سازمان های اطلاعاتی استفاده می کرد. توجیه آنها اتخاذ شیوه مشابه از سوی بهائی ها بود که فعالیت های تبلیغی شان را به شکل مخفیانه انجام می دادند. انجمن برخی از نیروهایش را تربیت می کرد تا در داخل محافل بهائی ها نفوذ کنند و آنها را فریب دهند. این افراد که نعش نامیده می شدند وظیفه داشتند تا با ارائه هویت مبدل خود را بهائی جا بزنند و پس از نفوذ، هویت کسانی که بهائی ها در صدد جذب آنها بودند و داشتند روی آنها فعالیت تبلیغی می کردند ، شناسایی کرده و اطلاعات شان را در اختیار گروه ارشاد می گذاشتند تا با بحث آنها را منصرف سازند. در اواخر دوران شاه نفود انجمن در محافل بهائی آنچنان گسترش یافته بود، که برخی از مبلغان بهائی از نفوذی های انجمن حجتیه بودند.
این خصلت شبه امنیتی نه فقط در حوزه فعالیت عملی بلکه حتی در امور آموزشی وتلاش های نظری این انجمن هم دیده می شود. جزوات آموزشی این انجمن در دوران فعالیت بر علیه بهائیت جایی منشر نمی شد و آنها مخفی نگاه می شدند.. نقل است که این جزوات پس از یک هفته از توزیع جمع می شدند. حتی مشایخ انجمن مطالعاتی در حوزه تفکر اسلامی و معارف ائمه با رویکرد ضد فلسفه و کلام داشتند که حوزه مشترک فعالیت با مکتب تفکیک بود اما عمده نتایج این مطالعات را منتشر نساختند چرا که به نظر آنان از علوم سری بوده و پخش عمومی آنها به صلاح نبوده است!
این رفتار و سکوت انجمن در برابر حملات و اتهامات این فرض را مطرح می سازد که بزرگان سابق و لاحق انجمن حجتیه از راز آلودگی استقبال می کنند و ترجیح می دهند هویت و موجودیت انجمن حجتیه در هاله ای از افسون و راز باقی بماند. طبیعتا این رویکرد باعث گسترش بی اعتمادی و سوء ظن نسبت به انجمن حجتیه می شود. فعالیت سری اگر در زمانه رژیم گذشته و در مواجهه با بهائیت توجیهات ضعیفی داشت اکنون پذیرفتنی نیست.
دیگر انتقاد وارد به انجمن حجتیه سکوت آنها نسبت به ظلم و عدم دفاع از مظلوم است. برقراری عدالت سنگ بنای فلسفه انتظار و مهدویت است. اگر در دکترین حجتیه جایی برای فعالیت سیاسی نیست و از روش تقیه استفاده می شود حداقل کاری نکند که به مماشات با حکومت جور و ستم متهم گردد. تلاش های مهندس مادر شاهی و مهندس سجادی به نزدیکی با سید علی خامنه ای و داشتن رابطه خوب با وی از نکات منفی است. کسی که آلوده به خودکامگی و ریختن خون بیگناهان است ،شایستگی حشر و نشر و معاشرت را ندارد . این عامل در کنار سکوت در برابر جریان مهدویت گرای مورد حمایت دولت احمدی نژاد و اشاعه خرافات از سوی آنها و عدم مرزبندی صریح، انجمن را در مظان اتهام رضایت از وضع موجود قرار می دهد. از اعضاء انجمن انتظار می رود که در برابر بدعت های این جریان بایستند ومقابله نظری و فرهنگی کنند.
اما شاه بیت مشکلات کنونی انجمن حجتیه رویکرد آنها در برابر بهائیان هست. در تعلیمات این انجمن خشونت و برخورد های فیزیکی در مقابل بهائیان وجود نداشت و آنها معتقد بودند باید از طریق بحث و ارشاد آنان را از گمراهی به در آورد. اما حاکمیت پس از انقلاب به قلع و قمع وسرکوب خشن و خونین این فرقه مذهبی روی آورد. یکی از ایرادات بزرگ به انجمن سکوت وعدم موضع گیری در برابر این برخورد ها است که سئوالی جدی را پیش می کشد که آیا سکوت آنها ناشی از رضایت آنها از این برخورد ها نبوده است؟ شاید آنها جواب بدهند که فضای امنیتی و نگرانی از برخورد حکومت باعث شده تا موضعی اتخاذ نکنند. در پاسخ باید گفت سکوت کنونی آنها قابل قبول نیست . محکومیت این اقدامات ضد انسانی که هنوز در قالب بازداشت ها ، محرومیت از تحصیل در دانشگاه ها و تخریب قبرستان ها ادامه دارد برای از بین بردن این شبهه ضرروت دارد. اما این عامل در تحلیل آخر به سطحی بالاتر برمی گردد. پایه و اساس فعالیت انجمن ضدیت با بهائیت بوده است. اما در سرمشق آزادی مذاهب که مورد تایید اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های الحاقی است ، همه ادیان صرف نظر از حقانیت ودرستی آنها حق دارند که آزادانه اعمال مذهبی شان را انجام دهند و به تبلیغ بپردازند. در این الگو نمی توان مذهب و آئینی را انحرافی اعلام کرد و کمر به نابودی آن بست. هر آئین ومکتب اعتقادی و مذهبی تا زمانی که پیروانی دارد ، می باید از امنیت وفراغت لازم برای ادامه حیات برخوردار باشد . حال اگر انجمن بخواهد مشی سابقش را ادامه دهد ناگزیر در زمره گروه های مذهبی قرار می گیرد که پذیرای حقوق بشر نیست و این مسئله فعالیت انجمن را در شرایط کنونی جامعه با دشواری مواجه می سازد و باعث شدت یافتن نگرش های منفی نیروهای تحول خواه نسبت بدان می گردد . همچنین سرنوشت انجمن نیز تا حدی به جریانات بنیاد گرای اسلامی و حاکمیت پیوند می خورد.
البته اگر انجمن فعالیتش را از جنبه سلبی به ایجابی تغییر دهد و ترویج دیدگاه اصیل شیعی را مبنا قرار دهد می تواند به هدفش مبنی بر جلوگیری از رشد بهائی ها و دیگر گروه هایی که از دید آنها انحرافی هستند ، نزدیک شود اگر چه هرگز هدف آنها به طور کامل جامعه عمل نخواهد پوشید و جمعی بهائیان به صفر نخواهد رسید. این چرخش نیازمند پذیرش حق انتخاب برای انسان ها و دوری از ایفای نقش قیم مآبی و تولیت گرای عقیدتی و مذهبی است.
البته نیروهای تحول خواه و مدافعان حنبش دموکراسی باید توجه داشته باشند که انجمن حجتیه در قیاس با دیگر گروه های مذهبی سنتی و بخصوص حاکمیت ناسازگاری کمتری با سکولاریسم در معنای جدایی نهادی دین و دولت دارد و همچنین اصل زیست در جامعه مدرن را پذیرفته است. بنابراین عدم توجه به این مسئله و یکسان انگازی آنها با مهدویت گرایی مورد حمایت خامنه ای و احمدی نژاد خطایی راهبردی است.
اگرچه انجمن حجتیه به لحاظ تشکیلاتی نمودی ندارد ولی به لحاظ نفوذ در مدارس مهم تهران و دیگر شهر های مهم کشور هنوز پتانسیل در خوری را در اختیار دارد. رویکرد واقعبینانه با این جریان و دوری ازبرخورد های سیاسی و جناحی زود گذر نقش مثبتی در جلوگیری از بحث های انحرافی و افزایش نیروهای مدافع تغییر مثبت دارد. البته در نهایت گردانندگان فعلی انجمن حجتیه هستند که باید جای شان را در دو گانه حاکمیت و جنبش دموکراسی خواهی انتخاب کنند. وسط قرار گرفتن امکانپذیر نیست. اگر هم به مانند انقلاب صبر کنند تا جنبش به مرز های پیروزی نزدیک شود و آنگاه بدان بپویندند ،مجددا در مظان اتهام فرصت طلبی سیاسی و خوشه چینی قرار می گیرند و در نتیجه سرنوشت شان با چالش هایی جدی دست به گریبان خواهد شد.