چندی پیش سالگرد تاسیس جبهه مشارکت، یکی از مهمترین احزاب اصلاح طلب کشور که پس از انتخابات سال هشتاد و هشت در شمار احزاب منحله قرار گرفته است و دبیرکل و تعدادی از اعضای برجسته آن به سالها حبس محکوم شده اند، سپری شد. چند روز دیگر نیز سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان، دبیرکل فقید نهضت آزادی ایران است. اکنون تقارن این ایام، مقایسه ای را میان این دو جریان ریشه دار اصلاح طلب در کشور می طلبد که روزگاری رقیب سرسختی برای یکدیگر بودند. این مقایسه می تواند مقایسه ای رفتار گرایانه میان این دو تشکل سیاسی از بدو تاسیس باشد، به این مفهوم که این دو حزب، در مقاطع حساس و بحرانی کشور چه کرده اند و چه خواهند کرد و چه تفاوتها و چه تشابهاتی را می توان در رفتار سیاسی آنان کاوید.
برای پرهیز از کلی گویی و تشریح کامل بحث به موضوعی معین در این مقاله اشاره شده است. آقای رضا خاتمی یکی از اعضای برجسته جبهه مشارکت چندی قبل در مصاحبه ای با روزنامه اعتماد ضمن ترسیم وضع موجود کشور، پیش بینی هایی از رفتار اصلاح طلبان در آینده ارائه کرد. وی در این مصاحبه ضمن آنکه کوشید نگاه اصلاح طلبان را نسبت به نظام ولایت فقیه تفسیر کند، اعلام کرد که اصلاح طلبان هیچگاه با گروههایی که خواهان براندازی نظام جمهوری اسلامی هستند ائتلاف نخواهد کرد و در صورتی که با چنین وضعیتی روبرو شوند خانه نشینی را بر خواهند گزید. در پی آن مصاحبه، مصاحبه دیگری از سوی روزنامه اعتماد با آقای شکوری راد، از دیگر اعضای حزب مشارکت منتشر شد. این مصاحبه تفاوت ماهوی روشنی با مصاحبه آقای خاتمی نداشت اما در آن اشاراتی به جبر و مقتضیات زمانه شد و نشان داد که اصلاح طلبان باور دارند که اگر اصلاحات به بن بست برسد گریزی از براندازی نیست اما اصلاح طلبان ترجیح می دهند که نه جانب نظام را گیرند و نه از براندازان جانبداری کنند و از این رو از شر فتنه به خانه پناه خواهند برد و ناظر اتفاقات خواهند بود.
این مقاله در پی نقد این دیدگاه نیست. بدیهی است صاحبان سخن که روزگاری یکی از حامیان نظری و عملی انقلاب بوده و نقش مهمی در پیروزی انقلاب سال پنجاه و هفت و تثبیت نظام بر آمده از آن انقلاب داشته اند نمی توانند روزی علیه نظامی که خود بوجود آورده اند دست به اقدامات رادیکال بزنند. چه بسا که ترک روشهای انقلابی از سوی گروههایی که از طرفداران انقلاب بشمار می روند، خود شاخصی برای توسعه سیاسی است. زیرا یکی از گروههای انقلابی دیروز که به بهانه حفظ انقلاب سفارتخانه آمریکا را اشغال کرد دیگر روش انقلابی را برای تغییرات سیاسی کنار گذاشته است؛ روشی که همواره منجر به تحول ناگهانی در جامعه شده و بسترهای زیربنایی آن را وارونه می کند و تا تثبیت دوباره وضع موجود هزینه های سنگینی بر ساختار جامعه وارد می سازد. از این رو در دوران معاصر کمتر کسی از تغییرات به روش انقلابی دفاع می کند و این اصل تاحدودی مورد اجماع است که باید تا جایی که امکان پذیر باشد در صدد اصلاح ساختار به جای تخریب کامل آن بود. اما قصد از این نگارش تورقی بر یک برگه مهم از تاریخ معاصر است و بیان آنکه چه زود تاریخ از شادروان مهدی بازرگان اعاده حیثیت کرد.
اکنون در یک مقایسه تاریخی می توان گفت حزب مشارکت امروز در جایگاه نهضت آزادی در پیش از انقلاب قرار گرفته است. نهضت آزادی به عنوان یک تشکل اصلاح طلب در زمان حکومت پهلوی دوم همواره دنبال اصلاح ساختار موجود بود و از قانون اساسی مشروطه دفاع می کرد و معتقد بود که شاه در نظام مشروطه نه حکومت بلکه باید سلطنت کند. نهضت آزادی علیرغم سرکوبها و بازداشتها و فشارهای حکومت پهلوی هیچگاه از فعالیتهای مسلحانه علیه رژیم وقت حمایت نکرد و بخاطر این مشی اصلاح طلبانه بعضا مورد انتقاد برخی گروههای چپ و مذهبی که مشی مسلحانه را برای براندازی رژیم برگزیده بودند قرار می گرفت. این رویه حتی پس از پیروزی انقلاب نیز ادامه یافت و علیرغم آنکه اعضای نهضت آزادی انقلاب را همراهی کردند و دولت موقت انقلاب را شکل دادند بتدریج از صحنه سیاسی کنار گذاشته شده و با اتهامات بسیاری از جمله ضدیت با انقلاب نیز روبرو شدند.
مهندس مهدی بازرگان که از جمله شخصیتهای برجسته جبهه ملی است و از بنیانگذاران نهضت آزادی و دبیر کل این گروه سیاسی از بدو تاسیس تا زمان وفات است را براستی امروز باید پدر اصلاحات نامید. بازرگان همواره پس از انقلاب نیز مورد انتقاد گروههای مختلف سیاسی انقلابی از جریان چپ مارکسیستی تا گروههای چپ و راست مذهبی قرار داشت. وی پس از سقوط دولت موقت و استعفایش از پست نخست وزیری پس از اشغال سفارت آمریکا بتدریج از صحنه سیاست حذف و حزب و روزنامه اش از فعالیت رسمی منع شد. اعضایش دیگر امکان حضور در انتخابات نیافتند و برخی از آنها بازداشت و محکوم به حبسهای طویل المدت شدند اما بازرگان منش اصلاح طلبانه را کنار نگذاشت. بازرگان که همواره مخالف تندروی، خشونت، ادامه جنگ با عراق و رفتارهای سرکوب گرانه در داخل زندانها بود با اتهاماتی چون تلاش برای نزدیکی با آمریکا، کند کردن سرعت انقلاب، ملی گرایی و سازش روبرو شد در حالیکه بزرگترین جرم بازرگان رفتاری اصلاح طلبانه بود.
با این وجود، بازرگان در الگوی رفتار سیاسی خویش اعتقادی به خانه نشینی نداشت و علیرغم منش اصلاح طلبانه اش در پیش و پس از انقلاب، وقتی کشور را با موج انقلاب روبرو دید، همچنانکه برخی ازاصلاح طلبان امروزه در صورت به بن بست رسیدن اصلاحات در نظام جمهوری اسلامی پیش بینی کرده اند، به خانه نرفت و با اینکه انقلابی نبود و همواره وفاداری خویش را به قانون اساسی مشروطه اعلام کرده بود با انقلاب همراه شد تا بلکه بتواند با مدیریت خویش کشتی طوفان زده ای چون ایران را به ساحل آرامش برساند. بازرگان حتی با همکار و هم جبهه ای خود مرحوم شاپور بختیار نیز همکاری نکرد. چه بسا از بازرگان انتظار می رفت پس از رفتن شاه از کشور در کابینه بختیار حضور یابد و مسیر اصلاحات را از این طریق دنبال کند اما بازرگان چنین نکرد و به نظامی که به مبانی آن معتقد بود (نظام مشروطه) تعصب نورزید.
جبهه مشارکت نیز امروز در جایگاه نهضت آزادی قرار گرفته است و همان مطالبات را تکرار می کند. سران این جبهه معتقدند که ولی فقیه باید در چارچوب قانون اساسی رفتار کند و به شیوه ای دمکراتیک که قانون اساسی پیش بینی کرده است انتخاب شود و مجلس خبرگانی که ولی فقیه را بر می گزیند باید با انتخاب مستقیم مردم تشکیل شود. این جبهه مخالف هرگونه خشونت و برخورد سرکوب گرانه است اما در عین حال بر خلاف بازرگان، حاضر نیست تا اگر نسخه های اصلاح طلبانه به بار ننشیند در شکل گیری ساختاری بجز جمهوری اسلامی با سایر گروهها همکاری کند.
حال که ایران امروز به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در شرایط خاصی قرار گرفته است و علیرغم افزایش انسداد سیاسی، بحران رو به پیشرفت اقتصادی، مشکلات بین المللی و ناتوانی گروههای اصلاح طلب و اپوزیسیون در تغییر مسالمت آمیز وضع موجود تا حال حاضر نمی توان پیش بینی کرد که چه اتفاقاتی ممکن است در آینده رخ دهد، هرچند بدیهی است بروز هر روزنه ای که امید به اصلاح درآن باشد فرصتی مغتنم است، اما اگر چنین فرصتی مهیا نشد و به تعبیر آقای شکوری راد، جبر و اقتضا بر اصلاحات برتری یافت، به نظر می رسد رفتار سیاسی بازرگان الگویی مناسب برای همه گروههایی است که خود را متعلق به نظام جمهوری اسلامی می دانند و همچنان بدان ابراز وفاداری می کنند. امروز تاریخ گواهی کرده است که بازرگان در کجا ایستاده بود و از چه منظری افق های روبروی خویش را می نگریست. بازرگان همواره یکی از وجوه اختلاف خود با آیت الله خمینی را در این می دید که آیت الله خمینی ایران را برای اسلام اما وی اسلام را برای ایران می خواست. در واقع بازرگان منش اصلاح طلبانه خویش را فدای ایران طوفان زده ای کرد به امید آنکه بتواند کشور را از معرض پس لرزه های انقلاب نجات دهد. امروز تاریخ از بازرگان اعاده حیثیت کرده است زیرا انقلابیون دیروز و اصلاح طلبان امروز پس از گذشت سی و پنج سال ثابت کردند که از بازرگان که در همواره به محافظه کاری متهم می شد محافظه کارترند. چه نیک منشی است اگر اصلاح طلبان امروز منش سیاسی بازرگان را بجای خانه نشینی و فرار از فتنه پیش گیرند.