دیدار

ابراهیم مهتری
ابراهیم مهتری

گفت وگو با مینا خانی رقصنده و شاعر

نفرین ادبیات، سلاح رقص

مینا خانی، هم در میدان ها و صحنه های اعتراضی می رقصد، هم شعرهایش را منتشر می کند. این هنرمند جوان بر این باور است که هر فعال سیاسی برای اعتراض وسیله ی خاص خود را انتخاب می کند و هنر یکی از بهترین ابزار برای مبارزه ی سیاسی ست.  با این هنرمند ایرانی ساکن آلمان، گفت و گوئی کرده ایم که در ادامه می خوانید…

پیش از آنکه به رقص و هنرهای نمایشی بپردازیم، از فعالیتهایت در حوزه شعر بگوییم. چند سال است که شعر می گویی ؟ آیا حضور در سرزمین ادبیات یک حضور جدی است یا تفننی است در کنار دیگر فعالیتهای هنری؟

 شاید قبل از هر چیز باید به این سوال جواب بدهم که چند سال است شعر می خوانم. من از بچگی شروع کردم  به دست درازی کردن به کتابخانه مادرم و هر چه قابل خواندن بود خواندم. از جمله کتابهایش در زمینه مامایی و شعر(خنده). کمی بعدتر و قتی نوجوان بودم دوباره سری به کتابهایش زدم و هدایت و فروغ را کشف کردم. شگفت زده بودم. از همان زمان می شود گفت که نفرین خواندن و نوشتن در حوزه ادبی به جانم افتاد. ادبیات، شعر و نثر و داستان های کوچک فضای نوشته های من است. تا همین  چند وقت پیش خیلی جدی به چاپشان فکر نمی کردم، یعنی از 16 سالگی که شروع کردم به نوشتن تا 28 سالگی فقط برای خودم نوشتم. از این بابت هم بسیار راضی هستم. اما شاید کم کم وقتش رسیده که نگاهم را جدی تر کنم. چون کم کم احساس می کنم زبان خودم را پیدا کرده ام. برای اینکار 12 سال وقت نیاز داشتم اما بالاخره می توانم کتابی برای چاپ بفرستم و مطمئن باشم که آن کتاب، کتاب من است.

 

آثار در دست چاپ یا انتشاری هم داری؟

بله. به قول محمود دولت آبادی “از آنجایی که هیچ چیز ما ایرانی ها شبیه آدمیزاد نیست”،  برای اولین بار ترجمه سه شعرم به زبان آلمانی در کتاب یک نویسنده آلمانی به نام “گریت ووستمن” در کتابی  تحت عنوان “اینجا ایران است” که مجموعه ای از شعر های شعرای ایرانیست که اشعارشان به آلمانی ترجمه شده، به چاپ می رسد وتا چند هفته دیگر به بازار عرضه می شود. قبل از این اما در حال جمع آوری شعرها و ترجمه شان بودم و قرار بود که کتابی دو زبانه(فارسی و آلمانی) از اشعارم را به چاپ برسانم. امیدوارم که به زودی با یک ناشر در این زمینه به توافق برسم.

 

اولین حضور جدی ات در حوزه رقص حداقل در جامعه ایرانی باز می گردد به رقص های اعتراضی خیابانی پس از وقایع انتخابات سال ۸۸. پیش از آن هم فعالیتی در حوزه رقص داشتی؟

خوب، خیلی تفننی، پراکنده و برای گروه های فرهنگی خصوصی فعالیت هایی در این زمینه داشتم. قبل ترش هم که در ایران بودم و فضایی برای اینکار نداشتم. می شود گفت که باید خیلی هم خوشحال باشم که در ایران با رقص آشنا شدم. چون اساسا همان طور که شما هم می دانید رقص در ایران به این معنا و مفهوم که من کار می کنم، خیلی ناشناخته است.

 

چه شد که تصمیم گرفتی از رقص به عنوان ابزار اعتراض سیاسی استفاده کنی؟

قبلا هم در مصاحبه ای گفته ام که به نظر من هر کسی می تواند برای اعتراض ابزاری داشته باشد. من بعد از مدتی فعالیت در زمینه سیاسی پس از همان وقایع اتفاقات انتخابات 88 به این نتیجه رسیدم که فعالیت در زمینه سیاسی به معنای کلاسیکش کار من نیست. با این که اوضاع سیاسی کشورم همیشه برایم مهم بوده و هیچ وقت نتوانستم نسبت به آن بی تفاوت باشم. با اینکه من هم مثل بسیاری دیگر از فعالین سیاسی وقت زیادی را در روز برای خواندن اخبار و شنیدن تحلیل های سیاسی صرف می کنم، اما شکلی که من در آن به بهترین نحو می توانستم اعتراض خودم را نشان دهم رقص بود. پس از آن ترجیح دادم خودم را بیشتر یک مبارز بدانم تا فعال سیاسی و سلاح من در این مبارزه هر چند هم نامتعارف باشد رقص است.

 

طراح این رقص ها چه کسی بود؟

خودم. با پر رویی تمام! با اینکه تجربه ای در این زمینه نداشتم به خودم اجازه دادم که اینکار را بکنم.(خنده) البته از آنجایی که تا حدودی با تئاتر آشنایی داشتم طبیعتا این به من کمک می کرد، اما از آنجایی که تماشاگر من تماشاگر هنری نبود و عنصر اعتراض نقش مهمتری را برایم ایفا می کرد به خودم اجازه دادم که تا حدودی چشمم را روی ضعف های کارم از لحاظ هنری ببندم.

 

حداقل به نظر می رسد در حوزه سیاسی ایران بیان اعتراض به شکل رقص کار نویی است، اما آیا الگویی چه ایرانی و چه غیر ایرانی در طراحی این رقص ها وجود داشت؟

 خب کلا الگو هایی در این زمینه داشتم. هنر اعتراضی و خیابانی را من ابدا نکردم! این روش مبارزه یک روش شناخته شده در دنیای مدرن است. از نقاشی هایی که در جریانات پس از انتخابات روی دیوار های شهر پاریس با مردم حرف می زدند. تا کار بچه های کیوسک که در تظاهرات های خیابانی اجرا می کردند. اینها همه ایده بود. خب من نقاشی یا موسیقی نمی دانستم، تنها حربه من رقص بود. با خودم گفتم وقتی می شود خواند چرا نشود رقصید! به همین سادگی!

 

بازخورد این کار در فضای سیاسی و اجتماعی چه بود؟ به هر حال جامعه ایرانی هنوز نگاه بسته ای به رقص دارد، این نگاه بسته تاثیری در کار شما داشت یا اینکه موجب ایجاد بازخوردهای منفی شد یا نه؟

من عکس العمل های متفاوتی دریافت کردم. بسیاری از خودم در این زمینه بیشتر ذوق زده بودند(خنده) اما بر خورد های منفی هم بسیار دیدم. چه از این جهت که بسیاری این کار را اساسا قبول نداشتند چه از این نظر که پوشش من حین رقصیدن مطابق میل بسیاری نبود. اما راستش را بخواهید این عکس العمل های منفی گاهی مرا حتی بیشتر تحریک می کرد به اینکه کارم را جدی تر بگیرم. چون فکر می کنم کار هنری که با مخالفت عده ای رو به رو نشود اساسا در جذب مخاطب و ارتباط گیری چندان موفق نبوده.

 

شکل رقص تو دستکم در این رقص های اعتراضی شباهتی به دیدگاه سنتی رقاص ندارد، الان خودت را بیشتر یک رقاص می بینی یا یک هنرمند در حوزه کارهای نمایشی؟

من همچنان خودم را در درجه اول یک رقاص می دانم. اشکال متفاوتی از رقص وجود دارد، رقص نمایشی یکی از آنهاست. خب این شکل رقصیدن مدرن است و ممکن است که مخاطب ایرانی آن را زیاد نشناسد. ایرادی ندارد معرفی اش می کنم (خنده)

فعالیتی هم در حوزه نمایش داشته ای یا در آینده اتفاق جدیدی در این مسیر برایت می افتد؟ اوایل سال جاری در کاری به اسم “ پرتقال کوکی” به کارگردانی “رضا جعفری” اولین بار در صحنه ی بین المللی “تریانگل بلژیک” روی صحنه حرفه ای تئاتر حاضر شدم. این کار به زبان آلمانی بود. در حال حاضر هم مشغول کاری از همین کارگردان به نام “ این جشن ” باز هم به زبان آلمانی هستم که در نوامبر جاری در مرکز فرهنگی شهر آخن روی صحنه خواهد رفت.

 

مضمون این نمایش چیست و آیا جزییاتی از آن را می توانی شرح دهی؟

 نمایشنامه این کار توسط “توماس فینتربرگ” کارگردان سینمای دانمارک نوشته شده و فیلمی هم بر اساس آن با همین نام روی پرده سینماها ی  بسیاری از کشورها رفته است.این کارگردان ابدا کننده سبکی در کارگردانی سینماست به نام “دگما 95”. این نمایش به دو موضوع راسیسم و آزار و تجاوز کودکان در خانواده می پردازد و کارگردان نمایشنامه سعی کرده به آن در ابعاد جهانی بپردازد. داستان، داستان پسر اول خانواده “کریستین” است که در جشن تولد 60 سالگی پدرش پرده از تجاوز جنسی پدرش به او و خواهر دو قلویش که سه ماه قبل از تولد خودکشی کرده، بر می دارد. من در این نمایش بازیگر نقش لیندا خواهر دو قلوی کریستین را بازی می کنم که در واقع رقصنده بوده. کار با رقص شروع و با رقص تمام می شود و در مجموع من 8 بار در این قطعه می رقصم. علاوه بر این صحنه هایی هم بازی می کنم ویک فیلم کوتاه هم با حضور من برای این نمایشنامه در حال ساخت است. طراحی چهار رقص اینکار با من بوده و من در کنار این با دو طراح و مربی رقص در حوزه رقص مدرن و شرقی کار می کنم به نام های” الکه هانکه و طاهره اصغری”  الکه 15 سال مربی ژیمناستیک بوده و طاهره دکترایش را در زمینه رقص شرقی می نویسد.

 

و اما سوال پایانی، نسبت میان هنرمند رقاص و برهنگی در چیست؟ چرا هنوز هنرمندان ایرانی چه زن و چه مرد با مفهوم برهنگی در آثار هنری مشکل دارند؟ تو خودت این مساله را چطور می توانی با خودت حل کنی؟

خب رقاص ابزار کارش بدنش است. نیچه می گوید: رقص پدیداری تن آزاد است. این یعنی تا زمانی که تن شما آزاد نشده است نمی توانی برقصی. برهنگی و رقص هر دو در جامعه ما تابو هستند! و هر دو با هم نسبت عجیبی دارند به این معنا که رقصنده خود را نباید دربند هیچ چیز بداند حتی لباسش. لباس رقصنده در خدمت رقص اوست نه برای نمایش خود او! اینکه هنرمندان ایرانی هنوز با برهنگی در آثار هنری مشکل دارند  شاید تا حدودی به این برگردد که مفهوم برهنگی و اروتیسم را در هنر نمی شناسند، یا به اهمیت آن واقف نیستند. اما من خودم وقتی شروع به رقصیدن کردم یک تابوی بزرگ را کنار زدم. دومی هم به خاطر نسبتش با اولی محکوم است به کنار گذاشته شدن! من بخواهم یا نخواهم این دو باهم در پیوند هستند و در هر حال من به خاطر تابو شکنی هایم گاها سرزنش و سو تعبیر خواهم شد. تردیدی به دلم راه نخواهم داد تا زمانی که احساسم به من می گوید که کارم صحیح است.