جام زهری دیگر در راه است؟

بهروز صمدبیگی
بهروز صمدبیگی

» سال های آخر رهبری خمینی و خامنه‌ای

23 سال پیش، حتی در روزهای نخستین خرداد، سیدعلی خامنه‌ای پیشوند آیت‌الله نداشت و بر مسند ریاست‌جمهوری نشسته بود؛ ریاستی پرتنش در روزهایی که ایران درگیر جنگ با عراق بود.هر چند با حضور آیت‌الله خمینی و نظامیانی که از فرمانده منصوب او دستور می‌گرفتند و وجود سمت نخست‌وزیری در چارت حکومتی آن دوران، علی خامنه‌ای تصمیم‌گیر اصلی در مساله جنگ نبود(هرچند از مدافعان ادامه آن به شمار می‌رفت). به این ترتیب بود که “نوشیدن جام زهر” و توقف جنگی که دفاع مقدس خوانده می‌شد، برعهده رهبر وقت جمهوری اسلامی قرار گرفت. حالا در بیست و سومین سالگرد رهبری سیدعلی خامنه‌ای، از یک سو رئیس جمهور نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی، خود در کانون تشنج قرار گرفته، تحریم ها جامعه را با مشکلات زیادی رو به رو کرده و پرونده هسته ای هم به جایی رسیده که ناظران دوباره در برابر این سئوال قرار گرفته اند: آیا جام زهر دیگری پیش روست؟

 

اسلامِ پیروز؛ شرق و غرب نابود

رهبر فعلی که حتی مطبوعات در به کار بردن عنوان “معظم” برایش دقت می‌کنند، آن سال‌ها رییس‌جمهور مقتدری نبود. او مجبور به تحمل میر حسین موسوی، نخست‌وزیری بود که از حمایت آیت‌الله خمینی، برخوردار بود؛ نخست‌وزیری که پس از مرگِ حامی و به رهبری رسیدن مخالف اصلی، خانه‌نشینی اختیار کرد تا دو دهه بعد به رهبر مخالفان وضع موجود تبدیل شود؛هر جد در حصر.میرحسین موسوی بیش از 16 ماه است که در حبس خانگی به سر می‌برد و معلوم نیست درباره شرایط جدید ایران چه دیدگاه و رویکردی دارد؛ هرچند که پیشتر درباره تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران گفته بود که برایش “مثل روز روشن است” که تحریم‌های تازه بر ایران اثر خواهد گذاشت. تحریم‌ها “تولید ناخالص را پائین خواهد آورد، بیکاری را بیشتر خواهد کرد” و فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر مردم را شدت خواهد بخشید.

آیت‌الله خامنه‌ای اما همچنان مانند دهه 60، بر بی‌اثر بودن دشمنی‌ها و مخالفت‌ها و پیروز بودن انقلاب اسلامی اصرار دارد. او در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 66 گفته بود: “انقلاب ما ثابت کرد که می‌توان قدرتهای سلطه‌گر را به خود راه نداد، و قلدری آنان را جدی نگرفت، و به آنان باج نداد. مشروط بر این‌که نقطه‌ی اتکائی قویتر از هر قدرت مادی را باور داشت - خدا را - ما دانسته‌ایم که برای این عقیده و این راه بهای سنگینی نیز باید پرداخت، و خود را آماده کرده‌ایم. بگذار این تجربه ملتها را به استقلال واقعی و خدشه‌ناپذیر و در نهایت نفی کامل سلطه‌های بزرگ جهانی رهنمون شود.”

 او با این سخنان انقلابی و ضد سلطه وضد آمریکایی ـ– به روایت خودش-ـ تحسین حاضران را برانگیخت. وی اگر چه مدت‌هاست به سفری خارج از مرزهای ایران نرفته ولی اندیشه‌اش کمابیش همان است. همان طور که در سالگرد راهپیمایی طرفداران حاکمیت علیه جنبش سبز،در برابر اظهارنگرانی رییس بانک مرکزی که از در پیش بودن شعب ابی‌طالب و شرایط سخت اقتصادی خبر داده بود، موضع سختی گرفت: “یک روز در صدر اسلام، دشمنان به نظرشان رسید که با شعب ابی‌طالب و محاصره‌ اقتصادی مسلمان‌ها، آنها را از پا بیندازند؛ اما نتوانستند. این روسیاه‌های بدمحاسبه‌گر خیال می‌کنند ما امروز در شرائط شعب ابی‌طالبیم. اینجور نیست. ما امروز در شرائط شعب ابی‌طالب نیستیم؛ ما در شرائط بدر و خیبریم. ما در شرائطی هستیم که ملت ما نشانه‌های پیروزی را به چشم دیده است؛ به آنها نزدیک شده است؛ به بسیاری از مراحل پیروزی، با سرافرازی دست پیدا کرده است. امروز مردم ما را از محاصره‌ی اقتصادی می‌ترسانند؟ با این حرفها، با این ترفندها میخواهند مردم را از صحنه بیرون کنند؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ امروز می‌خواهند در اراده‌ی مسئولین اختلال ایجاد کنند؟ […] ما متوقف نمی‌شویم، ان‌شاءالله پیش می‌رویم؛ ولی تا امروز هم به قله‌های بسیاری دست پیدا کرده‌ایم. جمهوری اسلامی، امروز کجا، بیست سال و سی سال قبل کجا؟ دشمنان جمهوری اسلامی، هیمنه و باد و بروتِ آن روزشان کجا، ضعف و انکسار امروزشان کجا؟ اینها نشانه‌هائی است که ملت ایران را تشویق می‌کند. نخیر، در ادامه‌ی راه اسلام - که راه خداست، راه دین است، راه سعادت دنیا و آخرت است - اراده‌ مسئولین همچنان مستحکم خواهد ماند؛ مردم هم امروز و در آینده، پای ثابت این حرکت عظیم خواهند بود.”

اما خیلی زود پیش‌بینی رییس بانک مرکزی و ابراز نگرانی‌های متعدد کارشناسان اقتصادی به تحقق پیوست و چند روز بعد از سخنان آقای خامنه ای، بازار ارز و طلای ایران در بحرانی بزرگ گرفتار شدو حتی قبل از اینکه تحریم‌های شدیدتر اقتصادی علیه ایران به مرحله اجرایی و نهایی برسد.

البته آیت‌الله خامنه‌ای مهر ماه سال 90 با درنظر داشتن احتمال تاثیر تحریم‌ها، خطاب به دولت یک دستور پیشگیرانه صادر کرده بود: “خوشبختانه ما در کشور و در بخشهای مختلف، محصولات کیفی داریم. قسمت عمده‌ای از تولیدات کشور، مصرف کننده‌اش دستگاه‌های دولتی ما هستند. دستگاه‌های دولتی بایستی جزم و عزم داشته باشند بر اینکه جز تولیدات داخلی - در آن مواردی که تولید داخلی وجود دارد- هیچ چیز دیگر مصرف نکنند. یعنی واقعاً در محصولاتی که مشابه داخلی دارد، مطلقاً ممنوع بشوند که از خارج چیزی وارد نکنند. این را بخواهید، در دولت مطرح کنید، آقای رئیس جمهور به دستگاه‌های دولتی دستور بدهد؛ و این ممکن است. ما این را تجربه کرده‌ایم. در مواردی به صورت قاطع به یک دستگاهی گفته شد که این کاری که دارد انجام میگیرد، باید هیچ محصول غیر ایرانی در آن به کار نرود؛ و شد، و به بهترین وجهی هم انجام شد.”

بر همین اساس بودبود که در سال 91 هم دستور داد حاکمیت به “تولید ملی” بپردازد.

در همان سالی که رهبر جمهوری اسلامی آن را “جهاد اقتصادی” نامگذاری کرده بود، یک‌بار هم دیداری با “فعالان بخش‌های اقتصادی‌ کشور” داشت و سخنانی گفت که حاکی از رضایت و آسودگی خیال از وضعیت اقتصادی کشور بود هر چند اشاره پررنگی به تحریم‌ها داشت: “سیاست استکباری، زمین زدن ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی از راه اقتصاد است{…} هدف تحریم‌ها، فلج کردن اقتصادی است. البته این افتخار را ملت ایران دارد که سی و دو سال است دارد این تحریم‌ها را تحمل می‌کند. البته توسعه‌ی تحریم‌ها و تنوع تحریم‌ها در سالهای اخیر بیشتر بوده، لیکن در مقابل توسعه و تنوع فعالیت‌های سازنده در کشور، کوچک و ناچیز است. سی سال پیش که تحریم‌ها را علیه ما شروع کردند، آن تحریم‌ها ممکن بود علیه ما کارگرتر واقع بشود تا تحریم‌هایی که امروز علیه ما دارند تصویب و اجرا می‌کنند و همین طور هی وعده هم می‌دهند که بیشترش خواهیم کرد. این معنایش این است که ما در مقابل تحریم‌ها تدریجا یک حالت ضدضربه پیدا کردیم؛ میتوانیم به شکلهای مختلف با تحریم‌ها مقابله کنیم: یا با دور زدن تحریم‌ها - که شگرد خوب و جالب و ظریفی است و خوب است که دولت و ملت این شگرد را به کار ببرند - یا از جهت رو آوردن به ظرفیتهای درونی‌ای که کار بنیادی و زیربنائی است و حتما باید انجام بگیرد و تا حالا هم انجام گرفته.”

 

اجتناب یا تمایل به تکرار یک تجربه؟

در سال‌ 1365، نهضت آزادی ایران در نامه‌ای خطاب به آیت‌الله خمینی، خود را “ پیام‌رسان گرفتاری‌ها و اعتراضات میلیون‌ها نفراز هموطنان و همکیشان زیر ترس و اختناق” معرفی و از “مصائب و معضلاتی که اکثریت سنگینی از ملت ایران را سخت گرفتار و ناراحت و آشفته کرده است و نوعا این را از سیاست جنگی حاکم و مدیریت نابه‌سامان حاضر می‌دانند” سخن گفته بود.

به اعتقاد نهضت آزادی ها “مردم شرافتمند و انقلاب کرده ایران به جز معدود مخصوص که چشم پرکن‌ها و سیاهی لشگرهای مجذوب یا مزدور اجتماعات و نماز جمعه ها و تظاهرات هستند یا دست‌چین شده‌های صداوسیما می‌باشند، در مجموع از انقلاب و از انحراف‌ها و آثار آن سرخورده‌اند. نه جنگ را قبول دارند، نه از ضربات آن استقبال می‌نمایند و نه بر مناظر دلخراش بمب و موشک خنده می‌کنند. چقدر از دست دستگاه دروغ‌پرداز صدا و سیما عصبانی هستند که از قول آنها گزارش‌های رضایت و تأیید پخش می‌کنند چون دسترسی به جایی و فریادرسی ندارند و تبلیغات انحصاری و اختناق جرات اظهار نظر و اعتراض را از همه سلب کرده است و از ترس جان و برای حفظ لقمه نان، تن به هر فشار و فرمانی داده‌اند.”

نهضت آزادی همچنین جمهوری اسلامی را بر “لبه پرتگاه نابودی” توصیف کرده و خواستار تجدید نظر در برنامه و رویه ها و در تصورات و تصمیمات گذشته شده بود. این نامه سرگشاده، بازداشت و بازخواست و سخت‌گیری‌های بیشتر برای این فعالان سیاسی را به دنبال داشت اما دو سال بعد اعتراف آشکار نخست‌وزیر و فرمانده سپاه پاسداران به وضعیت ناگوار اقتصادی و توان نظامی، آیت الله خمینی را از ادامه جنگ منصرف و به پذیرش قطعنامه مجاب کرد.

 

آن سال ها؛ این سال ها

سه سال آخر رهبری آیت‌الله خمینی، دورانی سرنوشت‌ساز بود.او به تغییرات وسیع سیاسی دست زد، با شوروی پیمان استراتژیک بست، حکم تکفیر سلمان رشدی را صادر کرد (بهمن ۶۷)، دستور کشتار زندانیان سیاسی را داد (تابستان ۶۷)، به عزل آیت الله منتظری تصمیم گرفت (اسفند ۶۷) و کمی بعداز آن قانون اساسی تغییر داده شد تا راه برای رهبری خامنه‌ای غیرفقیه باز شود.[توضیحات بیشتر]

 حالا دوران جدید رهبری آیت‌الله خامنه‌ای پس از انتخابات جنجالی 88، سه ساله شده است. اوبه تدریج از زیر سایه بنیانگذار جمهوری اسلامی بیرون آمده و حتی حامیانش علیه نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی شعار می دهند و سخنرانی وی را بر هم می زنند.او اکنون به جایی رسیده که دیگر استناد های مکرر به “امام”در سخنرانی‌هایش دیده نمی شود و به جای “ایران” ترجیح می‌دهد از “دشمن” و “آمریکا” سخن بگوید. [واژگان شماری سخنرانی‌های آیت الله خامنه‌ای]

رییس‌جمهور سال‌های جنگ حالاجمهوری اسلامی را “ضدضربه” می‌داندو گرانی ارز و طلا هم که شوک بزرگی به اقتصاد ایران وارد کرده، از نگاه او کم اهمیت هستند؛آن هم در حالیکه یکی از چهره‌های پرنفوذ اقتصادی طرفدار حاکمیت از بروز قحطی در نیمه اول سال 91 خبر داده است.

از سوی دیگر محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ از شروع “جنگ اقتصادی” خبر داده است؛ جنگی که راه پیروزی در آن را “یک جهاد اقتصادی واقعی و نه شعاری و بازگشت روحیه شهادت‌طلبی به جای ریاست‌طلبی و دنیاطلبی” می‌داند.

همچنین در حالیکه هنوز مرحله نهایی تحریم‌های بین‌المللی از راه نرسیده، تولید و فروش نفت خام ایران به پایین‌ترین میزان از زمان پایان جنگ ایران و عراق رسیده و با فرارسیدن قطع واردات اتحادیه اروپا از ماه ژوئیه شرایط اقتصادی سخت‌تری در انتظار ایران است. آیا نوشیدن جام زهری دیگر، باز ناجی خواهد بود؟