سوژه‌های پرپر شده

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

شاید ده پنجشنبه باشد که “روز” غایب بزرگی دارد و وقتی پنجشنبه‌ای مصادف می‌شود با سه رقمی شدن شمارگان روزآنلاین چه تلخ است که جای احمد زیدآبادی با آن یادداشت‌های سهل و ممتنعی که بسیاری از خوانندگان روز را به خواندن هفتگی آنها عادت داده بود، در چنین “روز”ی خالی باشد.

مدتی پیش احمد زیدآبادی همین جا، روزآنلاین را نشریه‌ای توصیف کرده بود که یادداشت‌های محبوب‌اش را در آن می‌نویسد و بر آزادی قلم و احساس راحتی خود در نگارش مقالات‌اش در روز تاکید کرده بود و شاید این نکته‌ای باشد که بسیاری از مخاطبان دائمی این “قلم آزاده” در مورد نوشته‌های او در روزآنلاین بر آن صحه بگذارند.

شحصا قریب به سال است که با روزآنلاین همکاری می‌کنم و تقریبا طی همین سالها تجربه همکاری از نزدیک با احمد زیدآبادی را در مجموعه سازمان ادوار تحکیم وحدت نیز داشته‌ام اما باید اذعان کنم که هنوز ملاحظه انتشار نوشته‌‌هایم در کنار یادداشت‌های احمد زیدآبادی برای‌ام امری عادی نشده و هر بار چنین تلاقی روی می‌دهد حس شعف و افتخار را در درون خود احساس می‌کنم.

امروز شیرینی انتشار هزارمین شماره روز در غیبت کسی که توصیف خلقیات نیکوی آن وجه مشترک تمام ذکر خاطراتی است که این روزها از آشنا و غریبه در مورد او می‌شنویم، به طعم و مزه سکنجبین مانند شده‌، هم تلخ است و هم شیرین.

اما زجر و محنتی را که امروز احمد زیدآبادی متحمل آن است و کسی را که به استقامت و بردباری شهره بود بدان‌جا رسانده که برای مدتی “خیال مرگ” را در سر پرورانده، صرفا باید در چارچوب واکنش غریزی استبداد به شخصیت و افکار او تحلیل کرد در واقع زیدآبادی و امثال او به دلیل اندیشه آزادی‌خواه و حق طلبی که دارند هر چه در صحنه عمل سیاسی انجام دهند به مذاق مستبدان خوش نیامده و دستاویز سرکوب آنها می‌شود. به طور مثال وقتی در انتخابات سال 84 زیدآبادی و بسیاری دیگر موضع تحریم و عدم مشارکت در انتخابات را گرفتند بلافاصله از سوی حاکمیت به “براندازی نرم” متهم شدند و تنها چهار سال بعد وقتی که تصمیم به مشارکت در انتخابات گرفته و فعالانه نیز در عرصه انتخابات شرکت کردند، با همان اتهام “براندازی” بار دیگر به سراغ وی آمدند و آن کردند که می‌دانیم.

با این همه انتقام گیرندگان از زیدآبادی باید بدانند که تا انتشار یادداشت دیگری از او در روزآنلاین زمان زیادی باقی نمانده است، احمد زیدآبادی سرانجام آزاد می‌شود و دیگر بار زندانبان می‌ماند و زندان‌اش، روز هزار بار دیگر هم منتشر خواهد شد و خوانندگان یادداشت‌های زیدآبادی بار دیگر از اندیشه “استبداد برانداز” او بهره‌مند خواهند شد.

اما در این میان من تنها برای صدها سوژه‌ای افسوس می‌خورم که در غیاب قلم زیدآبادی نادیده گرفته شده، پرپر شده و سوختند.