تظاهرات “مهندسی شدۀ” 22 بهمن هم به فریاد نظامیان نرسید و ریسمان پوسیدۀ هیاهوهای دولتی نتوانست دانه های متفرق افراد حاضر در هیات حاکمه را به “شاه دانۀ ولایت مطلقۀ فقیه” پیوند زند. چند اتفاق مهم در طی یکی دو هفتۀ گذشته نشان از شدت گرفتن این منازعات دارد. اختلافاتی که از یک سو بین تازه به حکومت رسیده ها و نسل اولی های انقلاب است و از سوی دیگر به درون تازه به دوران رسیده ها راه پیدا کرده است. وجود این اخبار و سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در میان اعضای خبرگان رهبری، مؤید این نکته است که آهسته آهسته این روند جدایی به مسیری بی بازگشت نزدیک می شود.
سر سلسلۀ این اخبار انتشار دو فیلم خبری، تقریبا به طور هم زمان، در رسانه ها و سایت های خبری بود. فیلم اول مربوط به حملۀ نیروهای لباس شخصی و پلیس، به خوابگاه دانشجویان به دلیل پخش از شبکۀ بی بی سی و میزان خشونت اعمال شده از سوی نظامیان علیه دانشجویان، انعکاس وسیع تری پیدا کرده است. فیلمی که از نظر اهمیت با نامۀ معروف رشیدی مطلق در سال 56 مقایسه شد. اما به غیر از این دو علت، عامل مهمتری باعث توجه بیشتر تحلیل گران سیاسی و مردم به این مطلب خبری شد. این فیلم درست یک یا دو روز بعد از سخنرانی رجب زاده در مراسم تودیعش در اختیار بی بی سی قرار گرفت. در آن سخنرانی رجب زاده، ضمن آنکه خودش و نیروی تحت امرش را از حوادث بعد از انتخابات مبری می کند، به نقش پایگاه ثارالله، و بالطبع سپاه و بسیج، در سرکوب معترضین به نتایج انتخابات و ایجاد جو وحشت در جامعه اشاره می کند. اما این گفته ها و به دنبال آن پیوستن وی به اردوگاه قالیباف کافی بود تا ناگهان این فیلم، مربوط به هشت ماه پیش، به دست بی بی سی برسد. صداهایی از برادران بسیجی در این فیلم شنیده می شود که طی آن لباس شخصی ها می خواهند مانع از خشونت ورزی های بیشتر پلیس علیه دانشجویان شوند. نمایشی که بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، مدعی است آن را ندیده، ولی حدس می زند که مونتاژ شده باشد. چرا که می گوید: “مونتاژ آسان ترین کار در عالم فیلم است” اما ظاهرا توجه نمی کند که شاید صدا راحت تر مونتاژ شود. انتشار این فیلم نشان از آن دارد که اختلاف بین سران نظامی حاضر در حکومت، جهت کسب هژمونی، آشکارتر و عمیق تر شده است. نزاعی که در انتخابات دور نهم عیان شد. آنجایی که چهار ژنرال سابق سپاه برای رقابت با جناح مقابل صف آرایی کرده بودند.
کیفیت بالای این فیلم نشان می دهد که قطعا توسط “شهروند خبرنگاران” تهیه نشده است. از سوی دیگر این فیلم اگر در اختیار مخالفین بود حتما تا به حال به نمایش درآمده بود. بنابراین می توان پذیرفت که درز این خبر به رسانه ها خالی از شائبه نیست. به ویژه وقتی در میان اصوات حاضر در فیلم نام رجب زاده به عنوان آمر عملیات شنیده می شود. اشاره رجب زاده به نقش سپاه در کشته شدن مردم و بلافاصله پخش فیلم حمله به کوی دانشگاه اگر نشان از عمیق تر شدن اختلاف در میان صفوف نظامیان نداشته باشد، از چه چیزی حکایت می کند؟ قبلا هم اخباری از درون رهبران نظامی به گوش می رسید که می توانست نشان از وجود همین اختلافات باشد. به عنوان مثال خبری که از فساد اخلاقی یکی از همین نظامیان در رسانه ها منتشر شد. اما آن دست اخبار تنها به عنوان قصور یک شخصیت نظامی مطرح می شد. اما این بار درز این خبر، در قدم اول می تواند به ضرر منافع نیروی انتظامی باشد و در قدم دوم کل حکومت اسلامی را به چالش بگیرد. این پدیده را با اختلافی که مثلا بین توکلی و یا لاریجانی با احمدی نژاد وجود دارد، و هر روز هم شدیدتر می شود، باید کنار هم بچینیم، تا به اهمیت آن پی ببریم. در این صورت در می یابیم که درگیری در میان مجموعۀ کسانی که خود سابقۀ نظامی گری دارند و با دخالت مستقیم و “مهندسی شدۀ” نظامیان، سه قوه را در دست گرفته اند شدت گرفته است.
فیلم دوم، یورش تعدادی دانشجوی بسیجی به ماشین فائزه هاشمی را نشان می دهد که بدون توجه به موقعیت پدر ایشان، با قلدری تمام صورت می گیرد. این فیلم به همراه چند مسئلۀ دیگر، نشان می دهد که اختلاف نظامیان تندرو با رئیس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت هر روز ابعاد وسیع تری می گیرد. این تشدید اختلافات باعث آن شد که فرمانده سپاه را به اولین سخنران مجلس خبرگان تبدیل کند تا شاید لازم باشد که جادۀ رئیس خبرگان همان اول کار کوبیده شود، تا عقبۀ فرمانده بتوانند به اهداف خود دست بیابند. چرا که هدف تشکیل این اجلاس دو روزه پیشاپیش توسط ارگان نظامیان تعیین شده بود. باید این مجلس اطاعت بی چون و چرای خود را، برای چندمین بار، از رهبری نظام اعلام می کرد. همان روزنامه اختلاف نظر نظامیان را با طرح مجمع تشخیص مصلحت، در مورد تغییر احتمالی قانون انتخابات و کاهش بخشی از قدرت شورای نگهبان در کشور، آشکار می کند و به آن می تازد تا همه نقطه نظر نظامیان را بهتر درک کنند. هر چند که یکی از واضعین این طرح، ژنرال و فرمانده سابق سپاه باشد. این خط و نشان کشیدن ها برای مسئول دو رکن در ظاهر مهم حکومت، افزایش فشار نظامیان بر هاشمی و در نتیجه کاهش قدرت روزانۀ وی را نشان می دهد. همان چیزی که باعث قوت قلب بسیجیان می شود تا چنین بی پروا به آزار و اذیت فائزۀ هاشمی بپردازند.
اما این تنها نقطۀ اختلاف نظامیان با سابقه داران انقلاب نیست. حمله ای که نمایندۀ ولی فقیه در سپاه پاسداران به حسن خمینی کرد، نمود بخش دیگری از تخاصمی است که بین این دسته از نظامیان با گذشتۀ انقلاب وجود دارد. در تاریخ انقلاب ها بارها شاهد بوده ایم که بانیان انقلاب توسط نسل های بعدی نابود شده اند. برخوردهایی که از سوی نظامیان حاکم با بیت معمار انقلاب می شود مشابه رفتاری است که جانشینان مائو با بیوۀ وی و گروه چهار نفره به عمل آوردند. در کشور ما این وظیفه به عهدۀ نظامیانی گذاشته شده است که با یک کودتای انتخاباتی به دولت دست یافته اند. مدتی است، به ویژه بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، فشارهای دولتیان، هواداران دولت و اذناب مطبوعاتی آنها بر اعضای خانواده بنیان گذار جمهوری اسلامی افزایش یافته است. به حدی که چندی پیش زمزمه هایی از مهاجرت اجباری وارثین و یادگاران آیت الله خمینی به نجف مطرح شد. این همان چیزی است که بعضی ها از آن به عنوان “دوران گذر از خمینی” یاد می کنند. به سخنی دیگر اکنون زمانه ای است که اگر کسی دستی بر آتش قدرت دارد، به جز موارد استثنا، چندان قرابتی با بخش بزرگی از خوانش های تئوریسین انقلاب در مورد جمهوری اسلامی ندارد. بخصوص با آن قسمت که مدام نظامیان را از دخالت در سیاست برحذر می کرد. یعنی همان کسانی که از سوی آیت الله خمینی چندان به بازی گرفته نمی شدند، امروز در فکر قبضۀ کامل قدرت هستند. به عبارت دیگر زمانی که رفسنجانی از کسانی که هیچ گاه در عرصۀ مبارزه نبوده اند و امروز مدعی همۀ قدرت هستند، شکایت می کند در حقیقت بر همین نکته تأکید می کند.
قطعا این اختلافات محصول این چند ماه و یا چند سال ریاست دولت احمدی نژاد نیست. این درگیری ها از همان روزهای اول بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در عمق وجود جمهوری اسلامی ریشه دوانده بود. پس چرا حالا این قدر عمیق و آشکار شده است؟ جواب سؤال را باید در وجود و تأثیر جنبش سبز جستجو کرد. اگر فرض کنیم و بپذیریم که حرکت اخیر مردم ایران هیچ دست آوردی به همراه نداشته، باید قبول کنیم که توانسته بر کشمکش های درون حاکمیت نور بتاباند و آن را از عمق تاریک پستو ها به درون کوچه و خیابان و مطبوعات بکشاند. هنگامی که شعارهای جنبش به درستی نقطۀ افتراق حال حاضر گروه های مختلف حاکمیت، یعنی احمدی نژاد و نحوۀ انتخاب او را نشانه گرفت، این اختلافات چون دملی چرکین سر باز کرد و هر چه حرکت معترضین از وسعت بیشتری برخوردار شد این شکاف بیشتر شد. اینکه چرا احمدی نژاد به عامل تفرقه تبدیل شده خود حدیث مفصلی است. اما اگر به طور مختصر به آن اشاره کنیم کافی است در نظر بیآوریم که در عرض این چهار سال و اندی، این فرد و حامیانش، چنان بلایی بر سر کشور آورده اند که به تدریج می رود که نه از تاک نشان بماند و نه از تاک نشان. بنا براین بدیهی است، فارغ از اینکه رهبر چه کسانی را از کشتی پیاده خواهد کرد، افرادی که حیات و ممات خود را، به هر دلیلی و به هر مقداری و به هر شکلی، در گرو اصلاح رفتارهای خلاف دولتیان جستجو می کنند و هیچ تصوری از فردای بدون قدرت برای خود سراغ ندارند، در مقابل خرابکاری های رئیس دولت و دوستانش ساکت ننشینند. فشار بر این ضعیف ترین حلقه طالبین همه جانبۀ قدرت، موجب گسست زنجیره تمامیت خواهان خواهد شد. نیروهای خود را بیهوده هدر ندهیم.