محمد مهدی عسگرپور از آن دسته سینماگرانی است که سابقه ای طولانی در تصدی مشاغل دولتی در زمینه سینما دارد. وی ابتدا مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه دو سیما و سپس مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی بود و اخیراً نیز مدیریت امور هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران را بر عهده داشت. با این حال به نظر می رسد که در سال های اخیر تصمیم گرفته تا بار دیگر به پشت دوربین بازگردد. نمایش قدمگاه و استقبال خوب منتقدان شروعی تازه برای عسگرپور بود، و اینک آخرین ساخته او اقلیما- در ژانری تازه برای سینمای ایران- در حال نمایش است. عسگرپور هم اکنون در کشور فرانسه مشغول فیلمبرداری فیلم تازه خود به نام هفت و پنج دقیقه است…
اقلیما
کارگردان: محمد مهدی عسگر پور. نویسنده: محمدرضا گوهری، محمد مهدی عسگر پور. مدیر فیلمبرداری: مرتضی پورصمدی. تهیه کننده: ناصرعنصری. بازیگران: حسین یاری، پانته آبهرام، شاهرخ فروتنیان، احمد مهرانفر.
آرامش زندگی مرفه سارا و عماد با بستری شدن عماد در بیمارستان به علت ناراحتی قلبی بر هم می ریزد. از یک سو دغدغه بیماری عماد و از سوی دیگر اتفاقات عجیب و غریبی که در بیمارستان و به ویژه در خانه برای سارا می افتد، سبب از میان رفتن آرامش روحی و روانی سارا نیز می شود. در این میان سارا حس می کند علاوه بر موجود غریبی که زندگی و آرامش او را دگرگون کرده، موجود دیگری در درونش درحال شکل گیری است.
گامی در سینمای وحشت
محمد مهدی عسگرپور از آن دسته سینماگران پس از انقلاب به شمار می آید که بیشتر به جای فیلمسازی درگیر کارهای اجرایی بوده است. فیلم اول او اثری جنگی/ تبلیغاتی برای نظام بود که اوایل دهه هفتاد مقابل دوربین رفت. اما بعد ها او با مدیر عاملی بنیاد سینمایی فارابی وارد جناح و گروهی شد که سال های بعد سینما، جامعه و جنگ را به شکلی دیگر می دیدند. مدتی بعد، عسگر پور تصمیم گرفت سینما را پیگیرتر دنبال کند؛ پس قدمگاه را ساخت که هر چند خالی از نگاه های مذهبی نبود، ولی فیلمی حرفه ای و خوش ساخت بود. تشویق منتقدان باعث شد او اقلیما را در ژانر سینمای دلهره و وحشت جلوی دوربین ببرد. کاری که به تازگی در سینمای ایران رواج یافته و فریدون جیرانی نیز فیلم پارک وی را در همین ژانر ساخت. اما فیلم جیرانی موفق نبود و فیلم اقلیما نیز نمی تواند در گیشه موفق شود. زیرا فیلم به دلیل نوع نگاه مذهبی کارگردان و تلقی که از جن و روح در جامعه مذهبی ایران وجود دارد، در نهایت بایستی انتهای داستان را به گونه ای شکل دهد که با باورهای عمومی جور در آید.
اقلیما فیلم ضعیفی نیست. به خصوص که نویسندگان و سپس کارگردان توانسته اند بستر مناسبی را برای درام در داستان پدید آورند. صحنه هایی هم که قرار است مخاطب را بترساند تقریبا موفق است و گره داستان را تا انتها حفظ می کند. اما فیلم در نهایت یک نکته را کم دارد که ضربه نهایی را به تماشاگر بزند. در آثار مشابه خارجی همواره پایان داستان ضربه نهایی را به تماشاگر می زند که تمام زنجیره روایت را نیز کامل می کند. اما نهایت داستان اقلیما تماشاگر متوجه می شود که از فیلمساز برگ خورده و همین مسئله نیز موجب دلخوری او می شود. گویا پایان داستان به کلیت فیلمنامه تحمیل شده است. در طول داستان سارا فکر می کند که با یک روح خبیث که می خواهد زندگی او وعماد را بر هم بریزد پیش می رود. اما در نهایت مشخص می شود که روحی در کار نبوده و زنی که با عماد ارتباطی پنهانی داشته تمام این حوادث را سبب می شده است.
نکته قابل توجه اقلیما که نوعی تجربه در این ژانر نیز محسوب می شود فیلمبرداری مرتضی پور صمدی است. او اصولا فیلمبردارسینمای مستند است و چندان میانه ای با سینمای داستانی ندارد اما جالب اینکه در این فیلم پشت دوربینی قرار می گیرد که کاملا داستانگوست. پورصمدی علاقه زیادی به فضاهای پر کنتراست دارد و از این مسئله در فیلم اقلیما به خوبی سود می جوید. فضای زندگی سارا و عماد سرشار از رنگ های تند و شاد است که نشانگر خوشبختی آنهاست. اما در لحظاتی که موجود بیگانه پا در زندگی آنها می گذارد این ترکیب رنگی جای خود را به ترکیب بندی های رنگی نزدیک به سیاه و سفید می دهد.
اگرچه عسگرپور کوشیده در روایت و تصویرپردازی تمام تلاش خود را به خرج داده است اما در انتخاب و هدایت بازیگران این توجه را معطوف نداشته است. حسین یاری در نقش عماد و پانته آ بهرام انتخاب خوبی برای چنین داستانی نیستند.اگرچه بهرام از تئاتر آمده و باید واکنش هایی تند و شدید از خود به نمایش بگذارد و این اتفاق در فیلم چهارشنبه سوری با هدایت اصغرفرهادی رخ داده بود اما در این فیلم اکثر لحظات تنها مبهوت است و از سارا شخصیتی تک بعدی بدون زیر و زبرهای عاطفی می سازد و زمانی که به دست دختر به قتل می رسد همذات پنداری که باید تماشاگر با او انجام نمی دهد. یاری هم تقریبا چنین وضعیتی در نقش قابل او دارد. قرار است ما در انتها بدانیم با یک شخصیت پلید رو به رو هستیم. اما در طول فیلم هیچ نشانهای از این مسئله در بازی یاری نمی بینیم. این گونه پنهان کاری حسی تماشاگر را به گمراهی می رساند. کارگردان و بازیگر برای اینکه تماشاگر متوجه تمهید آنها نشود و داستان لو نرود ترجیح می دهد از همان اول تماشاگر را فریب دهد.
عسگر پور در فیلم اقلیما تجربه هایی را که در فیلم قدمگاه تکمیل می کند. توجه به کارگردانی و استفاده از عناصر ترکیبی تصویر و داستانگویی در قالب یک سینمای حرفه ای نگاهی است که او قصد دارد به آن دست یابد.