الگویی برای حوزویان

نجات بهرامی
نجات بهرامی

سالهاست که شعار “وحدت حوزه و دانشگاه” تبدیل به اهرمی برای چیره شدن فرهنگ و مناسبات حوزوی بر مراکز علمی و پژوهشی ایران شده است. این حرکت خزنده که با اتفاقات نامبارکی همچون انقلاب فرهنگی آغاز شد، در سالهای اخیر به ریاست روحانیون بر دانشگاه انجامید و این در حالی است که هتک حرمت دانشگاه از طریق حمله نیروهای مسلح، دخالت نهادهای  گوناگون در تدوین برنامه های درسی و آموزشی دانشگاهیان و فشار روز افزون بر اساتید و دانشجویان … همچنان سیری صعودی را طی می کند. این موضع گیری ها و برخوردهای نامتعارف با دانشگاه باعث شده تا نه تنها بانیان وحدت حوزه و دانشگاه به مقصود و مراد خود نرسند، که ارتباط دانشگاه به عنوان نهادی بر آمده از دل فرهنگ مدرن با حوزه به عنوان نهادی از جهان سنتی روز به روز کمتر و در عین حال تنش آلودتر شود.

در چنین شرایطی، چه اتفاقی باعث شده تا در تظاهرات مردم ایران  در روزهای اخیر که اکثر شرکت کنندگان در آن را جوانان و دانشجویان تشکیل می دهند، شعارهایی زیادی در حمایت از آیت الله منتظری و برخی روحانیون دیگر سر داده شود؟ پاسخ این پرسش را باید در حمایت آیت الله منتظری از ارزشهای جهانشمولی مشاهده کرد که پایه و مبنای جهان جدید را تشکیل می دهند.

آیت الله منتظری به عنوان شخصی که در یک قدمی قدرت مطلقه برخاسته از تئوری ولایت فقیه بود، دفاع از جان و کرامت انسانها را بر این منصب و مقام ترجیح داد و با اعتراض به روند موجود در کشور، علاوه بر برکناری از قائم مقامی رهبری، سالها اسارت خانگی و توهین و تحقیر باندهای وابسته به قدرت و برخی روحانیون درباری را تحمل کرد. وی، با اینکه منظومه فکری وی با اعدام شدگان و زندانیان آن سالها نسبتی نداشت، به دفاع جانانه از نقض حقوق آنان پرداخت و این همان اصل مترقی ای است که ماهیت و وجود انسان را برتر و فراتر از اندیشه ها و اعتقادات می داند. اصلی که جزو یکی از مبناهای مهم جهان جدید محسوب می شود.

مدعیان آشتی حوزه و دانشگاه تنها از این طریق است که می توانند دل دانشگاهیان را به دست آورند وگرنه رابطه از موضع بالا و نگه کردن عاقل اندر سفیه به دانشگاهیان نمی تواند این پیوند را برقرار کند و اصولا آنقدرکه حوزه به دانشگاه نیاز دارد، دانشگاه به حوزه ندارد. حوزه برای شناخت جهان جدید و همراه شدن با تحولات علمی بی شماری که همه روزه با آن مواجه است، نیازمند دانشگاه است و چنانچه لازم باشد در یک نهاد انقلاب فرهنگی به وجود آید، آن نهاد حوزه است نه دانشگاه. چرا که خرد انتقادی همواره انسان و نهاد مدرن را در چرخه ای از تغییر و تحول قرار می دهد و ادعای ایجاد تغییر در چنین نهادهایی چیزی جز تلاش برای سلطه و جایگزینی آنها با افکار غیر قابل نقد و مقدس گونه نمی تواند باشد. افکاری که سرچشمه ایدئولوژی های تمامیت گرا هستند.

آیت الله منتظری در روزها و ماههای اخیر نیز به شایستگی تمام در کنار مردم ایستاد و از حقوق پایمال شده آنان دفاع کرد. وی بدون  اینکه همانند برخی روحانیون در پی محاسبات خاص و سبک و سنگین کردن اوضاع باشد و اعتبار را مهمتر از حق و حقوق مردم بداند، بسیاری از تابوها و خط قرمزهای تصنعی و ناشی از سیطره استبداد مذهبی را شکست و به دیگر روحانیون آموخت که یک ایدئولوژی هر قدر هم که هاله مقدس پیرامون آن کشیده باشند، حرمت و تقدسی به اندازه حقوق مردم ندارد.  اینچنین موضع گیری هایی بود که باعث شد آیت الله منتظری در میان مردم، اعم از روحانی و دانشگاهی و دیگر طبقات، جاودانه شود .

آیت الله منتظری هم اکنون همانند خورشیدی است که با درخشش خود ستارگان کوچک را در آسمان ذهن مردم  محو یا کم فروغ کرده است. دنیای مدرن اگر چه در مواجهه با مقوله مذهب بی طرف است، اما سهم عمده روحانیون دردفاع از ارزشهای انسانی و حقوق بنیادین بشر برای آزاد زیستن و آزاد اندیشیدن را هیچ گاه فراموش نمی کند.  آیت الله منتظری نیز یکی از افرادی است که با وجود تعلق به دنیای سنتی، نام و یاد او برای همیشه در تاریخ ماندگار خواهد شد.

آری او دوست داشتنی ترین آیت الله برای جوانان و دانشگاهیان بود و در آینده نیز خواهد بود.