ایهود باراک، معاون نخست وزیر و وزیر دفاع اسرائیل چهارشنبه 18 ژوئن برای یک مأموریت دو روزه واردپاریس شد. وی در مصاحبه ای که با روزنامه لوموند انجام داد ضمن تأکید برخطرناک بودن فعالیت های هسته ای ایران برای امنیت جهان، از آمریکا و اروپا خواست برای افزایش فشار بر ایران از طریق اعمال تحریم های بیشتر همکاری نزدیکتری با روسیه و چین داشته باشند.
آیا اتخاذ راهکار سیاسی در مورد پرونده هسته ای ایران شانس موفقیّت خواهد داشت؟
ایرانی ها مصممند که راه خود را برای به چالش خواندن جهان و دوز و کلک بازی و فریبکاری ادامه دهند تا بالاخره به قدرت هسته ای نظامی دست پیدا کنند. اصل مطلب اینست که گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا غلط بود. من به این مسئله اطمینان صد در صد دارم و با گذشت زمان ما این را ثابت خواهیم کرد. کارهای زیادی باید انجام شود هم در زمینه تحریم های مالی و هم در زمینه پالایش بنزین و همه این اقدامات باید از طرق سیاسی و با ارجاع به فصل هفتم منشور سازمان ملل انجام گیرد. امّا راه های دیگری هم برای کاهش سرعت اقدامات( ایران) می توان اتخاذ کرد. حرف ما اینست که هیچ گزینه ای را نباید از روی میز برداشت و این یعنی اینکه آماده باشیم و برنامه ریزی کنیم.
ایران دنیا را به چالش خوانده است و از نظر من اگر به آن مجوز تبدیل شدن به یک کشور هسته ای داده شود دیگر حتی تصوّر نظم و ثبات در جهان بی معناست. منظورم این نیست که ایران در صورت موفق شدن بی معطلی یکی از همسایه هایش را بمباران اتمی خواهد کرد. معنای حرفم اینست که در این صورت باید فاتحه معاهده عدم تکثیر سلاح های کشتار جمعی را بخوانیم. اگر دنیا به ایران اجازه دهد به دانش هسته ای نظامی دست بیابد در عرض ده سال تمام تروریست ها صاحب بمب اتمی خواهند بود و یک گروه تروریستی وقتی بمب داشته باشد یک لحظه هم تردید نخواهد کرد. بمب را توی جعبه ای که یک چاشنی مجهز به رادار به آن وصل شده خواهد گذاشت و به طرف یکی از بنادر مهم شرق آمریکا یا یکی از سواحل اروپا یا اسرائیل شلیک خواهد کرد. تاریخ، به خصوص تاریخ قرن گذشته به ما می آموزد که باید قبل از وقوع فاجعه جلوی آن را گرفت.
کندی روند اعمال تحریم ها در حالیکه ایران همچنان دارد به کارش ادامه می دهد به معنای در جا زدن نیست؟
دقیقاً به معنای در جا زدن است آن هم از دو جهت.
تحریم ها باید شدیدتر اعمال شوند و من در این قضیه به نقش روسیه و چین و هند خیلی بها می دهم. بنابراین ایالات متحده در درجه اوّل و اتحادیه اروپا باید برای جلب همراهی این کشورها نهایت تلاش را بکنند و برای رسیدن به این هدف باید از شیوه تفکر آمریکائی دست بردارند. این یکی از شروط موفقیّت در مبارزه برعلیه خطر تروریسم بنیاد گرای اسلامی، تکثیر فن آوری هسته ای نظامی و “دولت های اوباش مسلک” است. اسرائیل سالهاست که با این خطرها مبارزه می کند. از زمانی که مناحیم بگین[ نخست وزیر اسرائیل از 1977 تا 1983) دستور از میان بردن رآکتور اوزیراک[ واقع در عراق] را داد اکنون یک نسل گذشته است.
نظرتان در مورد برخورد روس ها چیست؟ ولادیمیر پوتین می گوید که ایرانی ها نمی خواهند بمب بسازند.
روس ها یک حرف هائی می زنند امّا دقیقاً می دانند چه خبر است. در مذاکراتی که با پوتین داشتم هربار که صحبت موشک های ایران می شد می گفت نقشه را که نگاه کنیم و مسیر حرکت موشک را از تهران دنبال کنیم متوجه می شویم که قضیه خیلی پیچیده نیست. بعد از تل آویو و قبل از پاریس و برلین و لندن و امریکا نزدیکترین هدف مسکو است. پوتین دقیقاً به خطر واقف است.
امّا روس ها حرف های دیگری هم دارند که بزنند و اولویت را به مسائل دیگری می دهند. روس ها مایلند که آمریکا، به اصطلاح خودشان به “ابعاد طبیعی” خود رجعت کند و مسئولیت اشتباهاتش در افغانستان و عراق را بپذیرد. تحقق این خواسته ها علاوه بر اینکه روس ها را از نظر احساسی ارضا می کند برایشان منافع راهبردی هم دارد. با این تفاصیل به نظر من روس ها عمداً برای پرونده ایران اولویت قائل نمی شوند. من بارها به آمریکائی ها گفته ام: شما به آن ها احتیاج دارید؛ دنیای آزاد بدون همکاری با روسیه و چین نمی تواند یک ضرب الاجل منطقی برای برنده شدن تعیین کند. و برای این همکاری باید بها بپردازید. باید به افکار عمومی توضیح دهید و برخوردهای کلیشه ای را کنار بگذارید؛ نمی توانید همچنان در مورد مسائلی مانند مسئله چچن به روس ها فشار آورید و از آن ها انتظار همکاری نزدیک هم داشته باشید؛ ایذاً در مورد کشورهائی که برای نصب سیستم هایتان انتخاب کرده اید[ اشاره به برنامه پیش بینی شده برای نصب پایگاه سپرهای ضد موشک آمریکا در لهستان و جمهوری چک]. موارد دیگری هم هست که الان نمی خواهم مطرح کنم.
هواپیماهای اسرائیل در سپتامبر 2007 تأسیساتی را گمان می رفت یک پایگاه هسته ای باشد در سوریه بمباران کردند. می توانید توضیح دهید که این اقدام چه معنائی داشت؟
محیط اطراف ما محیط خشنی است و هیچ ربطی به فضای پیرامونی اروپای غربی ندارد. در چنین محیطی به ضعیف رحم نمی شود و اگر کسی نتواند از خودش دفاع کند فرصت دوّمی به او داده نخواهد شد. پیامبران ما وعده داده اند که در آخرالزمان بره و شیر در کنار هم خواهند آرمید امّا در حال حاضر، تا وقتی که بره طعمه شیر می شود ما ترجیح می دهیم شیر باشیم. جز این پاسخی نمی توانم بدهم.
چطور می توان میان سوریه و ایران جدائی انداخت؟ اینکه فرانسه بشار الاسد را دعوت کرده یا مأمورینش را به دمشق می فرستد به نظرتان درست است؟
تماس اسرائیل با سوریه در مراحل ابتدائی است و هنوز مذاکره ای صورت نگرفته است. فکر هم نمی کنم که تا پایان امسال مذاکرات شروع شود و در صورت آغاز مذاکرات، آمریکا هم حتماً باید حضور داشته باشد چون فقط آمریکاست که می تواند
شکاف های موجود را پر کند. امّا از منظر عمومی این مسئله بسیار حساس و ظریفی است. من در منطقه یک ”هلال شیعه” می بینم که از تهران تا جنوب عراق و دمشق و جنوب لبنان کشیده شده و حتی حماس را با وجود اینکه شیعه نیست شامل می شود. اگر سوریه خطی را که تا کنون دنبال می کرده رها کند این” هلال شیعه” بالقوّه تضعیف خواهد شد یا ماهیتش تغییر خواهد کرد. اگر سوریه چنین تصمیمی بگیرد خیلی چیزها عوض می شود. سوریه تنها کشور عربی است که از ایران حمایت می کند و در صورتی که ایران این حامی خود را از دست بدهد در مقابل جهان عرب بسیار ضعیف می شود و به عنوان یک کشور شیعه سلطه طلب غیر عرب در صدد ارعاب امت عرب بر خواهد آمد. حزب الله لبنان هم تضعیف خواهد شد و حماس فضای کمتری برای تحرک پیدا خواهد کرد.
امّا این چیزها ما را خواب نمی کند. من در گذشته با اسد پدر[ حافظ الاسد] هم سر میز مذاکره نشسته ام و می دانم برای سوری ها چه چیز هائی در درجه اوّل اهمیّت قرار دارد. آن ها به بقای حاکمیت خود که در واقع یک حکومت فامیلی است بیش از هر چیز اهمیّت می دهند. خواست دوّم آن ها اینست که دادگاه حریری برچیده شود[دادگاهی که در فوریه 2005 برای رسیدگی به پرونده قتل نخست وزیر لبنان، رفیق حریری تشکیل شد] چون احتمال می دهم که می ترسند پای خانواده به میان کشیده شود! سوّمین خواستشان اینست که در صحنه لبنان نقشی ویژه به آن ها محول شود، هم به دلایل تاریخی و سنتی و هم برای معامله و تجارت.چهارم بهره مند شدن از کمک های آمریکا و دنیای آزاد چون سال هاست که شاهد کمک های همه جانبه آمریکا به مصر و میلیارد هائی که به سمت این کشور سرازیر می شود هستند. البته مورد پنجمی هم به اسم جولان وجود دارد[ بلندی های جولان که از 1967 در اشغال اسرائیل است].
تصادفاً تاریخی که ما تعیین کرده بودیم[ برای تماس سوریه و اسرائیل] مصادف شد با توافق دوحه[ میان گرو ه های سیاسی لبنان]. در این توافق سوریه نقش چندانی نداشت و قطر همه کاره بود. امّا این ماجرا موقعیت خوبی برای اسد جوان به وجود آورد. اگر اسد و اولمرت با مساعدت فرانسه و کلاً اروپا در مورد همکاری دو جانبه به توافق برسند من از این مسئله استقبال می کنم. این توافق می تواند آمادگی روانی لازم را برای تحولات بعدی ایجاد کند.
به عقیده شما از چه طریق می توان فهمید که سوریه از ایران فاصله گرفته است؟ در جریان تماس هایتان با سوریه، از آمریکا انتظار چه نوع حمایتی را دارید؟
فکر می کنم که حکومت آمریکا زمانی که وقتش برسد به این جریان خواهد پیوست. در ایالات متحده فعلاً تغییر و تحولاتی دارد صورت می گیرد و حکومت عوض خواهد شد. با گذشت زمان و وقتی مذاکرات جدّی شد حضور آمریکا می تواند کمکی باشد در جهت پیشرفت این مذاکرات. ما جولان را دوست داریم چون برای به دست آوردنش جنگیده ایم و از نظر امنیتی هم به نفع مان است که در آن جا بمانیم. امّا شرایط تغییر کرده است. قدرت ما آنقدر هست که جولان را برای خودمان نگه داریم ضمن آنکه آمادگی خاتمه دادن به وضع فعلی را هم داریم. در موقع مقتضی، در صورتیکه مذاکرات با موفقیّت به انجام برسد ما آمادگی تصمیم گرفتن را داریم هرچند خیلی مشکل باشد.
منبع: لوموند20 ژوئن