دو کوهنورد آمریکایی هر یک به هشت سال زندان محکوم شدند. به این حکم از دو منظر می توان نگاه کرد. اول اینکه چرا ایالات متحده نتوانست این دو زندانی را رها کند و ایا می توانست اقدامی دیگر صورت دهد؟ دوم اینکه چرا این حکم در این شرایط داده شده است؟
در مورد بحث اول به گمانم یادآوری سابقه چنین برخوردهایی مهم است. فی المثل در ماجرای ملوانهای انگلیسی وقتی تونی بلر اولتیماتومی چهل و هشت ساله به جمهوری اسلامی داد، حکومت اسلامی بلافاصله کوتاه آمد و با سلام و صلوات و اهدای کادو ملوانان به قول خود متجاوز را ازاد کرد. دولت بلر با این کار امنیت شهروندان خود در ایران را تا حد زیادی تضمین کرد. اما هر جا که در برابر گروگانگیری جمهوری اسلامی نرمش نشان داده شده جمهوری اسلامی جریتر شده است .
برای درک این رفتار جمهوری اسلامی باید توجه کرد که حاکمان و سیاستگذاران جمهوری اسلامی چه کسانی هستند. هسته سخت قدرت جمهوری اسلامی،آن هسته ای که از ابتدای پیروزی انقلاب 57 علیه گروههای دیگر و به نفع ایت الله خمینی توطئه می کرد،و در خیابان مشت آهنین نشان می داد و از فردای سی خرداد 60 قدرت را قبضه کرد، از ابتدا ائتلافی از آخوندها و لاتها بوده است و هر چه گذشته بر میزان نفوذ لاتها در این حکومت افزوده شده. فرهنگ لاتی فرهنگ حرف مفت زدن، داد و بیداد کردن، زورگویی به ضعفا و کوچکی کردن در برابر زورمندان است. برمبنای همین فرهنگ است که جمهوری اسلامی هر جا سنبه پرزور باشد سریعا زیر بار زور می رود حتی اگر تا لحظه ای پیش از آن عربده هایش گوش فلک را کرده باشد.
به نظر می رسد مشاوره هایی که در زمینه برخورد با ایران خصوصا در قضیه این کوهنوردان زندانی به پرزیدنت اوباما داده شده است مشاوره هایی بد و دقیقا در راستای خواست جمهوری اسلامی بوده اند. به باور من اگر دولت اوباما به محض دستگیری این کوهنوردان یک اولتیماتوم جدی به جمهوری اسلامی می داد این کوهنوردان مدتها پیش ازاد شده بودند.
بازه زمانی اعلام این حکم هم جالب است این پرسش، پرسشی جدی است که چرا اکنون؟ چند تحلیل تا بحال در این باره داده شده است که آنها را بررسی می کنیم.
اول اینکه این حکم پاسخی به خواست کناره گیری بشار اسد از قدرت توسط ایالات متحده است که چندان سخن معقولی به نظر نمی رسد و پاسخ جمهوری اسلامی درباره سوریه را بیشتر باید در حملات چند روز اخیر به اسرائیل دید.
تحلیل دوم این است که جمهوری اسلامی با نگه داشتن این افراد می خواهد کاری را که خمینی با کارتر کرد با اوباما بکند. به گمانم این استدلال، استدلال ضعیفی است چون اولا بحث سیاست خارجی در انتخابات این دوره ایالات متحده بحثی چندان جدی نیست و بحث اصلی بر سر اقتصاد است.دوم اینکه حکم این دو نفر به لحاظ تحقیرکننده بودن برای آمریکاییها اصلا قابل مقایسه با گروگانگیری سفارت نیست و سوم اینکه من شک دارم که جمهوری اسلامی هیچ یک از کاندیداهای جمهوریخواه که تا اینجای کار به نظر می رسد میت رامنی یا ریک پری باشند را به پرزیدنت اوباما ترجیح بدهد.
تحلیل سوم این است که این حکم پاسخی است به پرونده دادگاه حریری، که باز به نظر نمی رسد این برگ، برگی باشد که جمهوری اسلامی بتواند با استفاده از آن بر ماجرای مهمی مثل دادگاه حریری اثری بگذارد.
احتمال چهارم این است که این حرکت پاسخی به گزارش وزارت خارجه درباره ایران به عنوان بزرگترین حامی تروریسم باشد. به نظر نمی رسد حتی خود جمهوری اسلامی نیز انتظاری غیر از این از چنین گزارشی می داشت.
احتمال پنجم این است که این حکم هشداری بود به ایالات متحده برای خارج نکردن سازمان مجاهدین خلق از لیست تروریستی.
یک احتمال ششم این است که جمهوری اسلامی میخواهد از این حکم برای معامله بر سر ازادی برخی مهره های خود معامله کند هر چند که تا بدینجا اخباری مبنی بر گرفتاری مهره های مهم جمهوری اسلامی در دست ایالات متحده بدست نیامده است.
در نهایت احتمال هفتم این است که جمهوری اسلامی می کوشد این حکم سنگین را دستمایه تقویت حامیان خط مذاکره و مماشات در ایالات متحده قرار دهد؛ بدین معنی که گروههای حامی خط مذاکره و امتیاز دادن به جمهوری اسلامی که اکنون به شدت تضعیف شده اند بتوانند از طریق یک ابتکار به ظاهر مستقل و تلاش برای رهایی این دو زندانی وجوش دادن معامله ای جایگاه خود را در جامعه مدنی و کریدورهای قدرت در ایالت متحده تقویت کنند.
در نهایت به گمان من احتمالهای پنجم، ششم و هفتم یا ترکیبی از آنها محتملتر هستند.