مرگ شیرکو بیکس، شاعر “زن، طبیعت، آزادی”
شعر برای او مثل نان گرم بود، مثل عشق
در میان واکنشها به مرگ پرآوازه ترین شاعر معاصر کرد سید علی صالحی، شاعر معاصر ایرانی گفته است علاقهاش به شیرکو بیکس از از جنس علاقهای ست که به انیس ریتسوس، پابلو نرودا، ناظم حکمت، فدریکو گارسیا لورکا، محمود درویش و احمد شاملو دارد. فریاد شیری، شاعر کرد ایرانی و مترجم آثار بیکس هم در یادداشتی نوشته: “شیرکو فطرتا شاعر بود و لحظه لحظهی عمرش با شعر درآمیخته بود و به قول خودش شعر برای او مثل نان گرم بود، مثل عشق، مثل تعلق خاطر و … .”
شیرکو بیکس، فرزند فایق بیکس شاعر بنام زمانه خود، روز یکشنبه، ۱۳ مرداد ماه در سن هفتاد و سه سالگی در بیمارستان کارولینسای استکهلم در سوئد درگذشت. او در سال ۱۹۴۰ در شهر سلیمانیه، مرکز فرهنگی کردستان عراق به دنیا آمد و کودکی پر مشقتی را سپری کرد.
در نوجوانی به شعر علاقهمند شد و اولین اشعارش را در همان سن به چاپ رساند. در سال ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعر خود را در بغداد منتشر کرد: مهتاب شعر. او که پس از گوران از نسل اول شاعران کردستان، شعر نو کردی را پیریزی کرده بود، در سال ۱۹۷۰ به همراه شاعران هم نسل خود جریان ادبی “روانگه” را به راه انداخت.
“روانگه” که با انتشار یک نشریه ماهیانه کار خود را آغاز کرده بود، به نقطه عطفی دیگر در تاریخ شعر و ادبیات کردی تبدیل شد. شیرکو در مصاحبه فریاد شیری، گفته است “در روانگه همراه حسین عارف، جلال میرزا کریم، کاک امین بوتانی رویای نو کردن و تغییر و تحول بنیادین ادبیات کرد را در سر داشتیم. روانگه در زبان کُردی به معنی نقطهای است که از فراز آن میشود همه جا را دید. قله است، دیدبانی است. چاپ مجله روانگه به گفته شیرکو تلاشی بود برای تغییر و تحول در زبان، برای خراب کردن دیوارهایی که سد راه ما شده بودند…”.
طبیعت، عشق، آزادی و زن عناصر اصلی محتوای آثار شیرکو بیکس را تشکیل میدهند. منتقدانش میگویند فرم شعری او نا متعین و دائم در حال مراجعه است. شیرکو بیکس نه تنها در ادبیات که از افراد موثر در زبان کردی هم بود. در زمان حیاتش دهها اثر شعری، ترجمه و نمایشنامه منتشر کرد. مجموعه آثار او سال ۲۰۰۹ در هشت هزار صفحه به چاپ رسید.
شیرکو بیکس در میان شاعران عرب شخصیت شناخته شدهای بود. او با آدونیس و محمود درویش آشنا بود. آثار محمد ماغوت، نزار قبانی و غاده السلمان را خوانده بود و به همراه شاملو در ایران و ناظم حکمت در ترکیه جملگی نسلی از شاعران بزرگ مشرق زمین را به دنیا معرفی کردند.
کتابهای او به بسیاری از زبانهای دنیا ترجمه شدهاند. چندین ترجمه به فارسی نیز از وی به چاپ رسیده است. در سال ۱۳۷۱ بهروژ ئاکرهای و ناصر سینا ترجمه قطعاتی از شعر شیرکو بیکس را در مجله ادبی “چیستا” منتشر کردند. علاوه بر آنها سید علی صالحی نیز به همکاری چند مترجم کرد مجموعه “سلیمانیه و سپیده دم جهان” را بازسرایی کرد. فریاد شیری، مریوان حلبچهای، عزیز ناصری، رضا کریممجاور، ناصر حسامی و محمد رئوفمرادی از جمله مترجمان شیرکو در ایران هستند.
“نگاه شیرکو بیکس به مجموعهی سرنوشت انسان به مفهوم تاریخی و به مفهوم موجودی که سیاسی میاندیشد، برایم بسیار ارزشمند بود. شعر پاستورال، شعر شبانی، شعر طبیعت آزاد و شعر جامعهی مدار باز به گونهای بود که من را به یاد ریشههای خودم انداخت.” اینها را سید علی صالحی، شاعر معاصر ایرانی که از ۲۶ سال پیش با شیرکو بیکس آشنا بوده، بعد از خبر درگذشت وی به خبرگزاری ایسنا گفته است.
شیرکو در کشوری زندگی میکرد که زبان کردی در آن رسیمت نداشت و نوشتن به این زبان با دشواریهای فروانی روبرو بود. اگر جان واژگان، قدرت بیان و تاثیرش بر جامعه کرد نبود، احتمالا او هم مانند نالی، محوی، قانع و سالم از بزرگان شعر کلاسیک کردی در سطح جهانی چندان شناخته شده نمیشد.
خالق “ریرا” و “نشانیها” میگوید “هزینهی جهانی شدن شعر این شاعران را نخست مردم آن سرزمین و بعد خود آن شاعر میپردازد. محمود درویش اگر در کشوری با شرایط آزاد مثل سوییس بود، به چنین شهرتی نمیرسید. او سوار قطار پرشتاب مردم فلسطین شد و در نتیجه توانست آفاق تازهتری را کشف کند. شیرکو بیکس هم همینطور بود.”
از شواهد برمیآید دوستی شاعران و نویسندگان در منطقه نیز عمر چندانی نداشته است. از شیرکو و شاملو در همین نزدیکی تنها چند قطعه عکس و اشعاری از شیرکو با صدای پر صلابت شاملو باقی مانده. با این همه دو شاعر با هم آشنا بوده و در ستایش شعر، زن، زندگی، طبیعت و مقاومت گفته و سرودهاند.
”من، وقتی بمیرم، برای شما، کردستان را با زیباتریت کلمات، باز خواهم گذاشت”. عنصر مرگ کم و بیش تنها در آثار پایانی شیرکو بیکس نمود پیدا میکند و چنانچه از این قطعه پیداست او به ظرافت، حضور خود را پیشاپیش پس از مرگ با کلمات ترسیم کرده است. شاعر در ستایش زندگی پرسیده بود: “من چرا میمیرم، پس چرا ستارەها نمیمیرند؟”
شیرکو بیکس بعد از شکست مبارزه کردها علیه حکومت بعث در سالهای بعد از ۱۹۷۴ به غرب عراق تبعید شد. “کوچ” از نخستین مجموعههای شاعر چنانچه خود گفته محصول این دوران است. شیرکو پس از یک سال به زادگاهش سلیمانیه برگشت. شاید کوچ بی بازگشت او به استهکلم سوئد برای هوادارنش دور از باور و انتظار بود.
پیکر شاعر بلند آوازه کرد قرار است طبق وصیت در پارک آزادی سلیمانیه و کنار یادبود “شهدای سال ۱۹۶۲ سلیمانیه” دفن شود. پارکی که زمانی از ساختمانهای استخبارات بعث بود و دهها معترض کرد آنجا به دار آویخته شدند. شیرکو وصیت کرده در مراسم ختماش با موسیقی بدرقه شود. پیکرش را جایی در همین پارک به خاک بسپارند و میعادگاهش کنند برای روشنفکران، نوسیندگان و عشاق. او گفته است میخواهد همینجا بماند، در سلیمانیه، بی جان، اما در کنار این پارک و مردم و زنان و مردان باشد.
آخرین مجموعه شعر شیرکو بیکس با نام “بشتاب، مرگ فرا میرسد” مدتی قبل از مرگ شاعر به چاپ رسید. این کتاب به گفته خود او “ترکیبی است از تصاویر زندگی که با تخیل شاعر در آمیخته. سراسرنمایی رنگارنگ، از رویاهای خود و مردم سرزمیش. از “عشق مقدس به زن، طبیعت و آزادی.”. آری، شعر برای شیرکو بیکس همه چیز بود “مثل نان گرم، مثل عشق، مثل تعلق خاطر.”