“حسین نورینیا” معتقد است انتخاب محصولی، نتیجه فضای بسته مطبوعاتی است:
به واقع فضای مطبوعات ما فضای بسته ای است و نمی توان خبر چندانی از آن گرفت. برای همین بازار شایعه داغ تر شده است و اینکه وقتی به یکدیگر می رسیم می پرسیم چه خبر؟ این فضای بسته خود را در ماجرای انتخاب وزیران به خوبی نشان می دهد. وزیرانی که بدون برنامه به مجلس می آیند و فقط با اشاره به سوابق خدمتشان به نظام و بعد یک مشت کلی گویی درباره حیطه وظیفه وزارتخانه شان رأی می آورند. رأی آوردن محصولی نیز در چنین بستری شکل گرفت؛ البته آن هم با نیم رأی بیشتر!!
فضای بسته از یک سو به رانت خواری های گسترده سیاسی و اقتصادی و امنیتی دامن می زند و از سوی دیگر به مطبوعات اجازه نمی دهد تا حقیقت و واقعیت را نسبت به موضوع بکاوند و آگاهی بخش افکار عمومیباشند. در یک فضای بسته، رانت رونق و جهت می گیرد و افرادی که از سرمایه اندکی برخوردار بودند به ثروت های میلیاردی می رسند و هیچ کس هم نمی تواند پیگیری کند که وی این ثروت را چگونه و از کجا آورده است. قطعا اگر فضای سیاسی کمیباز بود و مطبوعات می توانستند در هفته گذشته به نقد محصولی بپردازند، مجلس نمی توانست به محصولی رأی دهد هر چند اکنون نیز او تنها با نیم رأی بیشتر وزیر شده است که نشان از فضای مجلس و احتمالا فشارهای بسیار برای رأی آوردن او دارد.
شهروندان امریکایی، فرق چندانی با ایرانیها ندارند!
“حاجی واشنگتن” با اشاره به رفتار اجتماعی شهروندان امریکایی در یک ساله اخیر نتیجه گرفته است که آمریکایی ها شباهت زیادی به ایرانیان دارند:
مردم آمریکا از چند نظر شبیه ما ایرانی ها هستند. یکی از شباهت های اساسی اینه که نوک دماغشون رو میبینن و بس. تابستان امسال که قیمت بنزین در این کشور از ۴ دلار در هر گالن فراتر رفته بود و در بعضی جاها به ۵ دلار نزدیک شده بود، مردم و رسانه ها الم شنگه به پا کرده بودن که آی بدبخت شدیم، آی بیچاره شدیم، دولت کجاست!
کاندیداهای ریاست جمهوری هم چپ و راست دستشون رو میکردن تو آستینشون و طرحی رو برای کاهش وابستگی به نفت خاورمیانه رو میکردن و حال رقبا رو میگرفتن. طرفداران محیط زیست و بعضی از صنایع صاحب منفعت هم مدام در باب منفعت بهره گیری از انرژی های جایگزین شعار میدادن که من هم باهاشون موافق هستم. در این حال، همزمان با کاهش شدید قیمت نفت در دو ماه گذشته، بنزین هم به شدت ارزون شده. امروز در اخبار بود که متوسط قیمت بنرین در آمریکا به زیر ۲ دلار رسیده که پایین ترین حد در ۳ سال گذشته است. جالب اینکه بحث انرژی های پاک و وابستگی از نفت خاورمیانه در این دو ماه کلا فراموش شده. جان من، آمریکایی ها شبیه ما ایرانی ها نیستند؟
فقط برخی از مشکلات ارائه مقاله به کنفرانسهای خارجی
“درآمدی برهیچ” با اشاره به برخی موانع نوشته است که به تازگی دریافته چرا محققین ایرانی از ارسال مقاله به سمینارها و کنفرانسهای معتبر خارجی پرهیز میکنند:
بعد از چند بار مراجعه به سفارت و ایستادن بی حاصل در صف و پرس و جو از این و آن تازه میفهمیکه برای تقدیم کردن مدارک باید شب قبل ساعت نه بیایی و اسمت را در لیست نوبت بنویسی و بعد تا صبح روز بعد روی پاهایت بایستی و یخ بزنی و دائم مراقب باشی که اسمت در لیست جابجا نشود یا اساساً لیست پاره یا تعویض نشود. اگر خوش شانس باشی و اتومبیل داشته باشی میتوانی با استفاده از یک چشم (!) بخوابی و با چشم دیگر مراقب لیست باشی و اگر اتومبیل نداشته باشی که حتی از خواب هم خبری نیست.
حاضر غایب کردن های دوره ای سرباز دم در سفارت، دعواهای آدمها که گاه به خشونت کشیده میشود، دوتاشدن و گاه سه تا شدن لیست، فعالیت محسوس دلالهای نوبت که برای آدمهای متمکن اسم مینویسند و تا صبح پاسداری میدهند و یا دلالهایی که نوبت میگیرند و صبح روز بعد با قیمت گزاف نوبت را میفروشند و خلاصه مجموعه ای از حوادث تراژیک-کمیک کوچک و بزرگ که پشت سر هم میآیند و تو نمیدانی که باید بر این همه بخندی یا مثلاً بروی گوشه ای از پیاده رو بنشینی، سیگاری آتش بزنی و با خود زمزمه کنی: آرش! واقعاً به سه روز کنفرانس میارزد؟!
حیف که قطبی رفت
“بهزاد افشاری” از رفتن افشین قطبی سرمربی پرسپولیس ناراحت است:
واقعا قطبی که از پرسپولیس رفت خیلی ها مثل من ناراحت شدند از اینکه امید به مودب شدن فوتبال ایران داشتیم. هرچند که افشین خان هم این اواخر کمیآلوده ی ادبیات فوتبالی های ایرانی شده بود اما قیافه اش به این چیزها نمیخورد. اصلا انگار از ریشه اینکاره نبود که بیاید و به خبرنگارها فحش بدهد و عصبانی شود و به داور اعتراض کند. این روزها نگاه کردن بازی پرسپولیس بدون آنکه قطبی در کنار زمین باشد خیلی برای من لذت بخش نیست!
چرا داد کسی در نمیآید؟!
“نگاهی دیگر”معتقد است راهحل حفاظت از زمین، مبارزه با آلودگیها، رعایت بهداشت و مصرف کمتر نیست بلکه تولید مثل کمتر است:
چیزی که هیچوقت نفهمیدم و نمیبینم که کسی از این همه مردمان پاکنهاد که به دنبال «سبز بودن» هستند چندان بر زبان بیاورد این است که: مگر همه مشکلات از انفجار جمعیت نوع بشر بر روی کره زمین نیست؟ مگر ما بیش از کوپن خلقتمان خرج نمیکنیم؟ مگر نه اینکه هر طرفدار محیط زیست که دهان باز میکند شروع میکند با ارقامیچنین و چنان که از سال فلان تا امروز “مصرف” چیچیزک این قدر بالا رفته و تا سال دوهزار و بهمان مصرفش بهحدی بالا خواهد رفت که دیگر گیر فلک هم نخواهد آمد؟ مگر نه این است که زیادی مردمان باعث بالا رفتن مصرف آب و انرژی و سوخت و غذا و هزار چیز دیگر شده و میشود؟ خوب چرا بجای اینکه گیر بدهید به ”کیسه پلاستیک من”، چرا کسی از این جماعت حامیمحیط زیست صدایش در نمیآید (یا کمتر در میآید) که آهای ملت، جلوی پائین تنهتان را بگیرید و پلق و پلق بچه پس نیاندازید در جهانی که هر روز دارد منابع مختلف حیاتیش “آب میرود” و قرنها طول میکشد تا جایگزین شوند (اگر بشوند).
چرا داد کسی در نمیآید که صرفه جوئی در آب و برق و انرژی و یا استفاده نکردن از فلان نوع پلاستیک و استایروفوم راه حل نهائی مسئله نیست. راه حل مطمئن این است که میزان زاد و ولد بشر کم و کمتر و در نهایت برای مدت چند نسل میزان رشد منفی شود؟
نیامد چون رویه قبلی ها را دورست میدانست
“اکبر منتجبی” خبرهایی از تمایل میرحسین موسوی نخستوزیر چپ دهه شصت برای کاندیداتوری منتشر کرده است:
از قرار معلوم اخیرا آقای میر حسین موسوی اخیرا درباره دولت های آقای هاشمیو خاتمیابراز نظر کرده و دلیل آورده اگر در دوره های گذشته قبول نکرده که در انتخابات شرکت کند به این دلیل بوده که رویه دو رییس جمهور را با وجود آنتقاداتی در حوزه اقتصادی و سیاسی قبول داشته اما اکنون این چنین نیست. به همین دلیل ایشان در حال حاضر به تکلیفی درقبال ایران دارد میاندیشد و به این نتیجه رسیده است که بر خلاف دوره های پیش جدی تر به ماجرای انتخابات ریاست جمهوری بیندیشد.
گویا وقتی اطرافیان مهندس میرحسین موسوی مانند گذشته فعالیت های خود را برای ترغیب ایشان جهت شرکت در انتخابات آغاز کرده و خبر آن را به مهندس داده اند ایشان مانند دوره های گذشته این افراد را منع نکرده اند. قبلا مصرا میخواستند که دوستان کار تبلیغاتی انجام ندهند اما این بار درقبال رفتار عملیاتی – تبلیغاتی دوستان خود سکوت کرده است. اتفاق دیگری که رخ داده این است که دو چهره ( یکی از اصلاح طلبان و یکی از اصولگرایان ) به دیدن میر حسین رفته اند و از او رسما درخواست کرده اند در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند.
نئولیبرالها دارند قانون کار را دور میزنند!
“محمد آقازاده” معتقد است معنای تصویب حذف حداقل دستمزد، نادیده گرفتن موازین قانون کار و طراحی نئولیبرالها برای مبارزه با فرودستان است:
معنای حذف حداقل دستمزد را بی پرده باید برای حقوق بگیران توضیح داد ٬این یعنی روشن شدن فتیله بمب معیشتی٬ که میتواند هستی کارکنان را به خطر بیاندازد و آنها را به خاک سیاه بنشاند٬ در حالی که نئولیبرالیسم در همه ابعاد شکست را تجربه میکند در این سوی مرزها حامیان فرودستان در انتخابات٬ بدترین صورت استثمار را به اسم طرح تحول اقتصادی در عمل تحقق میبخشند٬ دادن یارانه مستقیم گذرا بودن خود را در متن خود به تماشا میگذارد٬ خیلی زود حامیان آقتصاد بسیار آزاد به بهانه تورم افسار گسیخته آنرا حذف خواهند کرد تا سفره فرودستان بجای غنی تر شدن به تمامیبرچیده شود.
این طرح خطرناکی است که بصورت میانبر بر آنست قانون کار را که تنها قانونی حامیشهروندان تهی دست است از کار بیاندازد٬ این قانون زمانی نوشته شد که پابرهنه ها و تهی دستان هنوز حامیانی داشتند و برخی صاحبان قدرت باور داشتند نمیتوان زعفرانیه را در کنار حلبیی آباد تحمل کنند ولی امروز چون نمیتوان زخم چشمیبه زعفرانیه بزنند بر آنند حلبی آباد را به تمامیبا شگردهای نئولیبرالی و فرمولهای شکست خورده برای همیشه به حاشیه زندگی اجتماعی برانند.
پله ترقی بعضیها شدهایم
“زیبا اسماعیلی” نوشته است که خبرنگاران و روزنامهنگارانی که مطالب سفارشی مینویسند، به پله ترقی برخی مدیران دولتی تبدیل شدهاند:
یه روز یکی از مدیران ارشد نفتی زنگ زد و یه اطلاعات ریز و جزیی از یه موضوعی به من داد و گفت میخواد که خبر کار بشه من هم با سرعت و دقت و یه سری اطلاعات قبلی یک خبر بسیار مهمیتنظیم کردم و تو خبرگزاری فارس منتشر شد و سردبیر هم بنا به اهمیت خبر آن را تو صفحه اول فارس نمایش داد البته قبل از ارسال خبر آن را برای آن مدیر محترم خوندم واقعا باورش نمیشد از یه اطلاعات دو سه کلمه ای ناچیز خبر به اون خوبی در اومده باشه….
اما حالا همون مدیر که من بیشتر از بقیه براش تو حوزه ام زحمت کشیدم وقتی زنگ میزنم میگه هر وقت خودم تشخیص بدم جوابت رو میدم. من هم گفتم نمیشه که شما هروقت بخواهید ما از شما خبر کار کنیم و هروقت ما سوژه و سوال داشته باشیم شما جواب ندهید. حالا ملاحظه کنید تو این وضعیت ما داریم کار خبر انجام میدهیم و واقعا نردبان ترقی بعضی ها شدیم. دیگه نمیخوام کسی پا روی دوش من بذاره و بالا بره و…..
همه احزاب لبنانی، عقبهشان در خارج کشور است
“محمدعلی ابطحی” در حاشیه سفر اخیر میشل سلیمان رئیس جمهور لبنان به تهران نوشته است:
ایران در سه دهه ی اخیر همواره یکی از کشورهای مهم و در بسیاری از موارد تعیین کننده عرصه ی سیاسی لبنان بوده است. مردم لبنان نیز در بعضی موارد از نقش ایران تقدیر و در بعضی موارد از نقش آن نگران و غضبناک می شدند. اساساً جغرافیای سیاسی لبنان این گونه است که همه ی احزاب عقبه ای در خارج از کشور دارند. آمریکا، فرانسه، عربستان سعودی، سوریه و ایران همیشه کشورهایی بوده اند که از صحنه ی سیاسی لبنان حذف نشدنی بوده اند و هر یک از این کشورها ابزارهای قدرتی در لبنان داشته اند.
به دلیل این تنوع سیاسی و فرهنگی در لبنان ارتباط سیاسی و رسمیایران و لبنان برای منطقه و بخصوص برای مردم لبنان بسیار پراهمیت است. هرگاه سیاست خارجی ایران توانسته با همه ی گروههای لبنانی ارتباط برقرار کند و خود را از سطح ارتباط با یک حزب و یا یک طائفه بالاتر بکشد، مورد قبول و حمایت مردم لبنان قرار می گرفته و نشانه ی موفقیت دیپلماسی ایران بوده است، سیاست ارتباط و دعوت از مسئولان مختلف لبنانی به ایران به آرامش منطقه و لبنان کمک می کند.
بلاگرها از دائی حمایت کنند
“مازیار ناظمی” به بلاگرها توصیه کرده است که از مربی تیم ملی در مقابل جریان رسانهای عربی که قصد تخریب او را دارد حمایت کنند:
کاری ندارم که ممکنه رفتار علی دایی گاهی از کسوت یک مربی تیم ملی خارج شود و به حال وهوای دوران بازیگریش برگردد.ولی این روزها حملات ناجوانمردانه رسانه های اماراتی به سرمربی تیم ملی فوتبال ایران از حد گذشته است بطوریکه روزنامه البیان امارات رسما دایی را روانی میداند !
تصورم براینه که علاقمندان به ورزش و ایران در فضای وبلاگستان باید به شکلی شایسته از سرمربی تیم ملی فوتبال ایران (به این نکته توجه کنید) دفاع کنند. بازهم نکته نخست را کامل میکنم در کسوت سرمربی تیم ملی، دایی باید روشهای هوشمندانه تر و دیپلماتیک تری برای پاسخگویی به جنگ روانی حریف در زمین مسابقه و حاشیه آن در پیش بگیرد.