از آنجا

نویسنده

سینمای ایران زیر نگاه امنیتی

علی امینی

 

سالگرد انقلاب بهمن ۱۳۵۷ یادآور تنگنایی است که با استقرار نظام جمهوری اسلامی سینمای ایران در آن گرفتار شد، و هنوز از آن بیرون نیامده است. فیلم‌های ایرانی در این سال‌ها موانع بزرگی را از سر راه برداشته، راه‌های تازه‌ای کشف کرده و به دستاوردهای معینی دست یافته‌اند، اما وضعیت سینما همچنان نابسامان است.

 

اهل سینما سانسور را مقصر می‌دانند و سیاست نظارت دولت که معتقد به مراقبت همه‌جانبه بر تمام فعالیت‌های فرهنگی است. در برابر، کارگزاران امور هنری، دست‌اندرکاران سینمای بومی را متهم می‌کنند که در رعایت قانون و احترام به “ارزش‌های فرهنگی” جامعه به اندازه کافی کوشا نیستند.

حاصل این کشمکش تا امروز سینمایی است که هر سه طرف از آن ناراضی هستند: دولت عقیده دارد که اهل سینما از تولید فیلم‌های “خوب” ناتوان هستند، به نظر تولیدکنندگان این فشارها و محدودیت‌هاست که اجازه نمی‌دهد آنها محصولات بهتری عرضه کنند. و از همه مهمتر: مردم فیلم‌های ایرانی را نمی‌پسندند و هر روز کمتر به سینما می‌روند.

میان آفرینشگران و کارگزاران امور فرهنگی شکاف عمیقی باز شده که کار تولید سینمایی را فلج کرده است. با شکست تجارتی بیشتر فیلمها، بحران اقتصادی که از سالها پیش گریبانگیر سینمای داخلی بود، باز هم شدیدتر شده است.

از حدود ۷۰ فیلم سینمایی که سالانه در کشور ساخته می‌شود، تنها تعداد اندکی سودآور هستند، و برخی حتی به روی پرده نمی‌آیند. در سال جاری تنها ۱۰ فیلم به فروشی مناسب (بالای یک میلیارد تومان) دست یافتند. فیلم “اخراجی‌های دو” با اقبال زیادی روبرو شد و در مقام پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران قرار گرفت. این فیلم کمدی از نظر هنری ارزش چندانی نداشت.

اما فیلم ارزنده و خوش‌ساخت “درباره الی” نیز با اقبال عمومی روبرو شد. این فیلم هم در اکران عمومی و هم در بازار “دی‌وی‌دی” فروش بالایی داشت، و نشان داد که مردم از فیلم خوب استقبال می‌کنند.

 

موانع پیشرفت سینما

سردمداران جمهوری اسلامی از آغاز به سینما به چشم پدیده‌ای ناشناس و مشکوک نگاه کرده‌اند. حاکمیت در تمام عرصه‌های فرهنگی، تنها به بهره‌برداری ایدئولوژیک می‌اندیشد. سینما افزاری است که باید در خدمت تبلیغ نظریات حاکم و تحکیم سلطه باشد، و اگر چنین نبود، بهتر که نباشد.

با این که از انقلاب تا امروز منابع تولید سینمایی در انحصار دولت بوده، اما رشد سینما بیشتر با تلاش‌ها و ابتکارات فردی تأمین شده است. دولت نه تنها به شکوفایی سینما کمک نکرده، بلکه همواره سدی بر سر راه سینمای مستقل بوده است.

دولت با امکانات گسترده‌ای که در اختیار دارد، عملا مسیر حرکت سینما را تعیین می‌کند. با افزارهای گوناگون حمایت یا مجازات، دولت تولید سینمایی را در دو جهت هدایت می‌کند: یکی ساخت فیلم‌های تبلیغاتی توسط فیلمسازان “خودی”، و دیگر عرضۀ فیلم‌های تفریحی “سالم”، که از هر نوع انتقاد اجتماعی و سیاسی دور باشند.

دولت با ابزارهای کنترل از تولید فیلم‌های متفاوت جلوگیری می‌کند، و اگر به فرض چنین فیلمی تولید شد، با کارشکنی‌ها و مانع‌تراشی‌های بعدی آن را با شکست تجارتی روبرو می‌سازد. بدین ترتیب فضا برای تولید فیلم‌های باارزش هنری هر روز تنگ‌تر می‌شود. در چنین شرایطی فیلمسازان “غیرخودی” یا از تولید فیلم سینمایی دست می‌کشند و یا به تولید برای جشنواره‌های جهانی روی می‌آورند.

 

ضعف بازار سینما

سینمای ایران صنعتی نسبتا بزرگ است، اما از نظر اقتصادی سخت ناتوان است، زیرا میان اجزای آن هیچ تعادلی وجود ندارد. میزان تولید بالاست، اما در حوزه‌های پخش و نمایش سینما بسیار فقیر است. دولت پخش و نمایش فیلم‌ها را به عهده گرفته، اما وظیفۀ خود را انجام نمی‌دهد.

مردم به ویژه در شهرهای بزرگ با فیلم الفت دارند، اما به ندرت به سالن سینما قدم می‌گذارند. یک شهروند اروپایی تقریبا سالی ۴ بار به سینما می‌رود، در مقابل یک ایرانی به طور متوسط حدودا هر ۴ سال یک بار به سینما می‌رود.

علت روی گرداندن مردم از سینما بر همگان آشکار است: مردم نمی‌توانند فیلم‌های دلخواه خود را در سالن‌های مناسب تماشا کنند. آنها به تجربه دریافته‌اند که بیشتر فیلم‌های اکران عمومی کیفیت پایینی دارند و با گذشتن از فیلتر سانسور مسخ و ابتر شده‌اند. در نتیجه حاضر نیستند وقت و پول خود را در سالن سینما تلف کنند.

عامل مهم دیگر کمبود سالن‌های سینماست. گفته می‌شود که از انقلاب تا امروز جمعیت ایران دو برابر شده، و جمعیت شهرنشینان پنج برابر. در همین مدت شمار سینماهای کشور نصف شده است. برای ۷۰ میلیون جمعیت کمتر از ۲۸۰ سالن سینما وجود دارد. از این نظر ایران یکی از فقیرترین کشورهای جهان است.

بیشتر سالن‌های سینما، نامرتب و کهنه هستند. امکانات بهداشتی، رفاهی و ایمنی آنها ناچیز است. تجهیزات فنی، صوتی و تصویری فرسوده و خراب است. در چنین سالنی بهترین فیلم‌ها را هم نمی‌توان تحمل کرد.

ساختن سینما کاری پرهزینه است که از توان بخش خصوصی بیرون است. دولت وظیفه دارد به سالن‌های قدیمی رسیدگی کند و سالن‌های تازه‌ای راه بیندازد. اقدامات دولت در این زمینه پاسخگوی نیاز جامعه نبوده است.

 

برخورد سیاسی با فیلم‌سازان

 

سینمای ایران با برنامه‌ای سنجیده و هماهنگ اداره نمی‌شود. مدیران و کارگزاران بیشتر به فکر تأمین رضایت رؤسا و پر کردن جیب خود هستند تا تلاش مسئولانه برای رشد سینمای ملی. دولتمردان جمهوری اسلامی، عرصه‌های هنری را بخشی از سلطه ایدئولوژیک نظام می‌دانند، در نتیجه سینما نیز به میدان دخالت‌ها، تحمیل‌ها و صف‌بندی‌های سیاسی بدل شده است. به دنبال هر تحولی در هرم سیاسی، باید پیامدهای آن را در سینما منتظر شد.

حاکمیت که پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با موج گسترده‌ی اعتراضات روبرو شده بود، در عرصه‌های فرهنگی چنگ و دندان نشان داد. دولتمردان اصول‌گرا برای سرکوب جنبش اعتراضی، بار دیگر به دستاویز “تهاجم فرهنگی” متوسل شدند و از ضرورت مقابله با “جنگ نرم” سخن گفتند.

در عرصه سینما به ویژه سینماگرانی که مانند میلیون‌ها شهروند ایرانی، با استفاده از حق مدنی خود، به روند انتخابات ریاست جمهوری اعتراض کرده بودند، زیر فشار قرار گرفتند و با محدودیت‌ها و تضییقات گوناگون “تنبیه” شدند.

 

رویارویی با “قدرت‌های استکباری” در سینما

در بستر سیاست‌های سرکوبگرانه، “معاونت سیاسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی” در گزارشی از برنامه‌ی دولت برای کنترل بیشتر اهل سینما و مجازات فیلمسازان معترض خبر داد. این گزارش شرکت فیلم‌های ایرانی در “جشنواره‌های جهانی فیلم” و تولید “فیلم‌های زیرزمینی ایرانی” را نمونه‌هایی از “جنگ نرم” علیه جمهوری اسلامی قلمداد کرد. نکته‌ای که ناگفته مانده این است که هر دو پدیده حاصل عملکرد دولت بوده است.

در گزارش گفته می‌شود که فیلم‌های ایرانی شرکت‌کننده در جشنواره‌های جهانی با ارائه “تصویری تیره و نابسامان از اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران” و همچنین “سیاه‌نمایی اوضاع داخلی” به حیثیت و اعتبار داخلی و بین‌المللی انقلاب آسیب می‌زنند.

معاونت سیاسی نهادی ملی، که به بلندگوی یک جناح سیاسی بدل شده، شکوه می‌کند که: «سینمای ایران شاهد تولید فیلم‌های زیرزمینی است که خارج از شبکه رسمی و نظارتی دولت در کشور تولید می‌شوند.» در تعریف سینمای زیرزمینی آمده است: «فیلم‌هایی که مجوز رسمی برای ساخت کسب نمی‌کنند و در سکوت مطلق خبری ساخته می‌شوند و تمام تلاش سازندگان آنها صرف ارسال آنها به جشنواره‌های خارجی می‌شود.»

در واکنش به اتهامات “معاونت سیاسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی” جمع بزرگی از سینماگران در ۸ آبان ۱۳۸۸ با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به دوستداران سینما عملکرد مقامات فرهنگی را افشا کردند و بر مشکل اصلی انگشت گذاشتند: «سالن‌های سینما بعضی از فیلم‌های ما را نشان نمی‌دهند و بسیاری از فیلم‌ها با محدودیت به نمایش در می‌آیند؛ و هیچ قانونی از ما پشتیبانی نمی‌کند. جریانی بین ما و شما فاصله انداخته است. این جریان خواستار حاکمیت پول و سرمایه است و هر کس برای این حاکمیت فیلم نسازد، در نمایش عمومی با شگردهای بازاری تنبیه می‌شود.”

در نامه‌ی ۴۶ سینماگر ایرانی، که از جمله عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، رخشان بنی‌اعتماد، احمدرضا درویش، کیانوش عیاری و کیومرث پوراحمد آن را امضا کرده‌اند، تأکید شده است که هدف اصلی دولت نابودی سینمای ناوابسته است: «در شرایط کنونی، ملاک برای نمایش عمومی یک فیلم، فیلمساز آبرودار و فیلم آبرومند نیست. می‌خواهند سینمای مستقل را حذف کنند و یا حداکثر لطف کنند و در گلخانه نگه دارند.”

 

جشنواره فجر در بحران

فضای تنش‌آلودی که میان اولیای “وزارت ارشاد اسلامی” و سینماگران شدت گرفته بود، به جشنواره فیلم فجر نیز کشیده شد، که ۲۸مین دورۀ آن از ۵ تا ۱۵ بهمن ماه در تهران برگزار شد.

این مهمترین رخداد سینمایی ایران معمولا در دهه فجر برگزار می‌شود، اما امسال مسئولان جشنواره اعلام کردند که قصد دارند جشنواره را پیش از مراسم سالگرد انقلاب برگزار کنند. برخی آگاهان این تصمیم را به ناآرامی‌های اخیر ربط داده‌اند. دولت مایل نیست که مهمانان خارجی جشنواره با صحنه‌های احتمالی درگیری‌ها در سالگرد انقلاب، روبرو شوند.
از پیش از آغاز “جشنواره فیلم فجر” نشانه‌هایی دال بر تحریم آن در اعتراض به خشونت‌ها و دستگیری‌های پس از انتخابات دیده شد. برخی از سینماگران مانند رخشان بنی‌اعتماد اعلام کردند که با شرکت فیلم‌های خود در جشنواره موافق نیستند.

جمعی از سینماگران در بیانیه‌ای از هنرمندان خارجی درخواست کردند که در اعتراض به سرکوب مردم ایران، جشنواره فجر را تحریم کنند. امضاکنندگان بیانیه، که نخواستند نامشان فاش شود، یادآور شدند که شرکت در جشنواره به معنای «حمایت از برگزارکنندگان و تائید دولتی است که مردمش عزادار کشته‌شدگان سرکوب‌ها و چشم‌انتظار زندانیان و گم‌شدگان خود هستند».
برخی از هنرمندان برجسته جهان مانند کن لوچ، پیتر بروک و تئو آنگلوپولوس دعوت جشنواره فجر را رد کردند. کن لوچ سینماگر سرشناس بریتانیایی، اطلاع داد که در اعتراض به “شیوه‌های خشن برخورد دولت با معترضان، اعمال شکنجه، تجاوز و کشتار و محاکمات نمایشی” از شرکت در جشنواره فجر خودداری می‌کند.

از سوی دیگر عده‌ای از چهره‌های نامی سینما از عضویت در هیئت داوران جشنواره عذر آوردند. پس از مدتی تأخیر، سرانجام مدیریت جشنواره ناگزیر شد افرادی کم‌اعتبار را به عنوان اعضای هیئت داوران بخش مسابقه معرفی کند.

مرمت اعتبار از دست رفته

در هفته‌های گذشته مقامات دولتی در جهت جلب اعتماد سینماگران به “جشنواره فیلم فجر” تلاش کرده‌اند. جواد شمقدری سرپرست تازه‌ی “معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی” با لحنی آشتی‌جویانه از فیلمسازان دعوت به همکاری کرده است.

در آستانه‌ی جشنواره برای چند فیلمی که توقیف شده بودند، جواز نمایش صادر شد و این فیلم‌ها در کنار برخی از آثار “مسئله‌دار” در جشنواره به نمایش درآمد: به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمی کیا)، تسویه حساب (تهمینه میلانی)، صد سال به این سالها (سامان مقدم)، زمهریر (علی روئین تن)، زخم شانه حوا (حسین قناعت)، آتشکار (محسن امیریوسفی) و…

در بخش بین‌المللی فستیوال نیز سه فیلم ایرانی گنجانده شد: به رنگ ارغوان (ابراهیم حاتمی‌کیا)، “طهران، تهران” (داریوش مهرجویی و مهدی کرم‌پور) و مُلک سلیمان (از شهریار بحرانی). فیلم “به رنگ ارغوان” که چند سالی در توقیف بود، برترین جوایز جشنواره را از آن خود ساخت.

با وجود این تلاش‌ها، امسال بازار جشنواره فیلم فجر کساد بود. فیلم‌های متفاوت و با کیفیت به ندرت به نمایش در آمد. بسیاری از نامداران سینمای ایران خود را از سالن‌های جشنواره دور گرفتند.


فیلم‌های ایرانی در عرصه جهانی

فیلم “درباره الی” موفق‌ترین فیلم ایرانی در عرصه بین‌المللی بود. این فیلم در بیش از ۲۵ جشنواره سینمایی شرکت کرد و به هشت جایزه دست یافت. اصغر فرهادی، برای کارگردانی فیلم “درباره الی” جایزه خرس نقره‌‌ای را برای بهترین کارگردانی در دوره ۵۹ فستیوال بین‌‌المللی برلین دریافت کرد.

فیلم “کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره” ساخته بهمن قبادی، نیز از فیلم‌های موفق در عرصه بین‌المللی بود. قبادی جایزه ویژه بخش “نوعی نگاه” را در ۶۲مین دوره فستیوال بین‌المللی کن دریافت کرد. فیلم سینمایی “کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره” به دردسرهای گروه‌های فعال در “موسیقی زیرزمینی” در ایران می‌پردازد. در فیلم دختر و پسر جوانی برای خروج از کشور به قصد برگزاری کنسرت، به هر دری می‌زنند اما سرانجام به خاطر موانع فراوان شکست می‌خورند.

فیلم “کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره” را می‌توان، بنا به تعریف مقامات وزارت ارشاد، اثری “زیرزمینی” خواند، زیرا این فیلم بدون مجوز قانونی تهیه شده، از مقامات رسمی پرونده‌ی پخش دریافت نکرده و سپس از “کانالی غیررسمی” از ایران خارج شده بود.

در ۴۴مین دوره‌ی جشنواره بین‌المللی کارلووی‌واری در جمهوری چک، جایزۀ ویژه‌ی هیئت داوران به فیلم “بیست” ساخته عبدالرضا کاهانی تعلق گرفت. این کارگردان هنگام دریافت جایزۀ خود، از حاضران درخواست کرد که به “احترام مبارزه مردم ایران” از جای برخیزند.

در جشنواره فیلم سن‌سباستین دو فیلم ایرانی در بخش خارج از مسابقه به نمایش درآمد: “روزهای سبز” به کارگردانی حنا مخملباف و “کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره” ساخته بهمن قبادی. در این جشنواره اعضای هیئت داوران با پوشیدن شال سبز، در اقدامی نمادین حمایت خود را از اعتراضات مردم ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری ابراز کردند.

 

در جشنواره سینمایی دبی، فیلم سینمایی “کشتزارهای سپید” به کارگردانی محمد رسول‌اف جایزه بهترین بازیگر مرد و جایزه ویژه هیئت داوران را از آن خود کرد. این فیلم نیز بدون پروانه ساخت “وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی” تولید شده و بدون مجوز از کشور خارج شده بود.

در عرصه سینمای مستند نیز فیلمسازان ایرانی فعال بودند. برخی از آثار مستندسازان ایرانی در جشنواره‌های جهانی به نمایش درآمدند، که به ویژه باید از این فیلم‌ها نام برد:

“بخارای من” ساخته لاله برزگر، “گردآفرید” به کارگردانی هادی آفریده، “مادرم ایران” ساخته مایر حسین کیانی، “مهربانو” به کارگردانی مهدی باقری، “حیاط خلوت خانه خورشید” و “ما نیمی از جمعیت ایرانیم” هر دو از رخشان بنی‌اعتماد، “سرود ‌ای ایران” ساخته سامان مقدم، “در یک اتاق بسته” به کارگردانی امیرعلی عبایی، “مشی و مشیانه” ساخته حسن نقاشی، “تهران انار ندارد” به کارگردانی مسعود بخشی و….

 

فیلمسازان ایرانی مقیم خارج

در سال‌های اخیر نسلی از سینماگران ایرانی در خارج از کشور به حرفۀ فیلم‌سازی روی آورده‌اند، و برخی از آنها با توفیق فراوان روبرو شده‌اند. بر نام‌های پیشین باید دو نام دیگر افزود:

علی صمدی احدی، کارگردان فیلم آلمانی “سالامی علیکوم” که با دیدی هوشمندانه و طنزآمیز به مشکلات مهاجران خارجی می‌پردازد؛ و آرش ریاحی فیلمساز ایرانی مقیم اتریش و سازنده‌ی فیلم “برای یک لحظه آزادی”، فیلمی از درد و عذاب ایرانیانی که به ناگزیر وطن خود را ترک گفتند و در کشورهای بیگانه رنج غربت و آوارگی را تحمل کردند.

شیرین نشاط، هنرمند ایرانی مقیم نیویورک، نخستین فیلم سینمایی بلند خود به نام “زنان بدون مردان” را در جشنواره ونیز عرضه کرد و موفق شد جایزه شیر نقره‌ای را برای بهترین کارگردانی دریافت کند. دست‌اندرکاران این جشنواره همبستگی خود را با مبارزات “جنبش سبز” ابراز کردند.

با افزایش فشارها و مهاجرت ناگزیر برخی از سینماگران ایرانی، می‌توان انتظار داشت که در آینده بخش بزرگتری از بدنه‌ی سینمای ایران در خارج از کشور رشد کند.

 

منبع: دویچه ویله