تفاوت جنبش های ایران و مصر

نویسنده
سیروس سرمدی

در مورد شباهت های جنبش های اعتراضی مردم ایران و مصر بسیار صحبت شده است. در ایران این نوع صحبت ها معمولا با احساسات رشک برانگیزی بیان می شود. شاه بیت آنها نیز به این نکته بر می گردد که چرا قیام مردم مصر که از عمر کمتری در قیاس با جنبش سبز در ایران برخوردار بود در مدت 18 روز به پیروزی رسید، اما حرکت اعتراضی ایرانیان متوقف ماند. به نظر می رسد تفاوت های زیادی میان جوامع و حکومت های مصر و ایران وجود دارد که بدون در نظر گرفتن آنها نمی توان ارزیابی درستی از وقایع پیش رو داشت. 

 

ارتش مصر و سپاه پاسداران

یکی از مهمترین عوامل در تسریع باور نکردنی پیروزی قیام مردم مصر، اعلام بی طرفی ارتش و عدم دخالت در توازن قوا بود. ارتش مصر نیرویی است که دارای روابط بسیار نزدیک با آمریکا محسوب می شود و آمادگی حفظ استقلال خود از دولت را دارد. اما این ارتش را مقایسه کنید با نیروی های نظامی جمهوری اسلامی به طور عام و سپاه پاسداران و بسیج به طور خاص.

سپاه و بسیج در ایران نیروهایی هستند که وابستگی به کشورهای خارجی ندارند و همواره به عنوان اهرم فشار و بازوی سرکوب حکومت عمل کرده اند. این نیروها به هیچ وجه قابل قیاس با مثلا لباس شخصی های طرفدار مبارک نیستند که در میدان تحریر با شتر و قاطر به مردم حمله کردند و به سرعت قلع و قمع شدند. نیروهای سپاه و بسیج، نیروهایی به مراتب مجهزتر، سازمان یافته تر و پرتعدادتر هستند که در برخورد با مخالفان تردیدی به خود راه نداده و نمی دهند. اوج قدرت نمایی این نیروها در ایران را در 22 بهمن سال گذشته شاهد بودیم که چگونه با بسیج نیروهای خود عملا فضایی را در اختیار مردم قرار ندادند.

علاوه بر این سپاه و بسیج، به تبعیت از رهبر جمهوری اسلامی، اصولا حقی برای معترضان قایل نیستند و آنها را جمعی منافق و اراذل و اوباشی می دانند و در مقابل حاکم اسلامی خروج کرده اند. حال این شرایط را مقایسه کنید با مثلا اظهار نظر مبارک در روز بعد از درگیری شدید در میدان تحریر که به محکوم کردن حمله به مردم پرداخت.

 

توریسم و نفت

دو منبع اصلی درآمد مصر عبارتند از توریسم و سرمایه گذاری ها و کمک های خارجی دولت آمریکا. 20 درصد درآمد این کشور از صنعت توریسم است و درآمد 12 میلیون نفر از مردم مصر  به این صنعت وابسته است. همچنین آمریکا، در مصر سرمایه گذاری های زیادی انجام داده و به طور میانگین سالیانه در حدود 2 میلیارد دلارنیز  به مصر کمک بلاعوض می کند. تازه این ها به جز حمایت های فنی و سیاسی آمریکا از دولت مبارک است.

واضح است که آسیب رسیدن به هر کدام از این منبع، حکومت مصر را در تنگنای شدید اقتصادی قرار می دهد. حال این وضعیت را مقایسه کنید با ایران و درآمدهای بیشماری که حکومت از فروش نفت به دست می آورد.  درآمد سرشاری که نه تنها حکومت را تا حد زیادی از حمایت مردم و رابطه با غرب بی نیاز می کند، بلکه این امکان را نیز با آن می دهد که با ریخت و پاش های بی حساب و کتاب نیروی محافظ تحت فرمان قدرتمندی را برای خود فراهم آورد. نیرویی که شدیدا وابسته به حکومت است و تا وقتی که درآمدهای نجومی نفت مستقیما به خزانه دولتی واریز می شود، به حیات خود در پاسداری از حکومت ادامه خواهد داد.

 

میزان آزادی جامعه

معمولا برای رسیدن به پیروزی، داشتن حداقلی از آزادی راهگشاست. نمونه بارز در تاریخ خودمان تسریع پیروزی انقلاب 57 است که در آن، باز شدن نسبی فضای سیاسی در اثر فشارهای آمریکا به شاه موثر بود. در مصر نیز آزادی حداقلی وجود داشت. همین که در گیر و دار انقلاب، محمد البرادعی که از چهره های شاخص مخالف مبارک است می توانست به داخل کشور بیاید و به فعالیت سیاسی بپردازد و همین که تظاهرات کنندگان هیچ هراسی از نشان داده چهره های خود به دوربین رسانه ها نداشتند، خود نمودی از این آزادی های حداقلی است.

اما آنچه در ایران می گذرد سخت تر از مصر است. و اصولا نکته اصلی اینجاست که ما در ایران با حکومتی سر و کار داریم که خود را ملزم به پاسخگویی نمی بیند. حکومتی که برای بقای خویش به هیچ پیمان جهانی نیز پایبند نخواهد بود. حکومتی که مثلا فرستادن پارازیت بر روی امواج ماهواره ای را با وجود تمامی اعتراضات جهانی ادامه می دهد و اهمیتی به هیچ کدام از عهدنامه های بین المللی نمی دهد. حکومتی که با جامعه بین المللی تعاملی ندارد که نگران به خطر افتادن آن باشد و از همین مساله به عنوان اهرمی برای استبداد مطلقه استفاده می کند.

 

وضعیت رسانه ای

یکی از عوامل تعیین کننده در تسریع پیروزی قیام مصر، حضور انبوه رسانه های مستقل برای پوشش اخبار و ناآرامی های این کشور در طول 18 روز منتهی به رفتن مبارک بود. اینکه دوربین های تلویزیونی همزمان تمامی اعتراضات مردم را به طور مستقیم به اقصی نقاط دنیا مخابره کنند، تاثیر فوق العاده ای در روند پیروزی خواهد داشت. این پوشش رسانه ای باعث می شود تا نه تنها تمامی دنیا از اعتراضات مردم مطلع شوند، که خود همین پوشش خبری، به عاملی روحیه ساز و تقویت کننده حضور خود مردم منجر شود.

 حال مقایسه کنیدوضعیت مصر را با میزان آزادی رسانه های خارجی و حتی داخلی در ایران. فضایی به شدت سرکوب شده و امنیتی. تلویزیون در انحصار دولت است و چند روزنامه باقی مانده هم زیر شدید ترین فشارهای نیروهای امنیتی قرار دارند. سایت های وابسته به معترضان هم یا فیلتر شده اند یا در روزهای تعیین کننده زیر بار شدیدترین حملات سایبری قرار می گیرند. کما اینکه در روز25 بهمن سایت های کلمه، سحام نیوز و بالاترین برای ساعات طولانی کاملا از دسترس خارج شدند.

 

طبقات اجتماعی

جامعه مصر جامعه ای است که میزان تحصیلات در آن، نسبت به ایران بسیار پایین تر است. همچنین با وجود اینکه خواسته های سیاسی و اجتماعی از خواسته های معترضان بود، اما خواستگاه اصلی اعتراضات فشارهای اقتصادی بود. ناراضیان اقتصادی نیز اعضای طبقه ای بودند / هستند که بیشتر به انقلاب می اندیشد تا اصلاح و اصولا برای سرنگونی و ماندن و جنگیدن بی باک تر است.

در صورتی که اعتراضات در ایران از طبقه متوسط شروع شد، که هرچند زیر فشار اقتصادی و تورم و بیکاری است اما در کنار آنها خواسته هایی سیاسی-اجتماعی هم دارد و اصولا شروع این جریان اعتراضی از انتخابات و اعتراضات سیاسی شروع شد. این قشر پیشرو در ایران نسبت به پیشروان مصری مصالحه جوتر است و سری هم در اصلاح دارد. به اصلاحات و حرکت های مسالمت آمیز می اندیشد و تهور کمتری نسبت به همتایان مصری خود دارد که آنها را از مواجه خشن با حکومت باز می دارد.

به طور کلی، به نظر می رسد جنبش آزادی خواهی مردم ایران برای عبور از استبداد راه های به مراتب سخت تری از مصریان را در مقابل دارد.

با این وجود، راهپیمایی 25 بهمن نشانه ای است از اینکه از میزان اعتراضات به رغم فشارها و تهدیدهای فراوان کاسته نشده است و حکومت با وجود بسیج تمام نیروهای خود، در مهار کامل مردم موفق نبوده است. به یاد داشته باشیم که بسیاری از اتفاقات و جنبش ها در زمان هایی اتفاق افتاده اند که نمی شده وقوع آنها را پیش بینی کرد. کمااینکه اتفاقات سال 88 بعد از یک دوره به ظاهر خمودگی شکل گرفت که بسیاری از کارشناسان احتمال وقوع آن را نزدیک به صفر می دانستند.