موسیقی/ آلترناتیو: اینکه صفحهای مختص به موسیقی آلترناتیو، قصد کند درباره آهنگی از خانواده شجریان بنویسد، از آن مسایل عجیب است. خانواده و “برند” شجریان، اساسا مختص موسیقی سنتی است و میتوان از آنها به عنوان یکی از مشهورترین نمادهای این شکل از موسیقی نام برد.
انتشار آهنگی از همایون شجریان اما باعث شد که در هفته گذشته شبکههای اجتماعی مملو از اظهارنظرهایی درباره تاثیرپذیری همایون شجریان از محسن نامجو باشند. به عقیدهی برخی از کاربران شبکههای اجتماعی، در آهنگی که روی غزل “با من صنما دل یک دله کن” از حافظ، چه نحوه خواندن همایون شجریان و چه آهنگسازی کیخسرو پورناظری، از کارهای محسن نامجو تاثیر گرفته.
این ادعا، ادعای بزرگی است که نیاز به بررسی دارد. اینکه آیا موسیقی و نحوه آوازخوانی همایون شجریان تا به آن حد تغییر کرده که بتوان آن را نزدیک یا متاثر از موسیقی محسن نامجو دانست؟
شاید بهتر باشد نتیجهای که قرار است در پایان مطلب نوشته شود را همین ابتدا اعلام کرد: فارغ از برخی شباهتهای جزیی، این کار همایون شجریان، کمترین تناسبی با موسیقی و کار محسن نامجو ندارد. (البته اگر آن بخش از کارهای محسن نامجو که در دستگاههای سنتی خوانده شده را، به حساب نیاوریم).
در واقع اگر قرار باشد که به خود نامجو و فلسفهی او در نحوه خواندن اشعار شاعران کلاسیک و وزن شعرها رجوع کنیم، متوجه خواهیم شد که همایون شجریان، کمترین نوآوری در این زمینه نداشته و خواندن این اشعار، به شکلی که همایون شجریان خوانده، و با ضربآهنگی که در این کار وجود دارد، اگر نگوییم کاری عادی است، اما مشابه آن در موسیقی سنتی کم نیست.
در واقع آنچه که در این کار همایون شجریان بیش از هر چیز ممکن است باعث شود محسن نامجو و کارهای او به ذهن شنونده بیاید،ابتدا آغاز توفانی این آهنگ و سپس تکرار ترجیعبند “دل، یک دله کن” است.
درباره مسالهی نخست، نباید فراموش کرد که در بخش عمدهای از آهنگ اتفاقا سازهای سنتی نقش عمده را دارند. در قسمتهایی که درام، در آهنگ حضور دارد و اتفاقا نقش غالب را هم به عهده دارد، میتوان شباهتهای بسیاری با دیگر آهنگهایی یافت که قرار بوده “موسیقی تلفیقی” باشند.
در واقع اگر از تب و تاب اولیهای که این آهنگ ایجاد کرده رها شویم، تحریرهای همایون شجریان روی درام، بیش از آنکه نشانی از نوآوری یا نزدیک شدن به سبکی باشد، مضحک از کار در آمده. در حالی که در بکگراند، صدای درام وجود دارد و در واقع به نوعی سولوی درام وجود دارد، همایون شجریان مشغول تحریر است.
ترکیبی که در واقع ابتدایی - و احتمالا بیمعناترین - شکل از موسیقی تلفیقی است. این تصور که میتوان صرفا با ترکیب کردن سازهای مختلف، موسیقی تلفیقی ساخت و این کار، کار پرمعنا یا باارزشی باشد، تصوری خام و اشتباه است که البته گریبان بسیاری از خواننده/ آهنگسازان ایرانی را گرفته است.
از آنجا که درباره شباهتهای این کار همایون شجریان با محسن نامجو بسیار نوشته شده، شاید بد نباشد نقلقولی از نامجو را در اینباره مرور کنیم. او درباره موسیقی تلفیقی میگوید: “من فکر میکنم تلفیق، اپیدمی زمانه ما شده. یعنی هر موزیسینی برای اینکه بتواند به روز باشد باید تلفیق انجام بدهد. ولی در تلفیق نباید فقط ابزار یا سازها تلفیق بشوند، میشود با یک سه تار تک هم به این نتیجه رسید”.
این نوع نگاه، در واقع مرز متمایزکنندهی محسن نامجو با دیگر موزیسینهایی است که از موسیقی تلفیقی تنها پوستهی آن را دریافتهاند و تصور میکنند با “تلفیق” سازها میتوان به موسیقی تلفیقی رسید.
مسالهی دیگری که در این آهنگ باید مورد توجه قرار گیرد، شکل و نحوه خواندن آهنگ توسط شجریان است. تکرار برخی کلمات این غزل به شکل مداوم - که نشانی از کارهای نامجو دارد - نیز اتفاقا کمکی به این کار نکرده. در واقع این شباهت نیز صرفا ظاهری است و هیچ ارتباطی به کار محسن نامجو یا ایجاد تحولی در موسیقی سنتی، ندارد.
پیش از همایون شجریان کم نبوده آهنگهایی که با همین سبک و سیاق خوانده شده - از جمله توسط محمدرضا شجریان و شهرام ناظری - و اتفاقا هیچکس هم بر این باور نبوده که این شکل از خواندن، ساختارشکنانه یا آغاز عصری جدید در موسیقی سنتی است.
تمام آنچه که میتوان درباره آهنگ جدید همایون شجریان گفت این است: غزلی چون همیشه زیبا از حافظ، آهنگسازی و تنظیم آهنگ بیربط به متن و صدای پرتوان خوانندهی موسیقی سنتی که وقتی در کنار دیگر سازها قرار میگیرد، بیمعناست!