چندی قبل محمد خاتمی در دیدار با کارکنان خبرگزاری ایلنا از پیش شرط های خود برای حضور در انتخابات سخن گفت تا نشان دهد چندان هم بی میل نیست تا بار دیگر سکاندار قوه مجریه شود. بخشی از نیروهای اصلاح طلب هم که پیش از این با عنوان جبهه دوم خرداد و یا اصلاحات فعالیت می کردند از فردای انتخابات مجلس هشتم با طرح مسائل مربوط به انتخابات ریاست جمهوری نشان داه اند که برای این انتخابات تدابیر دیگری اندیشیده و حساب ویژه ای باز کرده اند. همچنین برخی دیگر از نیروهای دموکراسی خواه و تحول طلب در ایران که معمولا در انتخابات گذشته نوعی انفعال پیشه می کردند و تنها با صدور بیانیه و اظهار نظر مواضع خود را اعلام می کردند این بار فعالانه تر با مساله برخورد کرده و حتی با نزدیک شدن به نیروهای اصلاح طلبی که حکومتی و محافظه کار می خواندنش به صورت عملی وارد انتخابات شده اند.
تحلیل این گروه چنین است که شرایط خاصی بر کشور حاکم است و تنها راه عبور از این گذرگاه بازگشت به قدرت اصلاح طلبان با محوریت خاتمی است. مجموعه این رویدا ها و تحلیل ها نشان از ان دارد که؛اصلاح طلبان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر تصمیم بر آن دارند که در میدان رقابت حاضر شوند و بخت خود را برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری بیازمایند. چرا که آن گونه که از تحلیل این گروه بر می آید بسط جامعه مدنی تنها در زیر سایه دولت داری مقدور است و غیر از این در ساختار فعلی امکان تداوم شیوه های اصلاح طلبانه وجود ندارد و هر اقدامی برای تقویت جامعه مدنی و پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه به شکست می انجامد. برای همین تمام تلاش اصلاح طلبان این است که محمد خاتمی را بار دیگر به عنوان نامزد به میدان بیاورند و چون سال86 در اوج نا امیدی به پیروزی نایل آیند. چه تنها راه باقی مانده از نگاه دوم خردادی ها همین است.
حال که نگاه اصلاح طلبان چنین است به نظر می رسد پیش از وروود به انتخابات باید به چند مساله به طور اسای فکر و راه حلی برای مقابله با انا تدبیر کنند. چه اصلاح طلبان همواره از سه ناحیه آسیب دیده اند. نخست نیامدن مردم به پای صندوق های رای. دوم عدم امکان نظارت بر تمام مراحل انتخابات و همسو بودن مجریان و ناظران با یک جریان سیاسی و سوم عدم اجماع و ائتلاف. اگر سومی را تجربه به اصلاح طلبان آموخته باشد که باید به یک نقطه مشترک برسند و بر سر یک گزینه واحد اجماع کنند می توان حل شده دانست. چه در انتخابات دور قبل ریاست جمهوری مجموع آرای سه نامزد مورد حمایت جریان های اصلاح طلب و یا نزدیک به اصلاح طلبان در همان دور اول انتخابات نتیجه را به سود اصلاحات به پایان می برد. اما دو درد دیگر اصلاح طلبان درمانش دشوار تر است و البته راه حل های عینی تر می طلبد.
اصلاح طلبان می توانند با توجه به مکانیزم هایی که تعریف می کنند و به آن اعتقاد دارند سرانجام به یک گزینه واحد برسند و همه با هم برای پیروزی تلاش کنند اما آنچه که جای نگرانی دارد این است که چگونه می خواهند آراء عموم را جلب کنند و بعد چگونه می خواهند از آرای به دست آمده پاسداری نمایند. مساله ای که در چند انتخابات برگزار شده اصلاح طلبان همواره به آن اعتراض داشته و وعده داده اند که حتمن ساز و کاری مفید برایش خواهند یافت. اما تا به امروز چنین اتفاقی رخ نداده و تمام راهکار اصلاح طلبان در حد شکوائیه های عمومی و اظهار نظر ها باقی مانده است. حتی زمانی که برخی از احزاب سیاسی خواستار نظارت نیروهای بین المللی بر انتخابات شدند با عتاب و خشم هوادران دوم خرداد روبرو شده و از میدان کنار رانده شده اند. چنین است که ضروری می نکاید اصلاح طلبان برای این دو مساله راهکاری عملیاتی بیابند.
به روایت آمار انتخابات برگزار شده آخرین پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات به سال 80و دور دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی باز می گردد. اصلاح طلبان بعد از آن تمامی انتخابات را به رقیب خود واگذار کرده اند و همه این شکست ها زمانی حاصل شده که مشارکت مردم در انتخابات کاهش یافته و در واقع بی تفاوتی و گریز از صندوق های رای در میان مردم نمود بیشنری یافته است.
در انتخابت سال 80 نیز که سید محمد خاتمی با 22 میلیون رای به پیروزی رسید بنا بر آمار اعلام شده 17 میلیون نفر از واجدین شرایط رای در انتخابات شرکت نکردند. این آمار برای انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم رو به افزایش نهاد تا سرانجام در انتخابات مجلس هشتم که سال گذشته برگزار شد جمعیت رای دهندگان کمتر از جمعیت کسانی بود که به پای صندوق های رای نیامده بودند. بنا برسرشماری سال 85جمعیت کلایران 70495782 نفربوده است. از این میان21064537 نفر زیر17 سال سن داشته و1790656 نفرنیز17ساله بودهاند که در پایان سال 86 هنگام رایگیری 18 ساله شده اند. براین اساسافراد 18 سال به بالای واجدشرائط برای رای درکشور49431245 نفربوده و چنانچه نرخ مرگ ومیردرکشوربطورمتوسط حدود 6⁄0 درصدباشد حدود 297764 نفر از افراد واجد رای دادن فوتشده اند که با کسر آن از تعداد جمعیت بالای 18 سال درکشور، حدود 49133481 نفر واجد شرائط رای دادن درکل کشورباقی می مانند. با توجه به این که براساس سرشماری انجام گرفته حدود 1594628 نفر از کل جمعیت ایران، ازاتباعخارجی بوده و نمیتوانند درانتخابات شرکتکنند (بافرض اینکه همه آنها بالاتر از 18 سال سن داشته اند)، دراینصورت باکسر آن از کل جمعیت 18سال به بالا درایران، 48835717نفرایرانی واجد شرائط برای رای دادن درهشتمین دوره انتخابات مجلس بوده اند.
بنا بر آمار اعلام شده در انتخابات مجلس هشتم 22 میلیون و 832 هزار نفر در انتخابات مشارکت داشته اند و 26 میلیون نفر هم رای نداده اند. به بیان دیگر 53رصد جامعه واجد شرایط رای دادن در انتخابات که معادل حدود 26 میلیون نفر است در انتخابات مشارکت نکرده اند.
اگر بپذیریم بخشی از این جمعیت هیچ گاه رای نمی دهد باز هم آرای خاموش به جای مانده بسیار فراوان است. در انتخابات ریاست جمهوری هشتم نزدیک به 30 میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. همانطور که در سال 76 و 78 برای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شمار مشارکت کنندگان در انتخابات 30 میلیون نفر بوده است. به گواه آمار اعلام شده میزان مشارکت مردم در انتخابات سال های 76 تا 80 بین 75 تا 62 درصد بوده است. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که بخش زیادی از افرادی که در انتخابات حاضر نشده اند چنانچه به پای صندوق های رای بیایند به اصلاح طلبان رای خواهند داد. اما مساله اصلی این است که این جامعه آماری نسبت به رای خود احساس بی تفاوتی می کند و از رای دادن نتیجه دلخواه را نگرفته است. بخشی از این احساس بی نتیجه بودن آرا و مشارکت در انتخابات به عملکرد اصلاح طلبان باز می گردد. و موجب از دست رفتن سرمایه اجتماعی آنان شده است. برای همین چنانچه اصلاح طلبان بتوانند شعارهایی واقعی تر و ملموس تر بدهند و به مردم ثابت کنند که هدفشان از حضور در حاکمیت پیشبرد خواست آنان است و از گذشته درس گرفته اند می توان امیدوار بود که بار دیگر اعتماد عمومی به اصلاح طلبان روی آورد و انان در هجوم مردم به صندوق های رای و بالا رفتن میزان مشارکت مردم پیروز انتخابات نام گیرند.
اصلاح طلبان البته پیش از ان که بخواهند آرای خاموش جمعیت قهر کرده از صندوق را جلب کنند کاری سخت تر در پیش رو دارند. نتیجه انتخابات مجلس هشتم و ریاست جمهوری نهم و همینطور سومین دوره شوراها هنوز از سوی برخی از اصلاح طلبان و نیروهای سیاسی با اما و اگر رو برو است و اصلاح طلبان معتقدند که نتیجه اعلام شده با آرای درون صندوق ها همخوانی ندارد. برای همین اصلاح طلبان به منظور پاسداری از آراء شهروندانی که به پای صندوق ها می آورند باید امکان این را نیز داشته باشند که در تمام مراحل ناظر بر انتخابات بوده و از سلامت نتایج بدست آمده اطمینان کسب کنند. ایده های به عمل نرسیده ای چون نظارت احزاب بر انتخابات تشکیل ستاد صیانت از آرا و یا هر راه کار دیگری که بتواند این اطمینان را در شهروندان به وجود آورد که آرای آنان محترم شمرده شده و درست خوانده می شود جدای از تاثیر گذاری نهایی بر انتخابات می تواند شهروندان را نیز مشتاق تر برای شرکت در انتخابات بنماید. در واقع اصلاح طلبان پیش از وروود به مرحله اصلی انتخابات و تلاش برای جلب آرای شهروندان باید ضمانت های لازم را برای مشارکت در یک انتخابات کاملا عادلانه و رقابتی به دست آورند. در غیر این صورت تلاش آن ها به سود رقیب پایان خواهد پذیرفت و اصلاح طلبان در واقع نقش هیزمی را عهدار خواهند بود که تنها تنور انتخابات را گرم کرده است.
انتخابات ریاست جمهوری فرصت خوبی است تا اصلاح طلبان پس از کسب دو تجربه متفاوت از حضور در حاکمیت و بیرون از حاکمیت به تردید های خود پایان دهند و برخی از دغدغه های همیشگی نیروهای تحول خواه جامعه را پاسخ بدهند.