پیش شرط های انتخابات

نویسنده
حمید مافی

‏چندی قبل محمد خاتمی در دیدار با کارکنان خبرگزاری ایلنا از پیش شرط های خود برای حضور در انتخابات سخن گفت ‏تا نشان دهد چندان هم بی میل نیست تا بار دیگر سکاندار قوه مجریه شود. بخشی از نیروهای اصلاح طلب هم که پیش از ‏این با عنوان جبهه دوم خرداد و یا اصلاحات فعالیت می کردند از فردای انتخابات مجلس هشتم با طرح مسائل مربوط به ‏انتخابات ریاست جمهوری نشان داه اند که برای این انتخابات تدابیر دیگری اندیشیده و حساب ویژه ای باز کرده اند. ‏همچنین برخی دیگر از نیروهای دموکراسی خواه و تحول طلب در ایران که معمولا در انتخابات گذشته نوعی انفعال ‏پیشه می کردند و تنها با صدور بیانیه و اظهار نظر مواضع خود را اعلام می کردند این بار فعالانه تر با مساله برخورد ‏کرده و حتی با نزدیک شدن به نیروهای اصلاح طلبی که حکومتی و محافظه کار می خواندنش به صورت عملی وارد ‏انتخابات شده اند. ‏

‏ تحلیل این گروه چنین است که شرایط خاصی بر کشور حاکم است و تنها راه عبور از این گذرگاه بازگشت به قدرت ‏اصلاح طلبان با محوریت خاتمی است. مجموعه این رویدا ها و تحلیل ها نشان از ان دارد که؛اصلاح طلبان در آستانه ‏انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر تصمیم بر آن دارند که در میدان رقابت حاضر شوند و بخت خود را برای رسیدن به ‏کرسی ریاست جمهوری بیازمایند. چرا که آن گونه که از تحلیل این گروه بر می آید بسط جامعه مدنی تنها در زیر سایه ‏دولت داری مقدور است و غیر از این در ساختار فعلی امکان تداوم شیوه های اصلاح طلبانه وجود ندارد و هر اقدامی ‏برای تقویت جامعه مدنی و پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه به شکست می انجامد. برای همین تمام تلاش اصلاح طلبان این ‏است که محمد خاتمی را بار دیگر به عنوان نامزد به میدان بیاورند و چون سال86 در اوج نا امیدی به پیروزی نایل آیند. ‏چه تنها راه باقی مانده از نگاه دوم خردادی ها همین است. ‏

حال که نگاه اصلاح طلبان چنین است به نظر می رسد پیش از وروود به انتخابات باید به چند مساله به طور اسای فکر و ‏راه حلی برای مقابله با انا تدبیر کنند. چه اصلاح طلبان همواره از سه ناحیه آسیب دیده اند. نخست نیامدن مردم به پای ‏صندوق های رای. دوم عدم امکان نظارت بر تمام مراحل انتخابات و همسو بودن مجریان و ناظران با یک جریان سیاسی ‏و سوم عدم اجماع و ائتلاف. اگر سومی را تجربه به اصلاح طلبان آموخته باشد که باید به یک نقطه مشترک برسند و بر ‏سر یک گزینه واحد اجماع کنند می توان حل شده دانست. چه در انتخابات دور قبل ریاست جمهوری مجموع آرای سه ‏نامزد مورد حمایت جریان های اصلاح طلب و یا نزدیک به اصلاح طلبان در همان دور اول انتخابات نتیجه را به سود ‏اصلاحات به پایان می برد. اما دو درد دیگر اصلاح طلبان درمانش دشوار تر است و البته راه حل های عینی تر می ‏طلبد. ‏

اصلاح طلبان می توانند با توجه به مکانیزم هایی که تعریف می کنند و به آن اعتقاد دارند سرانجام به یک گزینه واحد ‏برسند و همه با هم برای پیروزی تلاش کنند اما آنچه که جای نگرانی دارد این است که چگونه می خواهند آراء عموم را ‏جلب کنند و بعد چگونه می خواهند از آرای به دست آمده پاسداری نمایند. مساله ای که در چند انتخابات برگزار شده ‏اصلاح طلبان همواره به آن اعتراض داشته و وعده داده اند که حتمن ساز و کاری مفید برایش خواهند یافت. اما تا به ‏امروز چنین اتفاقی رخ نداده و تمام راهکار اصلاح طلبان در حد شکوائیه های عمومی و اظهار نظر ها باقی مانده است. ‏حتی زمانی که برخی از احزاب سیاسی خواستار نظارت نیروهای بین المللی بر انتخابات شدند با عتاب و خشم هوادران ‏دوم خرداد روبرو شده و از میدان کنار رانده شده اند. چنین است که ضروری می نکاید اصلاح طلبان برای این دو مساله ‏راهکاری عملیاتی بیابند. ‏

به روایت آمار انتخابات برگزار شده آخرین پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات به سال 80و دور دوم ریاست جمهوری ‏محمد خاتمی باز می گردد. اصلاح طلبان بعد از آن تمامی انتخابات را به رقیب خود واگذار کرده اند و همه این شکست ‏ها زمانی حاصل شده که مشارکت مردم در انتخابات کاهش یافته و در واقع بی تفاوتی و گریز از صندوق های رای در ‏میان مردم نمود بیشنری یافته است. ‏

در انتخابت سال 80 نیز که سید محمد خاتمی با 22 میلیون رای به پیروزی رسید بنا بر آمار اعلام شده 17 میلیون نفر از ‏واجدین شرایط رای در انتخابات شرکت نکردند. این آمار برای انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم رو به ‏افزایش نهاد تا سرانجام در انتخابات مجلس هشتم که سال گذشته برگزار شد جمعیت رای دهندگان کمتر از جمعیت کسانی ‏بود که به پای صندوق های رای نیامده بودند. بنا برسرشماری سال 85جمعیت ‌کل‌ایران 70495782 نفربوده ‌است. از ‏این‌ میان21064537 نفر زیر17 سال‌ سن ‌داشته‌ و1790656 نفرنیز17ساله بوده‌اند که ‌در پایان‌ سال ‌86‌ هنگام ‏‏‌رای‌گیری ‌18‌ ساله شده اند. براین اساسافراد 18 سال ‌به بالای‌ واجدشرائط ‌برای‌ رای ‌درکشور49431245 نفربوده و ‏چنانچه نرخ مرگ ‌ومیردرکشوربطورمتوسط‌ حدود 60 درصدباشد حدود 297764 نفر از افراد واجد رای ‌دادن فوت‌شده ‏اند که ‌با کسر آن ‌از تعداد جمعیت‌ بالای 18 سال ‌درکشور، حدود 49133481 نفر واجد شرائط‌ رای ‌دادن ‌درکل‌ ‏کشورباقی‌ می ‌مانند. ‌با توجه‌ به ‌این که ‌بر‌اساس سرشماری ‌انجام ‌گرفته حدود 1594628 نفر از کل‌ جمعیت ‌ایران، ‏ازاتباع‌خارجی بوده ‌و نمی‌توانند درانتخابات شرکت‌کنند (بافرض ‌اینکه‌ همه‌ آنها بالاتر از 18 سال‌ سن ‌داشته اند)، ‏دراینصورت ‌باکسر آن ‌از کل‌ جمعیت ‌ 18سال به بالا درایران، 48835717نفرایرانی ‌واجد شرائط ‌برای ‌رای‌ دادن ‏‏‌درهشتمین ‌دوره ‌انتخابات ‌مجلس‌ بوده اند. ‏

بنا بر آمار اعلام شده در انتخابات مجلس هشتم 22 میلیون و 832 هزار نفر در انتخابات مشارکت داشته اند و 26 میلیون ‏نفر هم رای نداده اند. به بیان دیگر 53رصد جامعه واجد شرایط رای دادن در انتخابات که معادل حدود 26 میلیون نفر ‏است در انتخابات مشارکت نکرده اند. ‏

اگر بپذیریم بخشی از این جمعیت هیچ گاه رای نمی دهد باز هم آرای خاموش به جای مانده بسیار فراوان است. در ‏انتخابات ریاست جمهوری هشتم نزدیک به 30 میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند. همانطور که در سال 76 و 78 ‏برای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس شمار مشارکت کنندگان در انتخابات 30 میلیون نفر بوده است. به گواه آمار ‏اعلام شده میزان مشارکت مردم در انتخابات سال های 76 تا 80 بین 75 تا 62 درصد بوده است. بر این اساس می توان ‏نتیجه گرفت که بخش زیادی از افرادی که در انتخابات حاضر نشده اند چنانچه به پای صندوق های رای بیایند به اصلاح ‏طلبان رای خواهند داد. اما مساله اصلی این است که این جامعه آماری نسبت به رای خود احساس بی تفاوتی می کند و از ‏رای دادن نتیجه دلخواه را نگرفته است. بخشی از این احساس بی نتیجه بودن آرا و مشارکت در انتخابات به عملکرد ‏اصلاح طلبان باز می گردد. و موجب از دست رفتن سرمایه اجتماعی آنان شده است. برای همین چنانچه اصلاح طلبان ‏بتوانند شعارهایی واقعی تر و ملموس تر بدهند و به مردم ثابت کنند که هدفشان از حضور در حاکمیت پیشبرد خواست ‏آنان است و از گذشته درس گرفته اند می توان امیدوار بود که بار دیگر اعتماد عمومی به اصلاح طلبان روی آورد و انان ‏در هجوم مردم به صندوق های رای و بالا رفتن میزان مشارکت مردم پیروز انتخابات نام گیرند. ‏

اصلاح طلبان البته پیش از ان که بخواهند آرای خاموش جمعیت قهر کرده از صندوق را جلب کنند کاری سخت تر در ‏پیش رو دارند. نتیجه انتخابات مجلس هشتم و ریاست جمهوری نهم و همینطور سومین دوره شوراها هنوز از سوی برخی ‏از اصلاح طلبان و نیروهای سیاسی با اما و اگر رو برو است و اصلاح طلبان معتقدند که نتیجه اعلام شده با آرای درون ‏صندوق ها همخوانی ندارد. برای همین اصلاح طلبان به منظور پاسداری از آراء شهروندانی که به پای صندوق ها می ‏آورند باید امکان این را نیز داشته باشند که در تمام مراحل ناظر بر انتخابات بوده و از سلامت نتایج بدست آمده اطمینان ‏کسب کنند. ایده های به عمل نرسیده ای چون نظارت احزاب بر انتخابات تشکیل ستاد صیانت از آرا و یا هر راه کار ‏دیگری که بتواند این اطمینان را در شهروندان به وجود آورد که آرای آنان محترم شمرده شده و درست خوانده می شود ‏جدای از تاثیر گذاری نهایی بر انتخابات می تواند شهروندان را نیز مشتاق تر برای شرکت در انتخابات بنماید. در واقع ‏اصلاح طلبان پیش از وروود به مرحله اصلی انتخابات و تلاش برای جلب آرای شهروندان باید ضمانت های لازم را ‏برای مشارکت در یک انتخابات کاملا عادلانه و رقابتی به دست آورند. در غیر این صورت تلاش آن ها به سود رقیب ‏پایان خواهد پذیرفت و اصلاح طلبان در واقع نقش هیزمی را عهدار خواهند بود که تنها تنور انتخابات را گرم کرده است. ‏

انتخابات ریاست جمهوری فرصت خوبی است تا اصلاح طلبان پس از کسب دو تجربه متفاوت از حضور در حاکمیت و ‏بیرون از حاکمیت به تردید های خود پایان دهند و برخی از دغدغه های همیشگی نیروهای تحول خواه جامعه را پاسخ ‏بدهند. ‏