اظهارات اخیر فرزند مرحوم آیت الله مطهری که در واقع اعتراف به اشتباه بخشی از جریان های فکری منتسب به اصولگرایان است، نشان از تغیر مواضع گروهی از جان برکفان نظام ولایی دارد که تا دیروز رهبرونظام مطلوب خود را روئین تن می پنداشتند و با اندیشه حکومت بر دنیا به هیچ صراطی مستقیم نبودند.آنان حال با نا امیدن شدن از بصیرت رهبری و به تنگ آمدن ازتحفه ای که به خواست وی بر مسند قدرت نشانده اند، به این صرافت افتاده اند که برای ادامه حیات سیاسی خود در آینده ای که با توجه به وضعیت موجود احتمال سقوط نظام به دور از ذهن نمی تواند باشد، تغییرمواضع داده به سمت و سوی افرادی چون هاشمی و خاتمی غلت زنند که هر دو از بدنه نظام بوده و از همه مهمتر با رویه خانمان بر اندازه شخص آقای خامنه ای در اداره امورکشور مخالف اند و به همین دلیل ازحمایت برخی از مردم و گروه های سیاسی مخالف نظام هم برخوردارند و در صورت حمایت بیشتر هریک از این دو می توانند آب رفته را به جوی باز گردانند.
هاشمی رفسنجانی که بعد ازیک دوره سکوت طولانی و مورد خشم وغضب قرار گرفتن از سوی حامیان رهبری، امروز بیش از هر زمان دیگر در نقش ناجی و دلسوز حاکمیت ظاهرشده است، طبق معمول از “تعادل و پرهیز از حذف دلسوزان و وفاداران به انقلاب و قانون اساسی” می گوید اما وقتی از مواهب دمکراسی دم می زند گویی با این پدیده که به نقل خود او “نتیجه گسترش آگاهیها و انفجار اطلاعات و سرنوشت قطعی جوامع امروزی” است تازه آشنا گردیده. او که تا همین ده پانزده سال پیش، از تریبون نماز جمعه با تهدید مخالفان رژیم به صراحت می گفت “از ۷۰ میلیون جمعیت فعلی ۲۰ میلیون موافق نظام در کشور داشته باشیم کافی است” گویی چنین “تجربه صحیح بشری” را هنوزکشف نکرده بود و حال که برای حفظ و بقای نظام رو به اضمحلال جمهوری اسلامی کمر همت بسته اند، یک باره از آسمان نازل می گردد تا حضرتش به قصد حفظ رژیم خود بر پا کرده، پا به میدان گذارد وآب رفته را به جوی بازگرداند. اما از انصاف به دور است که نگوئیم او الحق تا کنون در برابر مخالفان خویش بخوبی ایستاده و حتی با دستگیری و بازداشت دو فرزند خود، پا پس نکشیده. هاشمی تا به امروز ضمن پند و اندرز به رهبری، در حال یارگیری برای تحقق اهداف خویش است و از سر چنین تلاشی است که بار دیگر همه تریبون های بسته شده به سوی این روحانی تیز هوش دوباره باز می شود تا این مهمترین ناجی رهبری وخواهان بقای نظام، به اهداف مشترک خود با برخی از دیگر اصحاب قدرت برسد. از آن زمان جزدر مورد پیشنهاد برگذاری انتخابات آزاد از سوی هاشمی، که خامنه ای به مخالفت با این گفته او برخاست، اکنون کمترکسی است که چون چند ساله گذشته به مخالفت با اظهارات و مواضع رئیس مجمع مصلحت نظام برخیزد و یا چون سال های نه چندان دور او را مورد توهین و سر زنش قرار دهد. اگر سازمخالفی هم باشد دیگران بجای او پاسخگو میشوند و این یعنی یارگیری جدید در حوزه قدرت نظام که هر روز به گونه ای قابل لمس آشکارتر می گردد.
اما محمد خاتمی رئیس جمهوری پیشین و سید اصلاحات هم که او هم هر از گاهی با تشخیص زمان و شرایط مناسب با گفته های حکیمانه و ازسر دلسوزی بر پیکر بی جان نظام می زند، از هر جهت برای حفظ نظام تائید شده است، تا بدانجا که برای راحتی خیال رهبر و همه حامیان نظام، برادروی در یک گفتوگوی تفصیلی با روزنامه “اعتماد” از حفظ اصل نظام و خودداری اصلاحطلبان از ورود به فاز براندازی در کمال صداقت سخن می گوید: “این دندان طمع را باید کشید. من اعلام میکنم که در هیچ زمانی اصلاحطلبان برای براندازی این نظام هیچگونه اقدامی نخواهند کرد و مخالف جدی آن هستند. اصلاحطلبان تمام تلاششان را میکنند که این نظام را اصلاح کنند، اما اگر نظام اصلاحپذیر نبود و اصلاح نشد وارد فاز دیگری نخواهند شد”.
وجالب اینکه امروز رئیس دولت اصلاحات، از سوی کسانی برای تشکیل دوباره دولت مورد تشویق قرار می گیرد که بیشترین مخالفت ها را با دولت او در گذشته داشتند و از سوی این حامیان امروزی مدام در مظان انواع اتهامات بودند تا بدانجا که منجر به آن شعار معروف هر 9 روز یک بحران از سوی طرفداران دولت اصلاحات گردید.
در فیه ما فیه مولانا نقل است که مردی پسرش را به آموختن علم نجوم و رمل، نزد استاد فرستاد. او روزی برای امتحان پسر، انگشتری در دست پنهان کرد و پسر را گفت رمل بینداز و بگو چیست؟ پسر رمل انداخت و گفت: گرد است، و معدنی است، سوراخی هم در میان دارد. پدر گفت: نشانه راست گفتی اکنون حکم کن که چه چیز است. پسر پس از اندیشه ی بسیار گفت: می باید سنگ آسیاب باشد. پدر آهی کشید و گفت: نشانه ها دقیق دادی از غایت علم اما افسوس این قدر ندانستی که سنگ آسیاب در مشت نمی گنجد. حال حکایت جماعتی چون مطهری و همه نا امید شدگان ازنظام ولایی است که با تشخیص بوی الرحمان نظام قصد آینده نگری دارند و در صدد تغییرجهت 34 سال گذشته برآمده اما در این تغییر مواضع وغلطیدن ها ی از سر عافیت طلبی و آینده نگری باز هم دچار خطای محاسباتی هستند؛ چرا که این واپس خوردگان حامی حفظ نظام، در شرایط امروز هیچ گزینه ای موجه تر وبا درایت تر ازهاشمی و خاتمی نمی بینند و گمان می کنند ملت نیز چنین تصور باطلی دارند و همسو با نظر ملت گام های آینده نگری خود را بر می دارند اما غافل که این کاروان را قافله سالار دیگری است تا نگوئید به کدام نشانه خواهم گفت چون آزموده را آزمودن خطاست.