جنبش ضد جنگ و مسأله کرد

بهداد بردبار
بهداد بردبار

پس از گذشت یک ‌ماه از حملات توپخانه‌ای جمهوری اسلامی به مناطق مرزی کردستان عراق بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی، روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان در این مورد سکوت کرده اند. در این مقاله پیامدهای سکوت جامعه در برابر حملات نظامی سپاه به مقر پژاک و اقلیم کردستان عراق را بررسی می کنم.

سالهاست که بسیاری از مردم ایران در حسرت برقراری حکومت قانون و آزادی های فردی در کشور هستند. خیلی ها از ظلم حکومت  ”ملایان” شکایت می کنند و آرزوی حکومتی سکولار را در سر دارند اما در برابر تضییع حقوق کردها، بلوچ ها، عرب ها وآذربایجانی ها سکوت می کنند. حتی بسیاری از نیروهای اپوزیسیون همصدا با حکومت مرکزی احزاب کرد را یک طرفه محکوم  و متهم به تجزیه طلبی و خشونت می کنند.

هرگاه بحث ناکامی ما در برقراری حکومت مردم سالار و حافظ حقوق شهروندان می شود انگشت اتهام را به سوی قدرتهای استعماری می کشیم؛ نفت را عامل بدبختی می دانیم و یا سیاست را بی پدر و مادر می خوانیم اما از عقب افتادگی نیروهای سیاسی غافلیم. احزاب مخالف و برخی روزنامه نگاران معترض سالهاست در برابر حملات نظامی جمهوری اسلامی به احزاب کرد سکوت می کنند و چه بسا آن را ضروری می دانند. سکوت فعالان سیاسی و مدنی در برابر سرکوب اقلیتها نشانه بارز این عقب افتادگی فکری است.

نگاهی به تجربه سایر دمکراسی های موفق نشان می دهد که دمکراسی ها نه تنها از راه تامین حقوق “خودی ها” بلکه دمکراسی های واقعی تنها زمانی متولد شدند که شهروندان آگاهانه در برابر ظلم به “دیگران” نیز واکنش نشان دادند.  دمکراسی آمریکا محصول مبارزه دوشادوش سفید پوستان و سیاه پوستان با برده داری و تبعیض نژادی است. دمکراسی آمریکا بدون جنبش مبارزه با جنگ هرگز نمی توانست به دوام و قوام برسد. در زمان جنگ ویتنام دولت سعی داشت شهروندان را متقاعد کند که با خطر گسترش کمونیست ها در جنوب شرقی آسیا باید مبارزه کرد تا منافع ملی تامین شود. ولی در برابر این جنگ، جنبش مخالفان جنگ به راه افتاد که جنبش مبارزات حقوق مدنی، جنبش ضد تسلیحات هسته‌ای، موج دوم فمینیسم، جنبش حفظ منابع طبیعی و چپ جدید در کنار مخالفان جنگ با ویتنام قرار گرفتند و دمکراسی نوین آمریکا را ساختند. قریب به پانصد هزار شهروند آمریکایی در مخالفت با جنگ از شرکت در خدمت سربازی سر باز زدند  و حداقل ده هزار نفر به زندان محکوم شدند. روشنفکران و فعالان مدنی آمریکایی در کوران جنگ سرد با جنگ به مخالفت پرداختند و بسیاری به خیانت به کشور محکوم شدند و هزینه پرداختند تا حرفشان را به کرسی بنشانند.

نوام چامسکی روشنفکر آمریکایی فارغ از ماهیت رژیم بعث عراق و یا طالبان با جنگ افروزی دولت مخالفت کرد. جنگ تلفات غیر نظامی دارد و همیشه شهروندان بی گناه کشته می شوند و زنان و کودکان قربانیان اصلی جنگ هستند.

در اسراییل بسیاری از  روشنفکران و فعالان حقوق بشر با اشغال فلسطین و تحریم غزه مخالفت و سیاستهای جنگ طلبانه دولت را محکوم می کنند، چون دیواری که دولت اسراییل دور غزه کشیده تا آنها را حصر کند دو سو دارد و از یک سو خود اسراییلی ها را هم در پشت دیوار محصور کرده است.

ارهان پاموک نویسنده ترک و برنده جایزه نوبل ادبیات دو بحث مناقشه بر‌انگیز قتل عام ارامنه و سرکوب کردها را مطرح کرد. پای پاموک به دادگاه و با اتهام خیانت به وطن روبرو شد ولی او بر قبول اشتباه ملت ترک اصرار کرد و برای پاس‌ داشت حقوق شهروندان کرد ترکیه خود را به خطر انداخت.

آروندهاتی روی نویسنده شهیر هندی سالهاست که در دفاع از استقلال طلبان کشمیر می نویسد. او همچون سخنگوی چریکهای مائوییست از حق مردمان بومی بنگال برای تصاحب زمینهای خود دفاع می کند و با دولت مرکزی هند در می افتد چرا که او می داند دمکراسی هند بدون احقاق حقوق اقلیتها تنها یک نمایش است. او که می توانست زندگی مرفهی داشته باشد به دلیل دفاع از اقلیتها توسط دولت هند محکوم به زندان شد.

اما در ایران بسیاری از فعالان اسلام گرا در برابر سرکوب بهایی ها سکوت کردند. انقلابیون در برابر محاکمات ناعادلانه و نمایشی وابستگان به نظام سلطنتی سکوت کردند. ناسیونالیستها سرکوب قیام مردم کرد و ترکمن صحرا را جایز شمردند. مردان در برابر تصویب قوانین ظالمانه  علیه زنان سکوت کردند. در نتیجه این سکوتها  تمام نیروهای معترض در ایران توسط حاکمیت سرکوب شدند.

اصلاح طلبان حکومتی سیاست ورزی شهروندان را به شرکت در انتخابات تقلیل می دهند و در مقابل احزاب مخالف خارج از کشور خواستار براندازی حکومت هستند غافل از اینکه اگر در برابر سرکوب اقلیتها سکوت شود، چه در صورت اصلاح رژیم و چه در صورت سرنگون کردن رژیم، خوی سرکوبگری مرکز در برابر اقلیتها امکان استقرار دمکراسی را پیشاپیش از بین می‌برد.

حساسیت نداشتن در برابر سرکوب اقلیت عرب، بلوچ و یا کرد مشروعیت اخلاقی داعیان آزادیخواهی را از بین می برد.

 

مبارزات کردها

 در یک ماه گذشته درگیری‌هایی میان نیروهای سپاه پاسداران و حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) روی داده است. به گفته مسئولان پژاک و مقامات امنیتی جمهوری اسلامی در این نبرد ده‌ها نفر از دو طرف کشته شدند. علاوه بر این تعداد زیادی از اهالی روستاهای منطقه به دلیل حملات سپاه آواره شده اند.

درگیری سپاه با یک حزب مسلح مخالف برای برگرداندن “آرامش” به منطقه روایت رسمی حاکمیت است و این روایت بخش بزرگی از واقعیت را پنهان می کند.

 شیوه مبارزه چریکهای پژاک و حمایت مردم کردستان از احزاب مخالف را باید در بطن مبارزات مردم کرد بر علیه حکومتهای  مرکزی دید. خشونت چریکهای پژاک  علیه نظامیان و غیرنظامیان در خلاء اتفاق نمی افتد. پژاک در برابر نظامی مبارزه می کند که اجازه مبارزات مدنی را سالهاست از کردها گرفته است. در کردستان هیچ حزب سیاسی مجوز فعالیت ندارد و  امکان تجمعات مسالمت آمیز برای طرح خواسته های صنفی و یا ملی ممکن نیست. در این شرایط است که جوانان کرد به پژاک می پیوندند.

پژاک جوان ترین حزب مسلح کرد است که نیروهای خود را در کوه های اقلیم کردستان عراق مستقر کرده است.

پیش از پژاک حزب دمکرات کردستان ایران از 66 سال قبل مبارزه خود را با هدف دمکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان  در محدوده مرزهای ایران آغاز کرد. حق آموزش به زبان مادری و استفاده از زبان کردی در مکاتبات اداری و استخدام کارمندان بومی منطقه برای مدیریت امور کردستان از جمله این خواستها بوده و برای پیگیری این خواستها ملت کرد سالها مبارزه کرده اند و تا  کنون هیچ یک از این خواستها محقق نشده است. کردها بطور عمومی خواستار برقراری حکومت سکولار بوده‌اند تا از تبعیض دینی در کشور جلوگیری شود.

 مبارزات مردم کرد از سوی مرکز، مسلحانه و با هدف تجزیه طلبی معرفی شده است. احزاب کرد خواستار استقلال کردستان نیستند. در اساسنامه هیچ یک از احزاب عمده کرد ایران این موضوع مطرح نشده اما هنوز بسیاری از مردم مبارزه کردها را با هدف تجزیه ایران می دانند.

حاکمیت در روستاهای کردستان پیش تر دست به قتل عام و پاک سازی منطقه زده است. حکومت پس از قتل عام روستاهای قارنا و قلاتان  پس از سی سال هنوز مسوولیت این جنایات را نپذیرفته و هیچ دادگاهی برای بررسی این جنایت شکل نگرفته است. هنوز هم هیچ تضمینی وجود ندارد که در سکوت خبری  سپاه پاسداران که در خیابانهای تهران مردم را با گلوله می کشت با روستانشینان کرد رفتار بهتری داشته باشد.

اکبر گنجی روزنامه نگار معترض در مورد محرومیت و تبعیض در کردستان می گوید: “کردستان یکی از مناطق محروم و تحت ستم سیستماتیک ایران است.نابرابری دینی(به خاطر اهل تسنن بودن)، نابرابری قومی(به دلیل کرد بودن)،نابرابری اقتصادی(به علت در حاشیه بودن) و نابرابری سیاسی ناشی از این همه، مردم ساکن این منطقه را از تمامی فرصت های سیاسی حذف کرده است”.

برای برون رفت از محرومیت و تبعیضی که گنجی اشاره می کند باید راه گفتگو را باز کرد و خواسته های کردها را شناخت و در ایجاد گفتمان تساوی‌طلبی و صلح جو تلاش کرد و خواسته های کردها را از  گفتمانی حاشیه به وضعیت هژمونیک (گفتمان غالب) تبدیل کرد. در این وضعیت می شود امید داشت که همه‌ی نیروهای اپوزیسیون خواستار محقق شدن آرزوی خودمختاری کردها شوند.

همن سیدی تحلیلگر کرد در مقاله ای با عنوان “سپاه و پژاک و تجربه‌ای که تکرار نشد” به درستی می نویسد:

“با تعریفی تئوریک از تروریزم، تقریبا هر شلیک گلوله‌ای می‌تواند بالقوه مصداقی از تروریزم باشد. هر آنچه باعث رعب و وحشت شود، هر اقدام نظامی که خارج از چارچوب قانون (کدام قانون؟!) صورت گیرد. با این تعریف پژاک تروریست است، تردیدی نیست. اما اکنون تعریفی عملی- منطقه‌ای از تروریزم موجود است، تعریفی که در دهه اخیر در خاورمیانه عملا دیده‌ شده: کشتار غیرنظامیان، انفجار در مراکز پرجمعیت و اماکن عمومی، گروگان‌گیری کودکان و سالمندان به منظور ایجاد وحشت عمومی که پژاک منکر انجام چنین اقداماتی است. اما در موردی که هر دو طرف درگیر، عملا به اقدام نظامی متقابل می‌پردازند و افراد نظامی یکدیگر را می‌کشند، یا تروریزم محسوب نمی‌شود یا هر دو طرف را باید تروریست خواند”.  

هدف این مقاله دفاع و حمایت از پژاک نیست بلکه مخالفت با جنگ افروزی حکومت است. من به عنوان یک صلح طلب اقدام نظامی حکومت را موجب بی خانمانی روستا نشینان کرد می دانم و خواستار محکوم شدن اقدامات نظامی سپاه پاسداران در کردستان هستم.

ادامه درگیری منجر به کشته شدن سربازان سپاه  از یک طرف و از سوی  دیگر کشته شدن چریکهای پژاک می شود که به ایجاد نفرت و تفرقه قومی می شود.

این یادداشت تلنگری است تا پیش از همصدایی با حکومت و تکرار ادعاهای دولت در تروریست خواندن و لزوم سرکوب پژاک در مورد راههای پایان دادن به خشونت دو طرف بیاندیشیم!

 

پی نوشت

مقاله سپاه و پژاک و تجربه‌ای که تکرار  نشد

 کشتار در قارنا مصاحبه بهداد بردبار با بازماندگان کشتار قارنا