در وبگردی این شماره روز دو مطلب در باره ندا آقا سلطان می خوانیم. نخست واکنش یک وبلاگ نویس به اظهارات اخیر یک نماینده اصولگرای مجلس هشتم و دیگری نگاه وبلاگ نویسی به ساخت فیلمی درباره کسی که از او به عنوان یکی از نمادهای اعتراض جنبش سبز نام می برند. همچنین روایت یک وبلاگ نویس از اظهارات ضد شیعی یکی از سران حماس را مرور می کنیم و همزمان از رشته های های نامرئی آگاه می شویم که یک نویسنده وبلاگ ان را دلیلی اتصال او به وطن و ماندگاری در میهن می خواند. در کنار اینها با نگاهی در باب نارضایتی در بدنه نیروی انتظامی آشنا می شویم.
افتصاح بود، نه شاهکار
وبگردی امروز را با وبلاگ هوای تهران آغاز می کنیم؛ جایی که نویسنده به بهانه اظهارات اخیر یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس پیرامون ندا آقا سلطان نقبی زده است به ضد و نقیض گویی های رسانه های طرفدار دولت.
نگارنده هوای تهران با اشاره به اظهارات اخیر بیژن نوباوه در همایش “بسیج و رسانه” که ماجرای خانم اقا سلطان را “شاهکار هنری” خوانده بود، فلاش بکی می زند به بازدید اخیر خود از نمایشگاه مطبوعات تهران که اوایل آبان برگزار شد. او به غرفه ای متعلق به هواداران دولت دهم اشاره می کند که در آن سه مرد -که نویسنده انها را به حسین شریعتمداری تشبیه کرده است- برای حاضران در غرفه در باب “سناریو های قتل” خانم آقا سلطان سخن می گفتند.
روایت های آن سه مرد با واکنش یکی از جوانان مواجه می شود: “حاج آقا، شما سه تا آدم، هر کدومتون یه جور ماجرا رو تعریف میکنید، ما کدومشو باور کنیم؟!”
آنچنان که نویسنده ی وبلاگ می گوید، یکی از آنها بی بی سی را قاتل می دانسته است، دیگری آرش حجازی و نفر سوم “منافقین” را.
باری نگارنده وبلاگ هوای تهران، با آن جوان هم عقیده است. از همین روست که وی در پاسخ به اظهارات اخیر آقای نوباوه می نویسد: “آقای عزیز، ماجرای قتل ندا آقا سلطان، شاهکار نبود، یک افتضاح هنری بود! افتضاحی که شما و رسانه های شما خلقش کردید و هنوز هم دارید ادامه اش میدید.”
فرق هنرمندان با “هنرمندان مردم”
اما ندا آقا سلطان موضوع پست اخیر وبلاگ زنانه ها نیز بوده است. الناز انصاری به بهانه بحث های اخیر پیرامون ساخت فیلم “پایان نامه” که گفته می شود درباره خانم آقا سلطان است، تیتر زده: “آنکه گفت آری، آنکه گفت نه.”
خانم انصاری انتقادهای مردم از بازی هنر پیشگان احتمالی در این فیلم را مسبب اصلی عقب نشینی بازیگران می داند و می گوید مصاحبه های اخیر آن ها در تکذیب حضورشان در این فیلم به دلیل بلند شدن صدای مردم است. او به مصاحبه اخیر لیلا اوتادی اشاره می کند که “شکستگی پایش” را برهان عدم حضور وی در فیلم مذکور معرفی کرده است؛ هر چند آنچنان که نویسنده وبلاگ می گوید: “امضای قرارداد را نفی نکرد بلکه فقط شانس آورد و پاش شکسته.”
نویسنده وبلاگ زنانه ها، همچنین به هنرمندانی همچون بهرام بیضایی، جعفر پناهی و عزت الله انتظامی اشاره می کند که در مقابل سانسور و رژیم دولتی و نشستن بر سر سفره خونین مقاومت کردند تا “هنرمندان مردم” لقب گیرند.
در ادامه اگرچه الناز انصاری عقب نشینی برخی از هنرپیشگان این فیلم دولتی را مثبت قلمداد می کند اما تصریح می کند این امر نه از سر شرافت که به دلیل منافع انجام شده است: “تفاوت است بین شرافت انسانی و منفعت طلبی. تفاوتی ساده :آنکه میگوید آری و آنکه میگوید نه!”
ورود شیعیان به فلسطین: ممنوع
در آن سوی وبلاگستان، سری می زنیم به یادداشت های نجات بهرامی. نویسنده در خصوص مواضع یکی از سران گروه شبه نظامی حماس نوشته که گفته “شیعیان” حق ورود به “فلسطین” را ندارند. انگونه که آقای بهرامی اشاره می کند، تیتر این خبر رادر سایت جهان نیوز دیده اما هنگامی که بر روی آن کلیک کرده تا اصل خبر را بخواند با این پیغام مواجه شده است: “صفحه مورد نظر شما یافت نشد.”
حدس این وبلاگ نویس در خصوص دلایل حذف این خبر این است که: “حماس هم مانند حزب الله مرتکب یک گاف شده است و لابد زبان مخالفان ایرانی را دراز کرده است. همان مخالفانی که شعار نه غزه نه لبنان سر دادند و به خاطر آن هزینه پرداختند.”
آقای بهرامی همچنین به اظهارات بحث برانگیز اخیر سید حسن نصر الله دبیر کل حزب الله لبنان اشاره می کند که اعتراض ایرانی ها را به همراه داشت. تحلیل این بلاگر این است که چنین اظهاراتی کار را بر مدافعان آنها در ایران دشوار می کند.
به نوشته نجات بهرامی، برخی سایت های محافظه کار همچون تابناک هنوز این خبر را حذف نکرده اند و با جستجو در سایت گوگل، اصل خبر قابل دسترسی است.
ماندن در ویرانسرا
“ماندن یا رفتن”. این مساله ای است که در وبلاگ آن کس که نداند می خوانیم. نویسنده بر آن است که در ایران آدم هایی که بتوانند از ترجیح زندگی در خارج سخن بگویند کم هستند. او می گوید برای ادم ها زندگی در خاک خود، حسی مانند بودن در خانه خودرا دارد و هیچ جای دیگری نمی توان این حس را به دست آورد.
در ادامه وی به تجربه های خود در خروج از میهن اشاره می کند. از سفر چند ماهه به آلمان در کودکی به همراه مادرش می گوید و خاطرنشان می کند که دوری از ایران چقدر برای مادرش دلتنگ کننده بوده است.
در پایان نگارنده می گوید حتی برای ماندن در وطن نیازی به امید برای فرارسیدن روز شادی آزادی ندارد، بلکه دلیل اصلی چیزی نیست جز “حکایت دوست داشتن همین ویرانسرا “
ابزار سرکوب بدون مصونیت
در گوشه دیگری از وبلاگ سرای پارسی، آرمان امیری در مجمع دیوانگان از نارضایتی در بدنه نیروی انتظامی نوشته است. او به سه ماجرا اشاره می کند. نخست قتل یک مرد در میدان کاج تهران در مقابل ماموران انتظامی. آقای امیری به اظهارات یکی از نمایندگان مجلس اشاره می کند که گفته یکی از مامورین پیشتر به یک مجرم شلیک کرده و نهایتا به 9 میلیون تومان دیه محکوم شده است. از همین رو از دیدگاه نویسنده تکرار تیراندازی مشابه از سوی این مامور “غیر ممکن” بوده است.
ماجرای دوم کشته شدن بازداشت شدگان معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در کمپ کهریزک است. جایی که به نوشته آرمان امیری هیچ مقام رده بالای انتظامی محکوم نشد و تنها دو “سرباز” به اعدام محکوم شدند. او ساده ترین پیام چنین رخداد هایی برای سربازان را چنین توصیف می کند: “خطر ناشی از اجرای فرامین مقامات بالاتر است. مقاماتی که گویا در قبال دستورات خود هیچ گاه جوابگو نخواهند بود.”
ماجرای سوم نیز مربوط به خاطرات سربازی یکی از دوستان این وبلاگ نویس است که در دوره آموزشی با نصیحت یکی از افسران با تجربه مواجه شده که “تا جای ممکن از زیر بار هر مسوولیتی فرار کند و خود را با هیچ کس، حتی یک مجرم سابقه دار هم درگیر نکند.” استدلال فرمانده دلسوز هم این بوده که: “دیوار سرباز وظیفه از همه دیوارها کوتاه تر است. در ازای تمرد و یا کوتاهی نهایتا ممکن است کمی جریمه شود و اضافه خدمت بخورد، اما اگر دخالت کند و اتفاق بدی بیفتد بدون تردید همه گناه ها را به گردن او خواهند انداخت.”
در پایان پست “مرغ عروسی و عزا” آقای امیری به نارضایتی های بدنه نیروی انتظامی از چنین روندی اشاره می کند. افرادی که از یک سو از آنها به عنوان “ابزار سرکوب” استفاده می شود و از طرف دیگر “مصونیت های قضائی” مقامات عالی رتبه انتظامی را ندارند. این وبلاگ نویس پیش بینی می کند سرانجام روزی فراخواهد رسید که نارضایتی نهفته در دل نیروهای انتظامی فوران کند و حتی بدنه آن پا را از تمرد هم فراتر بگذارد.
آخر
حسن ختام وبگردی این شماره روز پستی از وبلاگ بهنام قلی پور است که در ان تک جمله هایی از سران جمهوری اسلامی را پررنگ کرده و تیتر “مهمترین دروغ های بیست و چهار ساعت گذشته” را برای آنها برگزیده است :
آیتالله نوری همدانی:
روحانیت را با تجمل و زرق و برق دنیا کاری نیست./ مرکز خبر حوزه
آیتالله مقتدایی، مدیر حوزههای علمیه:
نظام جمهوری اسلامی، مورد تایید پروردگار است. بزرگترین سیاستمداران جهان مقابل خامنه ای زانو زدهاند./ مرکز خبر حوزه
محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین:
کافی است پاسپورت ایرانی نشان دهید تا ببینید چقدر مردم دنیا به شما عشق و علاقه دارند./ ایلنا