گپ ۱

نویسنده
میترا سلطانی

» گفت و گو با جواد انصافی

نمایش این هفته گفت و گو با دو هنرمند پرآوازه ی “ سیاه بازی ” ایران است : سعدی افشار و جواد انصافی …

بازیگری در ایران شغل به حساب نمی آید

جواد انصافی یکی از چهره هایی تلویزیونی است که با مجموعه “عبدلی و اوستا ” به مردم معرفی شد. او بازیگر کم سخنی است و اغلب تن به گفتگو نمی دهد. اما عبدلی سال های دور این باربه سوالات روز درتهران پاسخ می گوید.

 در طول سال های بازیگری شغل دیگری هم داشتید؟

متاسفانه بازیگری درایران به هیچ عنوان شغل محسوب نمی شود و برای دولتمردان ومعاونان ارشاد این امر یک تفنن و سرگرمی است. بحث تامین اقتصادی هنرمندان تئاتر در ایران بیات شده است و آن قدردرمورد آن بحث وتفسیر شکل گرفته وسمینارها و آسیب شناسی های گوناگون ورنگارنگ به اجرا درآمده است که همه مفاهیم تبدیل به غرزدن های بی معنی شده است. من درتمام این سال ها درشرکت مخابرات ایران به عنوان یک کارمند خدمت می کردم والان مدتی است که بازنشسته شدم و با فراغ بال تمرکزم را روی تئاتر و بازیگری گذاشته ام.


اولین نمایش هایی که برای بازی کردن آنها به سراغشان رفتید چه شکلی داشتند؟

من بازیگری را از همان دوران کودکی آغاز کردم. درمدرسه بودم که به بازیگری در تئاتر علاقمند شدم. بادیدن یک تئاترمدرسه ای به هنربازیگری کشانده شدم وتا به امروز در این کار مانده ام. به دلیل عشق و علاقه ای که به رشته خودم دارم تا این سن و سال مانده ام و همه سختی های مربوط به آن را به جان و دل می گیرم تا بتوانم خدمات رسانی کنم. خدمت به فرهنگ و هنر. خدمت فرهنگی به مردم از طریق هنر. اعتقاد دارم که این شکل ازخدمات رسانی ارزشمندانه ترین کارهاست به دلیل اینکه فقط و فقط با روح وجان انسان ها سروکار دارد.

 

اولین نمایشی که بازی کردید را حتما در خاطر دارید، نه؟

بله. اولین نمایشم را در سن 7 سالگی بازی کردم. درمدرسه دهباشی که محل تحصیل برادر بزرگترم بود. درآن نمایش نقش “بچه شیطون”را بازی می کردم. برادرم هم بازی می کرد. او”شیطان”بود و من “بچه شیطان”. درموردفواید مسواک زدن بود و یک کار تربیتی برای هم سن وسال های خودمان. یادم می آید که برادرم در نمایش قرار بود مرا گول بزند تا مسواک نزنم ومن حرف او را گوش نمی دادم. البته درخانه شخصی خودمان، ماجرا برعکس بود و همه برای مسواک زدن دنبالم می کردند.

 

ازچه سالی بازیگری را به صورت رسمی و حرفه ای دنبال کردید؟

از سال 1350 بود که اولین نمایش هایم را به صورت حرفه ای آغاز کردم.

 

آشنایی تان با مقوله سیاه بازی چگونه رخ داد؟

سیاه بازی را درکودکی دیده بودم. ازهمان روزی که آن را دیدم برروی من تاثیر مثبت گذاشت وشیفته این شکل نمایشی شدم. سال ها درکودکی ادای سیاه بازان را درمی آوردم تا اینکه درسال 1355 برای اولین بار و به صورت حرفه ای لباس سیاه بازی برتن کردم.

 

دراولین تجربه حرفه ای تان در نقش “سیاه” از چیزی هراس نداشتید؟مثلا اینکه نتوانید مردم را به خنده وادارید یا اینکه تحت تاثیرجوحاکم بداهه گویی را فراموش کنید؟

واقعیت این است که دقیقا این افکاردرلحظات اولیه به سراغ انسان می آید ولی با تمرکز کارم راآغاز کردم. ابتدایی ترین نقشم را درسیاه بازی به خوبی اجرا کردم وازآن روز همچنان شیفته این کارم و آن را ادامه می دهم.


با تمام احترامی که برای نمایش های آیینی و سنتی قائل هستیم اما آنچه واقعیت دارد این است که تعداد علاقمندان به این رشته ها روز به روز کم شده وجایگاه واقعی این نمایش ها درایران متزلزل می شود. علت این ماجرا را درچه می بینید؟

بیشترین پی گیری درمورد این نمایش ها  را اهالی خود آنها باید انجام دهند. اگر نظر شما این است که درحال از دست دادن این شکل نمایش ها هستیم که من هم موافقم با شما، به دلیل این است که پیشکسوتان ما درآموزش و تربیت نیروهای جوان درامرآموزش کوچکترین تلاشی انجام نمی دهند. مسئولین ما برای توسعه شکل آئینی نمایش ها کوچکترین حرکتی  نمی کند. برپایی سالیانه جشنواره آیینی سنتی در تهران دردی از این تئاترها درمان نمی کند. برای گسترش واحیای نمایش های سنتی خود باید اقتصاد آن را تامین کنیم. تامین اقصاد مساوی است با زنده وشکوفا شدن هرچیزی وهرهنری.

 

مجموعه”عبدلی و اوستا “ تا چه اندازه ای وام گرفته از نمایش های سیاه بازی بود؟

همه اش. صددرصد آن نمایش براساس ویژگی های نمایش های سنتی و مخصوصا سیه بازی بود. اگر به یاد داشته باشید درآن مجموعه تلویزیونی عبدلی با تماشاگران سخن می گفت وکارهایی را انجام می داد که یک سیاه در سیاه بازی انجام می دهد. آن مجموعه دقیقا نقدی بود براوضاع واحوال زمانه. رانت خواری، ربا واحتکار.

 

اما چرا درآنجا چهره “عبدلی”سیاه نبود؟

این به دلیل مخالفت های صدا وسیما بود. می گفتند به دلیل تکنیکی این رنگ برای هنرپیشه در تلویزیون جواب نمی دهد.

 

پس از اتمام پخش آن مجموعه تصمیم به تولید سری جدید آن را نداشتید؟

خیر. آن مجموعه دوران منحصر به فردخود را داشت. درآن روزها اینترنت وویدئو وماهواره وجودنداشت و مردم کمترین سرگرمی ها درزمینه های مختلف داشتند وآن مجموعه  می توانست مخاطبان زیادی  داشته باشد که داشت. اما امروزه نیاز مردم به تامین برنامه های جذابتری است که اتفاقا کمتر در تلویزیون و رادیو وجود دارد.

 

آیا درخانواده تان هم علاقمند به تئاتر یا بازیگری وجود دارد؟

بله. خانم فروغ یزدان همسر من هستند. ایشان از قبل ازازدواج با من به تئاتر علاقمند بودند و اصلا با هم کار می کردیم. همسرم این روزها هم یکی از یاوران من درکار است وبه من مشاوره های بسیار خوبی را ارائه می دهد.

 

پس ازبازی در نقش های جدی درسریال هایی همچون “میوه ممنوعه” و… باز هم درتصویربازی دارید؟

بله. پیشنهاداتی دارم که مشغول مطالعه انها هستم. قطعا از میان سه پیشنهادی که دارم یکی را ترجیح خواهم داد به جهت اینکه باید درعالم بازنشستگی وفارغ از اقتصاد ضعیف تئاتر، پول درآورد.