گپ 1

نویسنده
یوسف محمدی

تیغ ممیزی در برابر نمایشنامه نویسان داخلی

 

در شماره ی پیشین هنر روز نگاهی داشتیم به نمایش “  به خاطر یک مشت روبل ” . در این شماره و در ادامه ی بررسی این نمایش، دو گفت و گو با کارگردان و یکی از بازیگران نمایش را خواهیم داشت. حسن معجونی که از چهره های شناخته شده ی تئاتر ایران است، پس از تجربیات متفاوت از آثار غربی و ایرانی، این بار به کارگردانی نمایشی رسیده است که حاصل بازنویسی مجدد و ادغام کارهای  کلاسیک غرب است. وی در گفت و گو با خبرنگار روز در تهران از وضعیت نامتعادل اجرا گفته و از سیاست های ضد فرهنگی دولت گلایه کرده است. این گفت و گو را از پی بگیرید…

 

معمولا در اجراهای خود به غیر از متون محمد چرمشیر با نمایشنامه های خارجی به صحنه می روید.گروه تئاتر لیو که همواره به عنوان یکی از گروههای فعال در زمینه اجرای تئاتر است دستور کار خود را براساس این نوع اجرا ها دارد یا شرایط به گونه ای رقم می خورد که در انتخاب آثارتان چنین وسواس هایی دارید؟

ما همواره درسیاست ها وشعارهایمان دچار هیجاناتی کاذب می شویم که به طور معمول این احساس پیشتر از ما است ودرتصمیمات وسخنرانی های خود به گونه ای برخورد می کنیم که یک موضوع با مسائل مطرح جور نمی شوند. خوب،ما می‌گوییم و می شنویم که با تهاجم فرهنگی مخالفیم اما از دیگر سو اجازه نمی‌دهیم نمایشنامه‌نویسان ما به راحتی کار کنند . گروه لیو هم یکی از آن دسته گروه هایی است که تمایلات خود را به اجرای نمایش های گوناگون متمرکز کرده است ودرتجربه های چندین ساله خود آرزو می کند تا متنوع ترین آثار را به صحنه بیاورد.درگروه لیو چند کارگردان فعال وجود دارد با سلیقه های بسیار زیاد.درمیان کارگردانان وسرگروه ها علاقمندی اجرای نمایشنامه های ایرانی نیز دیده می شود اما همواره به دلایل و مسائل گوناگون موانعی برای این کار وجود داشته ونیروهای بازدارنده باعث سرخوردگی بچه ها شده است.

 

این نیروهای بازدارنده ارتباطی با فضای سانسور دار ن د؟

البته که چنین است.در شرایط فعلی ممیزی اجازه نمی‌دهد که نمایشنامه‌های ایرانی بتوانند به‌راحتی به‌مسایل روز بپردازند و این‌چنین است که گرایش به کارهای خارجی بیشتر می‌شود، البته این موضوع به خودی خود ایرادی ندارد و ما نباید نگران این‌ چندصدایی باشیم زیرا متن‌های خوب متعلق به همه بشریت است.

 

به نظر می رسد با توجه به اجراهای زیادی که از نمایشنامه نویسانی همچون چخوف و شکسپیر داشتید گرایشتان به آثار فرنگی بیشتر است.

وقتی متنی ترجمه می‌شود دیگر خارجی نیست، چون جزء فرهنگ ماست. شاید سوژه‌هایش کمی دور باشد اما انتخاب آن به هوشمندی کارگردان برمی‌گردد، بنابراین کارهای فرنگی ما خیلی هم فرنگی نیستند.

 

معمولا انتخاب نمایشنامه در گروه به چه شکلی اتفاق می افتد؟

ما در گروه‌مان بانک متنی بدون اولویت داریم. دوسال پیش می‌خواستیم نمایش «باغ آلبالو» را در جشنواره‌ی فجر کار کنیم که متأسفانه دوستان با اعمال سلیقه کار ما را رد کردند و من دوست داشتم این نمایش را اجرای عمومی کنم، اما اجرای آن کار دشواری بود و تمرین بسیار می طلبید.

پس از آن قصد داشتم نمایشنامه «بازرس‌ هاند واقعی» را اجرا کنم که بازیگران موردنظر من برای آن نمایش سرگرم کار بودند و این‌چنین بود که این متن را که کاری سبک است، انتخاب کردم.

 

نمایشنامه “به خاطر یک مشت روبل”تلفیقی است از”پزشک نازنین”نوشته نیل سایمون وداستانک های کوتاه آنتوان چخوف.ارتباط این دونوع نگارش با یکدیگر چگونه شکل گرفت؟

ما تغییرات زیادی در این متن اعمال کردیم متن اصلی 11 اپیزود است که ما پنج تای آن را انتخاب کردیم. چراکه دو اپیزود آن در ایران امکان اجرا و انتشار ندارد و بقیه هم به کار ما نمی‌آمد. پس از آن شهرام زرگر مترجم نمایشنامه یکی دیگر از داستان‌های کوتاه «چخوف» را بازنویسی کرد تا در نهایت ما به این اجرا رسیدیم که البته این قطعات نمایشی توسط مهدی کوشکی دراماتورژی شده است.

 

دراجرایتان تلاش کرده اید که فضاسازی ها به سمت ایرانیزه شدن برود.

در وهله اول این اتفاق در همه متون می‌افتد، ترجمه‌ی یک اثر کمی آن را ایرانیزه می‌کند و ترجمه‌ای خوب است که برای مخاطب ایرانی قابل فهم باشد. ضمن این‌که همیشه از شکل اجرای برخی از نمایشنامه‌های خارجی به ویژه در تلویزیون متنفر بوده‌ام. مهم این است که کُنش اتفاق بیافتد و حتی خود بازی هم ترجمه می‌شود. اگر نمایش ایرانی نشود آن متن به درد نمی‌خورد.

 

با توجه به زمان وقوع حوادث نمایشنامه ،چه فاکتورهایی را برای به روز کردن اجرا درنظر گرفتید؟

به‌روزکردن مختصاتی دارد که باید رعایت شود با پوشاندن لباس چرم به تن کاراکترهای قدیمی یا به‌کاربردن اصطلاحات روز نمی‌توان یک کار کلاسیک را به‌روز کرد. البته در نمایش ما دو اپیزود کاملا متنی هستند و شاید خوانش آن‌ها از اجرایشان کمیک‌تر باشد. اما اپیزود «عطسه» کاملا نمایشی شده و از قصه بیرون آمده است و با این‌کار تنوعی هم ایجاد کرده‌ایم.

 

با توجه به واژگونی بخش عمده ای از متن در قالب اجرا خودتان فکر می کنید تا چه اندازه درمواجه با تماشاگر موفق هستید؟

این نمایش ادعایی ندارد در این شرایط همین‌که کمی سرحال باشیم خیلی خوب است. نمایش ما روان است و اصلا آزاردهنده نیست. اما معتقدم برخی نقاط ضعف در کار ما وجود دارد، مثلا برخی از بداهه‌سازی‌ها شاید خیلی‌خوب نباشد، چون باعث شده برخی جاها خیلی ایرانی شود. از سوی دیگر بعضی صحنه‌ها به خوبی در هم نمی‌غلتند. اما نمی‌شد هیچ‌کاری کرد این‌ها اشکالات متنی نیست و به ورود و خروج مربوط است که این موضوع هم به طراحی متن برمی‌گردد.

 

سالنی که در اخیارتان قرار داده اند مناسب اجرایتان است؟

خیر.این سالن به لحاظ زیبایی‌شناسی به درد ما نمی‌خورد، چون دوست داریم تماشاگر بر ما تسلط داشته باشد. اما به هرحال چاره‌ای نبود و موجب شد که ما نوعی بی‌تعادلی داشته باشیم.