رمان،شعر،موسیقی،دختران و پسران
5- مصادیق سلطانیسم فرهنگی: علی خامنه ای در تمامی مسائل ریز و درشت کشور دخالت و نظر خود را تحمیل می کند. به عنوان مثال، موسوی لاری انتخاب سید محمد خاتمی برای وزارت ارشاد بود، اما خامنه ای، عطاء الله مهاجرانی را برگزید. او در انتخاب کتاب هم دخالت مستقیم می کرد و می کند. عطاء الله مهاجرانی خطاب به او نوشته است:
” اینجانب با پیشنهاد شما وزیر ارشاد شدم و خود شما به صراحت این موضوع را در نخستین نشست رییس جمهور و هیات وزیران مطرح کردید . البته ماه عسل وزارت اینجانب وقتی تمام شد که از من خواستید روزنامه ها را تعطیل کنم و صراحتا از روزنامه سلام نام بردید، من کناره گیری از ارشاد را ترجیح دادم . البته همیشه گمان می کردم امکان گفتگو با شما وجود دارد. چنان که وقتی آقای مسجد جامعی به عنوان معاون فرهنگی و مسوول برگزاری بیست سال ادبیات داستانی به من گفتند جنابعالی با جشنواره مخالفید و ظاهرا بر اساس نامه آقای رضا رهگذر فرموده بودید جشنواره متوقف شود؛ با شما به تفصیل در باره ی نویسندگان صحبت کردم؛ در باره تک تک نویسندگان و کارشان بحث کردیم. مشخصا در باره ی محمود دولت آبادی که شما نسبت به کلیدر حساس هستید و یک بار آن را در نماز جمعه تهران دروغ خواندید! در باره ی سیمین دانشور و منیرو روانی پور و …به تفصیل حرف زدم. خوشبختانه در باره ی 19 نفر راضی شدید و پذیرفتید که جایزه بدهیم . تنها نقطه مقاومت شما رمان مدار صفر درجه ی احمد محمود بود که از قضا به عنوان رمان برگزیده ی بیست سال ادبیات داستانی انتخاب شده بود و من هیچگاه نگاه بهت زده و غم آلود احمد محمود را از یاد نمی برم. همه ی هیات داوران می دانستند که مدار صفر درجه ستاره ی جشنواره ادبیات داستانی است. حتما به یاد دارید فرمودید این رمان ضد جنگ است. گفتم مگر شما ضد جنگ نیستید؟! جنگ یک شر ناگزیر است و نه یک خیر لازم”[90].
علی لاریجانی، رئیس قوه ی مقننه، خاطره ای از دورانی که وزیر فرهنگ و ارشاد بود، نقل می کند که نمونه ی دیگری از دخالت خامنه ای در همه ی امور است. می گوید:
“در زمینه ی رمان و داستان رهبری نظرات دقیقی را دارند و یادم هست در دورانی که وزیر ارشاد بودم رهبری نامهای محرمانه برای من نوشتند که الان دیگر آن نامه جنبه ی محرمانه ندارد و ایشان در آن نامه استراتژی و جهت گیری ما را در رمان و داستان مورد اشاره قرار داده بودند که باید به چه سمت و سویی برویم تا استعدادهای خلاق شکل بگیرد و ایشان حتی مثالهایی از کارهای داستایوفسکی زدند”[91].
از آغاز در دست گرفتن رهبری، او دخالت همه جانبه در قلمرو فرهنگ را شروع کرد. شعر و شاعری یکی از حوزه های دخالت اوست. خطاب به شورای سیاست گذاری صدا و سیما در خصوص شعرهایی که از رادیو و تلویزیون پخش می شوند،گفت:
“هر شعر قلندری مستانه یی که عرفانی نیست. بعضی خیال می کنند، هر چیزی که در آن، اسم می و معشوق و امثال آن باشد، عرفانی است. اینها که عرفانی نیست،نه، شعرهای قلندری مستانه ی خیلی پستی وجود دارد که اصلاً عرفانی نیست. فرض بفرمایید، یک قهرمان پهلوان خیلی قوی هیکل برود، چاه مستراح خالی کند! مگر نمی شود؟ ممکن است یک شاعر در حد اعلای ذوق شعری، دربارهی یک چیز پست بشری بسیار پایین ـ مثل یک عمل جنسی ـ بهترین و زیباترین شعرهای دنیا را بگوید. پس، چنین چیزی تحقق پیدا می کند. چنین نیست که هر شعر خوب از لحاظ هنری، از لحاظ مضمون هم یک چیز عالی باشد. نه، ممکن است مضمون آن، پستترین مضامین باشد؛ کمااینکه در شعرهای سعدی، فراوان وجود دارد. حتی اشاره کردم که در شعر حافظ هم هست. به اعتقاد من، همه ی شعرهای حافظ هم، شعر عرفانی نیست. در بین آنها، شعرهای مادی بشری هم پیدا می شود که مربوط به دورههایی از زندگی اوست؛ شاید از جوانی های او باشد”[92].
در دیداری دیگر با مسئولان صدا و سیما همین نکته را به آنها تذکر داد. در این دیدار خودش را معیار تشخیص شعرهای عرفانی از غیر عرفانی معرفی کرد و گفت اگر شعری را من عرفانی ندانم، عرفانی نیست:
“سعدی و حافظ هم شعر عشقی محض دارند. اینطور نیست که همه ی اشعار آنها عرفانی باشد. بعضی ها به مسایل دینی و عرفانی، از خود ما واردتر شدهاند! ما می گوییم که این شعر اشکال دارد؛ ولی آنها می گویند نه، این مفاهیم عرفانی دارد! این مفاهیم عرفانی که من نفهمم، چه مفاهیم عرفانی است …اگر مهیج شهوت و گناهان جنسی و بی بندوباری بود، اشکال دارد”[93].
در برخی از موارد با عبارات بسیار تند برنامه های ادبی پخش شده از رادیو را به نقد کشید:
“چند سال قبل از این، من یک برنامه ی مذهبی را از رادیو گوش می کردم. الفاظ علی الظاهر مذهبی و باطنا پوک ، سجعها بی خودی ، و عبارتها قدیمی بودند. یک نثر زیبای قدیمی نبود؛ بلکه عبارت مندرآوردی ساختنی چرندی را به شکل عبارات مذهبی درآورده بودند و گوینده هم همینطور پشت سرهم می گفت. من که آخوند و اهل دین و اهل این فنم، هرچه گوش کردم که ببینم در این بحث نیم ساعتی که مرتب هم حرف می زد، چه می خواهد بگوید ـ می خواهد توحید را ثابت کند؟ می خواهد نبوت یا قیامت را ثابت و یا رد کند؟ ـ دیدم که اصلا هیچ مفهومی ندارد”[94].
برخی برنامه های رادیویی که غلط های ادبی در آنها وجود داشته، خون او را به جوش آورده و احساس می کرده که یک سیلی، یک مشت و یک لگد به او زده اند:
“از غلط گویی، واقعا انسان خیلی جوش می خورد. وقتی که غلطی گفته می شود ـ بخصوص در بخش های پرشنونده، مثل خبر و امثال آن ـ واقعا مثل این است که کسی یک سیلی به من می زند …من یک روز بعدازظهر می خواستم این برنامه را گوش کنم و بعد هم اخبار را بشنوم و قدری بخوابم. گوینده چیزی را غلط خواند ـ غلط ادبی و عبارتی ـ و من هم در آن روز واقعا چند ساعت خواب از سرم رفت! اینکه می گویم مثل آن است که یک سیلی می زنند، مبالغه نیست. تازه این کم است؛ گاهی بعضی از غلطها، مثل یک سیلی ویک مشت است! بعضی از غلطها هم مثل یک سیلی و یک مشت و یک لگد است”[95].
در دیداری دیگر، اعتراف می کند که به رادیو وتلویزیون ابلاغ کرده است که در پخش اخبار از چه عباراتی استفاده کنند و از چه عباراتی استفاده نکنند تا او در موقعیتی قرار نگیرد که مجبور شود یقه ی خود را پاره کند:
“ما این همه تکرار کردیم، در رادیو و تلویزیون هم گفتیم که نگویید “لازم به ذکر است”؛ اما هر کاری می کنیم، نمی شود! رسماً گفتیم، ابلاغ هم کردند، در سخنرانی هم گفتیم که این ترکیب “لازم به ذکر است” را نگویید؛ ولی باز می گویند…اما گاهی هم هست که شعر حافظ یا صائب را غلط می خوانند؛ آدم می خواهد یقهی خودش را پاره کند”[ 96].
چند مورد بعدی را از دیدار خصوصی او با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی نقل خواهیم کرد. علی خامنه ای 3 مورد از موارد خلاف اسلامی شدن دانشگاه را به عنوان اعتراض بیان می کند.اولین موضوع مربوط به آموزش موسیقی در دانشگاه ها می باشد. علی خامنه ای به آنها می گوید:
“همین اسلامی شدن دانشگاه ها. ای کاش آقای دکتر معین[وزیر فرهنگ و آموزش عالی] می بود که من این حرف رو می خواهم بزنم. درباب اسلامی شدن دانشگاه ها، همان طور که به من گزارش رسیده، گفتم به نظر هفتاد و دو- سه جلسه تشکیل شده. اون شورای مربوط به اسلامی شدن دانشگاه ها. از آقای معین باید سئوال کنید که این مصوبات چندتاش و چگونه در دانشگاه اجرا شده؟ من به ایشون گفته ام: من اعتراض دارم، یه چیزهایش عکس شده،یعنی الان در دانشگاه های کشور ترویج موسیقی می شه،نباید بشود، ترویج موسیقی می شه، ترویج موسیقی یک کاری است برخلاف مزاق اسلام . درسته که هر نوع موسیقی حرام نیست، اما ترویج موسیقی، معناش این نیست که یک موسیقی را که حرام نیست می گردند با دقت پیدا می کنند، اونو تعلیم می دند به مردم و ترویج می کنند. این نیست، نخیر،درست عکس این است. در موارد بسیاری عکس این است. مثلاً، این خب در دانشگاه ها بی جهت ترویج می شود”[97].
دومین مورد به سفرهای علمی- تفریحی دانشجویان به خارج از کشور، و یا مناطقی چون کیش، مربوط می شود. خامنه ای به آنها می گوید به جای سفر به خارج از کشور یا کیش، دانشجویان را به روستاها ببرید تا کیف کنند. می گوید:
“بعضی از سفرهای خارجی که دانشجویان می کنند. من پیغام دادم به آقای دکتر معین، برای یک دانشجو سفر علمی- تفریحی گذاشتند،به کجا؟ به خارج از کشور. خارج از کشور؟ به چه مناسبت؟ دانشجو برود خارج از کشور که چه بکند؟ برای چه سفری؟ دانشجو، کیش، خب به جای کیش بگذارید اصفهان، بگذارید مشهد، بگذارید یک جایی که توش یک دستاورد معنوی داشته باشه، جوون هر جا برود اون کیف حلال را می کنه، اون چیزیی که برای جوان حلال است و مجاز است، اون خوشی های جوانی که در سنین ما از اون غذایی که ما خیلی لذت نمی بریم، جوون می خوره و لذت می بره ، از اون منظره یی که هیچ برای مان همچین جاذبه ای نداره، جوون نگاه می کنه کیف می کنه، خاصیت جوانی است، این دوره را پیر مردها هم گذرانده اند، این کسانی که اطلاع ندارند، بدانند، می دونند که چه خبره اونجا،جوون کیف خودش رو می کنه، می خواهید ببریدش سفر، ببرید یک سفر عرض کنم روستایی هم که جوون رو ببرید برای جوون را ببرید براش تنوعه،براش یک شادیه، حالا حتماً باید ببرند کیش؟ چون درآنجا برخی از ضوابط سست هست؟ برخلاف حق البته سست است بعضی ضوابط،، اونجا ببرند که این جوون بتواند برخلاف ضوابط عمل کنه؟ ضابطه شکنی کنه؟ چرا؟ اسلامی شدن دانشگاه ها این است”[98].
سومین مورد، درباره ی اردوهای مختلط پسرها و دخترهای دانشجوست. علی خامنه ای براین باور است که به دلیل برتری علمی- تکنولوژیک غرب، جوان های ما از الگوهای رفتاری غربیان تقلید می کنند،اگر مسلمان ها از نظر علمی – تکنولوژیک برتر از غربیان بودند، در آن صورت، روابط دختران و پسران غربی مسخره می کردیم، آنها را مچل می کردیم و روابط شان را وحشی گری قلمداد می کردیم. می گوید:
“یا اردوی مختلط؟ من خیلی تعجب کردم، اردوی مختلط دانشجویی؟ دختر و پسر اردوی مختلط،؟ خب، نفس اردوی مختلط بد است،آقایان،همان کسانی هستند، این آقایان که حالا دست اندر کار اردوی مختلط اند، همان کسانی هستند که سال 64- 63 توی کلاس ها دیوار کشیدند، بنده به دستور امام رفتم توی نماز جمعه گفتم این کار بد است، من نمی فهمم چگونه اینها این طور عوض می شوند؟ 180 درجه راهشان را عوض می کنند؟ امام به بنده گفتتند این چه کارئیه؟ ما رفتیم تو نماز جمعه ی تهران گفتیم که این کار مناسبی نیست. خود دانشجو هرکاری می خواهند بکنند، خلاصه دیوار کشی حرف ما نیست،حرف انقلاب و حرف امام. حالا همون آقایون نه توی کلاس، توی اردو، اردوی شبانه روزی چند روزی دختر و پسر را همراه می کنند. یعنی چه؟ بسیار کار بی قاعده،غلط ، این که می گم فرهنگ، بالاخره در یک گوشه هایی از دنیا،در یک مناطقی از دنیا معاشرت دختر و پسر و زن و مرد با یکدیگر یه امری است کاملاً عادی، هیچ گونه حساسیتی وجود نداره، یعنی زن و مرد همان طوری که، دو تا مرد، دو تا زن، با هم تماس دارند، دو تا زن و مرد هم با هم تماس دارند. اما در کشور ما و در محیط اسلامی مطلقا این جوری نیست، هر مقداری هم که کشور اسلامی،به این جهت نزدیک شدیم، به خاطر رنگ پذیری از اون فرهنگ بیگانه است، چون اونا از لحاظ تکنولوژی قوی تر از ما بودند، اینو به ما دادند، والا اگر ما از نظر علم و تکنولوژی از اروپا قوی تر بودیم، همین اختلاط اونارو مسخره می کردیم، مچل می کردیم، وحشی گری می خواندیم،این جوری بود، به برکت علم و تکنولوژی این فرهنگ را کرده اند فرهنگ ساعد و رایج که باید حتماً این باشد، انوقت ما تو دانشگاه هامون این را ترویج کنیم”[99].
پاورقی ها:
92- دیدار با شورای سیاستگذاری صدا و سیما، 14اسفند 69
93- دیدار با مسئولان صدا و سیما هفتم مرداد 69
94 و 95- دیدار با مسئولان صدا و سیما هفتم مرداد 69
96- خطاب به اعضای فرهنگستان زبان فارسی 29 بهمن 70