استقبال از نخستین 16 آذر سبز

مژگان مدرس علوم
مژگان مدرس علوم

چند روزی بیشتر تا شانزدهم آذرماه و پنجاه و ششمین سالگرد هجوم نیرو های نظامی حکومت کودتا به ساحت دانشگاه تهران نمانده است؛ هجومی که سنگفرش های  دانشگاه را به خون جوانان آزادی خواه وطن گلگون کرد و سه ستارۀ درخشان جنبش دانشجویی را به زمین کشید. این سه ستاره اما در تاریخ ایران زمین به سه اسطوره تبدیل شدند و در جاودانگی تاریخ ماندگار ماندند. شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا  در پیش پای نیکسون قربانی شدند اما شعله هایی که ازشهادت این سه آذر اهورایی برخاست در زمستان سرد و طولانی دوران اختناق پس از کودتا، گرما بخش محفل آگاهان دردمند و آزادیخواه بود و تنها امواج لرزان روشنایی باقی مانده  در سرتاسر آن شبهای بلند و تاریک یلدایی از فروغ بی دروغ آتش نام و یاد این سه شهید دانشگاه  مایه می گرفت. در آن خزان سرد و زرد اختناق و تنها یکصد و ده روز پس از کودتا، صفیر گلوله ها در فضای دانشگاه تهران پیچید و سه قطره خون پاک و روشن به تفتیدگی خورشید بر زمین چکید.

درتمامی این پنجاه و شش سال اما نه این شعله در محاق خاموشی و نه این یاد در اغمای فراموشی فرو رفته است. دولت کودتا و حکومت اختناق رفت اما نام این اسطوره ها  حک شده بر بلندای حافظۀ تاریخی مردم باقی ماند و الهام بخش نسل بعد از نسل شد ودر کالبد هر جنبش آزادی خواهانه روح حماسه دمید. 

اینک پنج ماه و اندی پس از تولد جنبش سبز و در سرآغاز راه تازه ای به سوی آزادی و برابری یک بار دیگر شانزدهم آذر با روح الهام بخش و حرکت انگیزش فرا رسیده است. در این خزان اندوه و حسرت که لاله های سرخ در سینۀ سرد خاک آرمیده و سروهای سرفراز و سبز در کنج انفرادی های اوین خمیده اند؛ فصلی دیگر از شکوفایی جوانه های جنبش برای شکستن طلسم سرکوب و باطل کردن سحر فریب در حال آغاز شدن است. جوشش احساس و اراده و امید را در رگ هر برگ میتوان شنید و آرامش خاطر جان های شیفتۀ آزادی را در همگامی با نسیم آزادی میتوان به چشم دید.

شانزدهم آذر هشتاد و هشت پژواک و بازتاب شانزدهم آذر سی و دو در آیینۀ تاریخ است. تکرار رویارویی گلها و گلوله ها و گواهی بازگشت چلچله ها درغربت و قحطی پرواز است. امسال اما شانزدهم آذر نه سرآغاز یلدای خوف و تیرگی تردید بلکه الهام بخش صبح روشن امید است. در رویای صادق شانزدهم آذر امسال نوید تولد فرداهای روشنی را میتوان دید که بر ستبرای تاریخ کهن این سرزمین جوانه خواهند زد. فرداهای بی دروغ و بی نقاب و روزهای روشنی که حقیقت از ترس توقیف خود را تعطیل و فضیلت از پروای کیفر خود را انکار نکند. فردا هایی که امید را عادلانه میان مردم تقسیم کند و شادی را از ایشان دریغ ننماید. روزهایی که  جان ارزان و آزادی گران نباشد و آبروی مردمان را در بازار سیاست چوب حراج نزنند و ریا با زهد و بی شرمی با بی باکی جابجا نشود.

پنجاه و شش سال از شانزدهم آذر سال سی و دو میگذرد و طفل آرزوهای تاریخی ملت ما در گهوارۀ طلایی خورشید بر مدار زمانه همچنان میچرخد و لبخند فردا های روشن را در استانۀ رویا انتظار میکشد. از روز های ابری و خاکستری سالهای سکوت و حسرت تا شبهای سیاه سالهای توفانی فاجعه، از طعم کوتاه و زودگذر خوشبختی در بهار آزادی تا تولد دوبارۀ امید در دوم خرداد؛ هر شانزده آذر که بر ما گذشته تکرار دوبارۀ امید و تمرین مکرر آرزو بوده است تا گرمای اشتیاق در جان فرهیختۀ کوشندگان راه آزادی و برابری و نوعدوستی در سرمای سرکوب افسرده نشود و چراغ رهنمای راههای پیموده و ناپیموده از سوسو نیفتد.

امسال اما شانزدهم آذر تولد دوبارۀ بهار سبز جوشش و جنبش در خزان زرد بی مهری و بد عهدی است. باید با زمزمۀ سرود همبستگی وسوسۀ ترس را از خود برانیم و به معجزۀ آرامش طلسم خشونت و سرکوب را بشکنیم. شانزدهم آذر امسال هم در ظاهر روزی است مثل هر روز دیگر اما شاید در باطن ودر تقدیر تاریخی ما روزی باشد  بهتر از هزار ماه.