بررسی علمی اجاره ۱۹۰ طنزپرداز ‏

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

گاهی اوقات آدم وقتی می شنود که رئیس جمهور اعلام کرده بزودی قدرت اول اقتصادی ‏جهان می شویم، با خودش فکر می کند، این پسر جوان این آمارها را از کجایش در می آورد؟ ‏یا وقتی فلان وزیر می گوید رشد اقتصادی ایران درست سه ماه قبل از انتخابات از 4 درصد ‏مثلا به 24 درصد رسید، طبعا نمی توانی بگویی که برادر من! محترم جان! عزیز دل برادر! ‏رشد اقتصادی که 24 درصد نمی شود، شاید این 24 درصد مقدار پروتئین موجود در حبوبات ‏بوده عوضی نوشتید.‏

یا وقتی مسوول سازمان انرژی اتمی که قرار بود دو سال قبل ما را سرقله اتمی بنشاند و الآن ‏یک سال است که لال شده و یک کلمه حرف نمی زند که حداقل بپرسیم آن 386 سانتریفیوژ یا ‏بقول احمدی نژاد سانتین فوژ که قرار بود 6000 سانتریفیوژ بشود، ولی بعدا معلوم بود در ‏حقیقت 164 تاست که قرار است 3260 تا بشود، ولی فعلا 512 تایش راه افتاده، و بعدا اگر ‏‏512 تای دیگرش راه بیفتد جمعا می شود 124 تا و اگر همین طوری تعدادشان افزایش پیدا ‏کند و دولت نهم با همین سرعت پیشرفت اتمی داشته باشد، طبیعتا تا دولت چهل و نهم یعنی ‏زمانی که احمدی نژاد 211 ساله بشود ما موفق می شویم برق ارادان را با انرژی هسته ای ‏تامین کنیم، به نظر شما اصلا این آمار و اعداد چه فایده ای دارد؟

البته مشکلات در حد یک میلیارد و دو میلیارد نیست که فکر کنید حل می شود، اصولا به نظر ‏می رسد ما اصولا یک توهماتی داریم که معلوم نیست چطوری بوجود آمده و معلوم نیست ‏چطوری ممکن است از بین برود. مثلا به این دقت کردید که تعداد جمعیت کشور ما که از ‏وقتی از هفتاد میلیون بالاتر رفته دیگر معلوم نیست چقدر شده و هیچ کسی خبر ندارد جمعیت ‏کشور الآن چقدر است و در کشوری که هفتاد و خورده ای( منظور از خورده ای چند میلیون ‏انسان است، یعنی به اندازه جمعیت نروژ یا امارات یا کویت یا خیلی کشورهای دیگر) جمعیت ‏دارد، نود میلیون نفر شناسنامه دارند و خیال مان هم راحت است که انتخابات را می توانیم ‏بخوبی برگزار کنیم. ‏

حالا انتخابات را در کشوری که معلوم نیست هفتاد میلیون جمعیت دارد یا شصت میلیون یا ‏هشتاد میلیون، ولی نود میلیون نفر شناسنامه دارند، چه کسی می خواهد برگزار کند؟ وزیر ‏کشور اسبق، عبدالله نوری که مسوول حفظ امنیت کشور بود، به دلیل اقدام علیه امنیت ملی ‏رفت زندان، حالا هم حق شرکت در انتخابات را ندارد.

موسوی لاری هم که بعد از او وزیر ‏شد معلوم نیست الآن کجاست و اگر نامزد بشود اصلا صلاحیتش تائید می شود یا نه. تازه بعد ‏از این دو نفر پورمحمدی وزیر کشور و مسوول حفظ امنیت کشور شد که خودش در موارد ‏مختلف متهم به قتل است و فعلا رفته است گل بچیند، معاونش هم که برگزار کننده انتخابات ‏بود، یعنی هاشمی ثمره از اتاق برگزار کننده انتخابات بلند شد و رفت شد مسوول ستاد ‏انتخابات رئیس جمهور، درست برعکس، مسوول سابق ستاد انتخابات همین رئیس جمهور، ‏یعنی صادق محصولی شد برگزار کننده انتخابات، البته ایشان چون میلیاردر است طبیعتا اهل ‏رشوه نیست، چون به اندازه کافی پول دارد، اهل تقلب هم نیست، چون اگر قرار بود که وزیر ‏کشور متقلب بگذارند، همان علی کردان بود که حتی مدرک تحصیلی اش هم تقلبی بود، من که ‏فکر می کنم اسم خودش هم اسم مستعار است. به هر حال فعلا در وزارت کشور همه چیز ‏جور است.‏

از اینها گذشته، اصولا ملت و دولت ایران با عدد و رقم مشکل دارد، مثلا همه جناح های ‏فکری و سیاسی ایران معتقدند که 99 درصد مردم مثل آنها فکر می کنند و تقریبا همه مردم ‏معتقدند هر چیزی که به عدد مربوط است دروغ است، مثلا اگر 15 میلیون از هفتاد میلیون در ‏انتخابات شرکت کنند دولت معتقد است که این 15 میلیون هفتاد درصد جمعیت است و آن 55 ‏میلیون که در انتخابات شرکت نکرده سی درصد، و تقریبا هیچ دولتی وجود ندارد که معتقد ‏نباشد که اکثریت مردم اقلیت ناچیزی هستند که مثل میلیونها آدم بی اهمیت در مقابل امواج ‏خروشان هزاران نفر، دوریال و نیم هم نمی ارزند. ‏

تقریبا در همه کارهای ما ملت ایران عدد و رقم همین مشکل را دارد، معمولا با ارقام هم ‏شاعرانه برخورد می کنیم. مثلا وقتی رئیس جمهور می گوید تا هفته آینده به قله های هسته ای ‏می رسیم، منظورش واقعا هفته آینده نیست بلکه یک زمانی در آینده دور یا نزدیک است که ‏ممکن است بشود یا نشود، یا مثلا وقتی گفته می شود بزودی با مدل های لباس غربی مبارزه ‏خواهیم کرد، یعنی هفته قبل سیصد نفر را دستگیر کردیم. یک جورهایی اندازه ها و مقادیر و ‏اعداد و ارقام و ساعت و زمان دقت ریاضی ندارد. ‏

مثلا در اوایل ریاست جمهوری احمدی نژاد واقعا دودوتا چیزی می شد بین چهار تا پنج، ولی ‏الآن حداقل هشت تا می شود. به همین دلیل من معتقدم آمار و نظرسنجی در ایران کلا یک ‏شوخی کلامی است که البته جالب است، ولی معنی ندارد. البته یک آمارهایی واقعیت دارد، ‏مثلا اینکه یک ماه قبل ستاد احمدی نژاد اعلام می کند محمود احمدی نژاد در یک نظر سنجی ‏‏64 درصد آرا را به دست آورد و پیش بینی شد که وی در انتخابات 16 میلیون و 987 هزار ‏و 345 رای می آورد. و بعد توضیح داده می شود که این نظرسنجی در میان اعضای یک ‏خانواده هشت نفری انجام شده. از قضای روزگار می بینی این پیش بینی واقعا رخ می دهد، ‏چرا؟ چون خدا خواسته است. باز هم این دقت به واقعیت و محاسبه بستگی ندارد، بلکه به ‏خواست خدا مربوط است که طبیعتا خواست خداوند چیزی نیست که بشود در مورد آن خیلی ‏ذرت پرتاب کرد.‏

از همه اینها گذشته خیلی اوقات این اعداد نیستند که قابل محاسبه اند، بلکه این واقعیت است که ‏ما به تعداد قابل پیش بینی می سازیم، یعنی مثلا وقتی احمدی نژاد گفته بود جمعیت ایران را ‏باید افزایش بدهیم تا 150 میلیون نفر بشود، این کار غیر از اینکه یک پیش بینی زیباست، یک ‏نوعی انسان سازی قابل برنامه ریزی هم هست. البته در مورد اعداد و نتایج همیشه با تقریب ‏باید برخورد کرد، مثلا وقتی اعلام می شود جمعیت ایران بزودی به صد میلیون نفر می رسد، ‏یعنی احتمالا تا چهل سال دیگر به صد میلیون نفر می رسد. یا مثلا وقتی گفته می شود تا زمان ‏رسیدن به ابرقدرت شدن یک گام دیگر مانده است، یعنی مثلا ممکن است سی سال قبل به آنجا ‏رسیده بودیم. ‏

البته همه اینها را گفتم برای اینکه کمی درباره طنز و طنزپردازی در ایران سخن بگویم، چرا ‏که این روزها طنز و طنزپردازی اهمیت ویژه ای پیدا کرده و واقعا بعضی اوقات به نظر می ‏رسد که طنزپردازی یک جورهایی شبیه بمب گذاری است. یک ماه قبل که فاطمه رجبی اعلام ‏کرد که در اسلام از گناه همه می توان گذشت جز گناه طنزپردازان و اعلام کرد که ‏طنزپردازان حتی اگر به پرده آویزان بشوند، نمی دانم البته دقیقا چطوری باید آویزان بشویم، ‏باز هم می آورند پائین و می کشند، نه اینکه می کشند، یا می شمرند، واقعا می کشند. حالا چه ‏فرقی می کند، بگوئیم می کشند یا می کشند، چون مهم پرده است که حتی به آن هم نمی شود ‏آویزان شد. البته ما بطور طبیعی که آویزان هستیم، ولی اینکه یک عده ای باشند که همه ‏بخواهند آویزان شوند، خیلی اوضاع خراب می شود. ‏

لابد می خواهید بدانید برای چی این حرف را اصولا زدم. اصولا مشکل این است که من تا ‏حالا فکر می کردم وقتی می گویند طنزپرداز، احتمالا چون اسم من، ابراهیم نبوی، سخت است ‏و نمی توانند درست تلفظ کنند با عنوان طنزپرداز و گاهی هجو نویس و اگر یک کمی طرف ‏دوره دیده باشد با عنوان هرزه نویس گفته می شود. همیشه هم فکر می کردم منم و ابراهیم رها ‏و ژوله و علیرضایی و صنوبر و از قدیمی ها خرسندی و چند تای دیگر، جمعش می کردم می ‏شد مثلا بیست نفر، نه، سی نفر، فوقش چهل نفر و اگر خیلی ها را حساب می کردیم جمعا با ‏کلیه اشتباهات آماری می شد پنجاه نفر، ولی هر جور که حساب کنی 190 نفر نمی شویم، حتی ‏اگر کاریکاتوریست ها را هم حساب کنیم….‏

امروز یعنی همین دیروز، “ جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران گفته است که ۱۹۰ ‏طنزپرداز با دریافت‎ ‎پول‌های کلان “اجیر” شده‌اند تا “ دولت نهم را تخریب” کنند‏‎.‎‏ به گزارش ‏خبرگزاری فارس، مجتبی ذوالنور افزوده است که این افراد ماموریت دارند‎ ‎با «طنزپردازی» ‏علیه دولت محمود احمدی‌نژاد، «سیاه‌نمایی» کنند‎.‎‏ وب‌سایت جهان‌نیوز برای نخستین‌بار ۲۶ ‏فروردین ماه بود که ادعا کرد تیمی ۱۹۰ نفره‏‎ ‎از طنز‌پردازان ایران فعالیت خود برای تخریب ‏دولت نهم را آغاز کرده‌اند‎.‎‏” در این مورد چند توضیح لازم است.‏
دلیل اول: احتمالا رقم 190 نفر طنزپرداز اشتباه است، مثلا 19 نفر ممکن است باشد، ولی ‏اشتباها یکی از مسوولان دولتی فکر کرده این هم آمارهای احمدی نژادی است، الکی یک ‏صفر جلوش گذاشته، شده است 190 نفر، چون اصولا ما در ایران 190 نفر طنز نویس ‏نداریم. ‏

دلیل دوم: ممکن است کسی استدلال کند که طبیعی است که ما در ایران 190 نفر طنزپرداز ‏نداریم، چون اگر داشتیم الآن دهان شان را آسفالت کرده بودند، راستی می دانستید تخصص ‏دکتر احمدی نژاد دکترای آسفالت است و کار دهان و دندان را خودش شخصی یاد گرفته؟ و ‏ممکن است کسی بگوید منظور این فرمانده سپاه از 190 طنزپرداز ایرانی اصولا طنزپردازان ‏ایرانی در سراسر جهان است، که در این حال باز هم آمار مشکل دارد، چون ما 190 ‏طنزپرداز ایرانی در سراسر جهان نداریم.‏

دلیل سوم: ممکن است اصولا منظور این باشد که از میان 190 نفر طنزپرداز در سی سال ‏گذشته چند نفرشان اجیر شده اند( مورد اجاره قرار گرفته اند) تا دولت نهم را سرنگون کنند. ‏این استدلال درست تر به نظر می رسد، ولی باز هم اشکال دارد، چون ما در سی سال گذشته ‏هم 190 نفر طنزپرداز که بیش از پنج صفحه تولید طنز کرده باشند، نداریم. یعنی اصولا 190 ‏طنزپرداز نبودند که اجیر بشوند یا نه. ‏

دلیل چهارم: ممکن است منظور این فرمانده سپاه این باشد که در تاریخ صد ساله ایران 190 ‏طنزنویس داشتیم که روی سایر طنزنویسان ما اثر گذاشتند و این 190 نفر باعث شدند که در ‏ایران تعدادی طنزنویس…… در حالی که اصولا در صد سال گذشته ما 190 نفر طنزنویس ‏نداشتیم. و اگر بخواهم دقیق تر بگویم اصلا در تاریخ ایران ما 190 تا طنزنویس نداشتیم.‏

نتیجه گیری اخلاقی: حتی در زمان انتخابات هم باید یک چیزی بگوئیم که گنجایش کافی داشته ‏باشد، حالا در هر جاش، مهم نیست.‏

نتیجه گیری سیاسی: این دولت نیازی به طنزپرداز برای تخریب ندارد، تا فاطی هست، زندگی ‏باید کرد.‏
نتیجه گیری تاریخی: پس نتیجه می گیریم که کاری که همین چهار تا طنزنویس دارند علیه ‏دولت نهم می کنند واقعا اثر دارد.‏