قبل از انقلاب اسلامی، دو کشور ایران و اسرائیل با هم روابط تجاری داشتند، بدون سر و صدا در پروژههای دفاعی همکاری میکردند و روابط فرهنگی نیز میان آن دو وجود داشت. امروز عده کمی به یاد میآورند که یک نویسنده مشهور ایرانی که به ارنست همینگوی ایران معروف بود به اسرائیل سفر کرد و درباره سفرش کتابی هم نوشته است.
در سال ۱۹۶۱، یک دیپلمات ۲۵ ساله اسرائیلی به نام زیوی رافیا در اولین سفر خارج از کشور به تهران فرستاده شد. رافیا به میهمانی نویسندگان، نقاشان و روشنفکران ایران میرفت تا ببیند کدام را میتواند برای سفر به اسرائیل ترغیب کند.
او در یک میهمانی آلاحمد را میبیند که یکی از مهمترین نویسندگان و متفکران ایران بود و در مورد اسرائیل کنجکاوی داشت.
رافیا به خاطر میآورد: “به خودم گفتم، خودش است. او با مردم حرف میزند، با آدمها آمیخته میشود، مردم به او گوش میکنند، مردم او را جدی میگیرند. اگر به اسرائیل برود و با دیدی مثبت بازگردد، همان است که ما به عنوان دیپلمات میخواهیم.”
در سال ۱۹۶۳ رافیا سفری را برای آلاحمد به اسرائیل با پرداخت تمام هزینهها تدارک دید. این نویسنده دو هفته در اسرائیل زندگی کرد و سفرنامهای درباره سفرش نوشت.
اخیرا ساموئل تروپ، یک استاد دانشگاه آمریکایی اسرائیلی از وجود کتاب آلاحمد باخبر میشود و آن را از فارسی به انگلیسی ترجمه میکند. این ترجمه با عنوان، جمهوری اسرائیلی، ماه گذشته منتشر شد.
تروپ مینویسد: آلاحمد “مزرعه اشتراکی (کیبوتز) را دوست داشت، صهیونیسم را دوست داشت. او البته در مورد پروژه صهیونیستی و کشور یهودی بسیار محتاط بود، اما حداقل در آغاز اشتیاق زیادی داشت و غرق آن شده بود.”
نویسنده ایرانی به بنای یادبود واشم، یادبود هولوکاست اسرائیل، میرود و کمی در آنجا میگردد اما احتمالا بیشتر از همه کیبوتز او را جذب میکند: مزرعه اشتراکی اسرائیلی. او فکر میکرد که ایران باید مدل کیبوتز را بکار ببرد.
تروپ گفت: “تلاقی سوسیالیسم و کشاورزی و انقلاب فرهنگی تشکیل دهنده ایده کشاورزی اشتراکی یهودی است. او میخواست این چیزها را در فرهنگ ایران ببیند، ایدههای انقلابی و رادیکال پشت آنها را.”
ممکن است عجیب به نظر برسد اما آلاحمد فکر میکرد، اسرائیل به عنوان منزلگاه روحانی یهودی، میتواند به عنوان مدلی برای آرمانشهر اسلامی عمل کند. او در کتابش اسرائیل را “ولایت” میخواند که در شیعه به معنای “نگهبان” است. جمهوری اسلامی برپایه همین اصل بنا شده است؛ اینکه روحانیون مذهبی باید نگهبانان جامعه باشند.
این تنها چیز غیرعادی کتاب نیست. نویسنده در موخره کتاب کوک خود را عوض میکند و علیه اسرائیل میتازد.
رافیا، دیپلمات اسرائیلی که این نویسنده را به اسرائیل فرستاده بود برای اولین بار ترجمه انگلیسی کتاب را خوانده و میگوید گیج شده است.
او میگوید: “من فقط افسوس میخورم که چرا فرصت نداشتم او را روشن کنم. چرا اینقدر یک دنده است و چرا کلمات ضدیهودی را استفاده کرده است. لازم نیست این چنین شور و این قدر بینمک باشیم.”
برخی اعتقاد دارند که بخش آخر جعلی است و توسط برادر آلاحمد نوشته شده و پس از مرگ او انتشار یافته است. بر طبق این نظر، او ممکن است نقدهایی را اضافه کرده باشد تا مورد قبول جمهوری اسلامی جدید ایران قرار بگیرد.
امروزه تقریبا هیچ روشنفکری از کشورهای عرب و مسلمان به اسرائیل و برعکس سفر نمیکند. کتاب آلاحمد نسخه ای برای صلح بین ایران و اسرائیل نیست، اما یادآور زمانی است که اسرائیلیها و ایرانیها میتوانستند به عنوان گردشگر به کشورهای یکدیگر سفر کنند.
منبع: پری - 7 ژانویه 2014