گفت و گو 2

نویسنده
یوسف محمدی

تجارب گوناگون در هرشرایط و مقطعی برای هنر ارزشمند است. قرار نیست همه گروهها و کارگردانان یک شکل تعریف شده ای از تئاتر ایرانی را کارکنند. بنابراین به گمانم این هم نوعی تجربه است که باید مخاطبان بیشتری را برای خود دست و پا کند تا نتیجه گیری بهتری حاصل شود.

 

گفت و گو با عاطفه تهرانی

یک تجربه ی مدرن

“بخوان”عنوان نمایشی است از عاطفه تهرانی که روند اجرای آن بازیگر محوربوده وشکل کار براساس توانایی های فیزیکی بازیگران شکل می گیرد. با کارگردان این نمایش در تهران به گفتگو نشسته ایم…

 

خانم تهرانی، برای شروع لطفاً درمورد چگونگی گردآوری این گروه جوان و یک دست به لحاظ تکنیک برایمان بگویید.

شروع تمرینات ما مربوط به سال گذشته می شود. حدود شش،هفت ماه قبل، ما یک سری ورک شاپ های بازیگری را در دانشگاه های مختلف تهران داشتیم که بسیاری از هنرجویان وعلاقمندان درآن حضور پیدا کردند. در راستای برپایی همین کلاس ها و چگونگی شکل گیری و روش پیشرفت کلاس ها افراد زیادی به گروه تزریق شدند و عده ی دیگری هم که علاقه ای به این سبک کارها نداشتند از ما جدا شدند و رفتند. بنابراین گلچینی از افراد باتجربه وباهوش با من همکار شدند، و ت درپایان این ورک شاپ تصمیم گرفتیم که دست به تولید نمایش “بخوان”بزنیم.

 

پس ایده اولیه اجرا در طول این کلاس ها شکل گرفت؟

خیر. ایده اولیه نمایش “بخوان” براساس یک شکل و روش کاملا تخصصی والبته شخصی شکل گرفت. این ایده سالها بود که مرا همراهی می کرد وبا آن کنکاش ها و تجربیا ت بسیار زیادی را داشتم.“پیکر زنده”عنوان اصلی این فکر بود که آن را در کلاس های متفاوت و بربازیگران زیادی آزمون وخطا داشته ام.

 

شکل اجرای نمایش “بخوان”مبتنی بر نوعی ازنمایش است که به تئاتر فرم فیزیکال معروف است. لطفا برایمان کمی از ویژگی های این نوع نمایش بگویید.

درتئاتر فرم فیزیکال بازیگر در محوریت نمایش قرار دارد وآشنایی بازیگر و کارگردان کار با بدن بازیگر مهم ترین بخش تولید یک اثر این چنینی است. بنابراین در این تئاتر، فیزیک بازیگر و محیط وشرایط مفروض درصحنه اهمیت فوق العاده ای پیدا می کند. درکنار کار بازیگر محتوا و موقعیت اتودهای طراحی شده با ارزش ترین بخش است و برای هدایت مناسب بازیگران باید انرژی لازم در فضا وبه طور مشخص جاذبه زمین، بررسی و اندازه گیری شود.

 

 

بنابراین اجرای نمایش شما بنا بر روحیات وآمادگی های بازیگر، شب های متفاوتی را تجربه می کند. برای کنترل یکدستی اجرا چه کارهایی را انجام می دهید؟

نه تنها در اجرای نمایشی همچون”بخوان”که در همه اجراهای هنری مثل تئاترتغییراتی به وجود می آید. همه شب های اجرا به هیچ عنوان یک شکل نمی شود به دلیل اینکه تئاتر یک هنر زنده است و بازیگراساس کار. بازیگر هم که یک موجود زنده است با خطاهای بسیار زیاد. تفاوت تئاتر و فیلم سینمایی هم همین است که ما به عنوان کارگردان تئاتر در هنگام اجرا نمی توانیم بازیگران را کنترل کنیم. تنها کاری که از دست کارگردان و عومل حرفه ای پشت صحنه برمی آید این است که شرایط را به گونه ای رقم بزند که همه زمینه های لازم برای هنرپیشه روی صحنه فراهم آید. از آنجا به بعد این کار بازیگر است که مختصات خود را تنظیم نماید. البته درمورد نمایشی همچون “بخوان” کمی شرایط ویژه تر است و باید مراقبت بیشتری از بازیگران شکل گیرد. در این جور کارها تمرینات بدنی قبل از اجرا به لحاظ فیزیکی و ذهنی برای آرامش بازیگربسیار مهم است.

 

اغلب بازیگران نمایش شما تجربه کاربرروی بدن در جهت تولید یک نمایش با این سبک و سیاق را نداشتند.هدایت آنها برایتان دردسر ساز نشد؟

نه.آشنایی با نوع رفتار با بدن را درکارگاه های آموزشی برایشان تحلیل و به صورت عملی تمرین کرده بودیم. همه این هشت نفری که در نمایش “بخوان” بازی می کنند با تلاش خود وتحمل سختی ها و فشارها به این نوع از بازی دست یافته اند.اوایل کار برای خود آنان هم سخت بود ولی باورکنید برای من بسیار لذت بخش بود چون با این گروه جدید دست به تجربه و کشف می زدم.

 

مخاطب ایرانی، اساسا داستان پسند است و علاقمند به یک چهارچوب داستانی، نمایش شما شکلی مدرن به خود گرفته است وکمی از این ماجرا فاصله. با توجه به شرایط موجود درطول تمرینات نگران نبودید که نمایش با شکست مواجه شود؟

به نکته ای که می گویید در تمرینات بسیار توجه داشتم. نمایش من یک نمایش مدرن است و اصلا من به این شکل کار علاقمند هستم ولی از طرفی هم دوست داشتم که کارم دیده شود و نظرها را بشنوم. نمی خواهم به طور کامل هم برای تماشاگر کارکنم. بنابراین برای برقراری توازن میان این دو مبحث تلاش کرده ام.به نظر خود شما این اتفاق برای نمایش من شکل گرفت؟

 

خب من احساس کردم  که دو گروه تماشاگر درسالن از نمایش شما دیدن می کنند.عده ای که فقط به طراحی وشکل حرکات توجه داشتند وداستان را رها کرده بودند و عده ای که سعی می کردند تا داستان را متوجه شوند. حالا شما فکرمی کنید تولید نمایش های این چنینی که جزوآثار مدرن محسوب می شوند و اغلب هم تماشاگران ویژه ای دارند تا چه اندازه لازمه جامعه ای مثل ایران امروز است؟

تجربه ( از همه نوع اش) در هرشرایط و مقطعی برای هنر ارزشمند است. قرار نیست همه گروهها و کارگردانان یک شکل تعریف شده ای از تئاتر ایرانی را کارکنند. بنابراین به گمانم این هم نوعی تجربه است که باید مخاطبان بیشتری را برای خود دست و پا کند تا نتیجه گیری بهتری حاصل شود.