دغدغه من فقر است
برای اجرای این نمایش چه مدتی تمرین کردید؟
برای اجرا تمرینات بسیار طاقت فرسایی را متحمل شدیم. حدود سه دوماه تمرین که اغلب آن ها روزی 6 ساعت بود.
آقای نادری به نظر می آید در کوکوی کبوتران با نمایشنامه ای مواجه هستیم که به شدت رگه های رئالیستی درآن قالب است و شما در کارگردانی سعی در انحرافات تعمدی دارید که برای مخاطب غیر قابل درک است.
من همچنان اعتقاد دارم که اساسا این یک نمایش رئوالیستی نیست. البته فراموش نشود که به دلیل بعد اومانیستی تئاتر،این هنر ذاتااز نظر ریشه ای دارای مسئله رئالیستی است اما در نمایش من احساسات و تجربه های رئالیستی دیده نمی شود. ما تجربه بسیار سختی را در این مسیر داشتیم و شما با نگاهی به نوعو چیدمان طراحی صحنه نمایش متوجه خواهید شد که نمایش با آثار رئالیستی فرق دارد.
تعریف خودتان از این نمایش به چه شکل است؟
من تمام تعاریف خودم را روی صحنه و دربرابر دیده تماشاگران شکل داده ام. “کوکوی کبوتران حرم”تئاتری است که به رنج ومشقت می پردازد. این متن درابره زنانی است که مردانی را پرورش می دهند که خودشان پرورش نیافته اند. این زنان به تعداد 12نفر هستند که پابوس یک مرد می روند.
به نظر می آید با تاکید برمسائل زنانه در نمایشتان سعی کردیدکه چالش های مربوط به اقشار مختلف را با بهانه ای نو بیان کنید؟
این چالش ها در جامعه موجود است و اتفاقا برای همه است. نه می توان گفت فقط مختص زنان و نه مختص مردان که من گمان می برم با توجه به وضعیت موجود چالش های موجود برای زنان جامعه ما بیشتر است. اما ازاین بحث که بگذریم نگاه من مربوط می شود به قشری از جامعه که شاید برای اغلب ماها کمترین بهانه ها دست آنهاست. منظور از بهانه ها نگاه ها وتمرکزاست که روی آنها اتفاق می افتد. اغلب این زنان انسان های ناقصی هستند که همین نقص ها است که باعث نابودی می شود.
مساله شما دراین نمایش چیست؟
یک بار دیگر هم درجایی گفته ام که این نمایشنامه کاری است درباره کامروایی آدم ها. بحث من این است که در این کشور دوران و مراحل رسیدن به بلوغ به درستی و استانداردای زندگی رخ نمی دهد و اغلب ادای این را در می آورند که نه چنین نیست. به نظرم در هیچ یک از دوران زندگی به درستی مسائل را هضم نمی کنیمو همه چیز برایمان علی السویه شده و پز های روشنفکری نزدیک است اکثریت و درپی آن جمعه را به خفقان برساند.
نقص امرآموزش و پرورش در تعلیم این زنان و تاثیرات جنگ به وضوح در اغلب کارها یشما دیده می شود.
تمام سعی ام را کرده ام که دست به موضوعات کلیشه ای نبرم.
این اتفاق هیچ گاه در نمایشنامه هایتان رخ نداده است. اما به ظاهریکی از دغدغه های اصلی اتان همین مسائل است.
طبیعی است. من سال ها در آموزش و پرورش کار کرده ام و نقص آنها را به خوبی می دانم. بخش عمده ای از مشکلات اجتماعی ما آموزش نادرست دردورانی است که ذهن و رح انسان مثل یک بوم سفید وخاکستری است. مساول ویران کننده جنگ را هم که همه می دانیم. ویرانی های جنگ است که با گذشت سال ها هنوز دست از سرما برنمی دارد و سال های آتی هم باید باآن مقابله کنیم.
شکل اجرای نمایشتان و استفاده از گوشی و هدفون هم در نمایش جالب به نظر می رسید. لطفا از چگونگی رسیدن به این ایده برایمان بگویید.
خیلی ساده اتفاق افتاد. شیشه در این نمایش کنایه ای است از چیزهایی که نباید مشاهده شود ولی تماشاگر ماآن را می بیند و گوشی چیزهایی که نباید شنیده شود. به هرحال تئاتر نوعی ایماژ است. (می خندد)
وسوال آخر اینکه منظور از چیدمان 12 زن کنار یکدیگر،بازگویی یک دوره زمانی است؟
کاملا درست ا ست.