بازداشت فائزه و مهدی هاشمی، فرزندان خبر ساز اکبر هاشمی رفسنجانی، پس از گذشت مدتها از کش و قوس انتخابات هشتاد و هشت،فصل تازه ای در روند هاشمی زدایی از حاکمیت در ایران گشوده شده است. این روند که پس از نزاع هاشمی رفسنجانی با رهبر جمهوری اسلامی، بدنبال شکست وی در انتخابات ریاست جمهوری مقابل محمود احمدی نژاد آغاز و پس از انتخابات سال هشتاد وهشت تشدید گردید، اکنون وارد مرحله تازه ای شده است. رفسنجانی در حالی که از هر گونه واکنش در مقابل این عمل خودداری کرده تا جایگاه خویش را همچنان در مقابل این تهاجم مصون نگاه دارد با موضع گیری هوشیارانه کوشیده جایگاه خویش را نزد فعالان جنبش مردمی سبز نیز حفظ کند و از این رو اعلام کرده است هیچ تفاوتی میان فرزندان وی و سایر فرزندان جامعه که در زندان بسر می برند وجود ندارد.
تاریخچه برخورد با خانواده هاشمی پس از روی کار آمدن دولت محمود احمدی نژاد مفصل است. در خصوص فائزه هاشمی شاید این تاریخچه به دوره انتخابات مجلس پنجم باز گردد؛ زمانی که وی رای اول مردم تهران را برای ورود به مجلس کسب کرد و مخالفان وی با دادن نسبتهای دشنام گونه سعی در تخریب چهره وی داشتند. فائزه هاشمی به عنوان یکی از فعالان حقوق زن پیش از روی کار آمدن دولت خاتمی حضوری مملوس در سطح جامعه داشته و همواره آماج انتقادات و حملات محافظه کاران افراطی بوده است. انتشار روزنامه زن، مشارکت در تاسیس حزب کارگزاران و تلاش برای احیای حقوق زنان از جمله در زمینه ورزش، بخشی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی فائزه هاشمی است. اما نام مهدی هاشمی برادر وی کمتر بر سر زبانها بوده است. وی که سالها در سمت مدیریت سازمان بهینه سازی سوخت فعالیت می کرد کمتر به مسائل سیاسی ورود داشت تا اینکه موضع گیریهای احمدی نژاد در خصوص فعالیتهای اقتصادی خانواده هاشمی و وارد کردن برخی اتهامات مالی پای وی را نیز عرصه سیاست کشاند.
با این حال، مهمترین چالش محافظه کاران با خانواده هاشمی به صورت عام و مهدی هاشمی به صورت خاص به فردای روز انتخابات باز می گردد. محافظه کاران افراطی معتقدند که خانواده هاشمی محرک اصلی اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری هشتاد و هشت بوده اند. استناد آنها شاید بیشتر به اظهارات همسر هاشمی است که گفته در صورت بروز تقلب در انتخابات مردم باید به خیابانها بیایند. از مهدی هاشمی نیز اظهارات تایید نشده ای نقل شده است که وی در مصاحبه ای در یکی از ستادهای موسوی اظهاراتی را به نقل از پدرش بیان کرده که محتوای آن درباره مذاکرات هاشمی رفسنجانی با رهبر جمهوری اسلامی در خصوص نتایج انتخابات است. اما مهدی هاشمی پیش از آنکه از سوی حاکمیت بازداشت شود کشور را به هدف انجام ماموریتی اداری از سوی دانشگاه آزاد ترک کرده بود و همین موضوع باعث شد تا محافظه کاران مدعی فرار وی از کشور شوند. برخی شایعات نیز پس از خروج وی از کشور دلالت بر این داشت که مهدی هاشمی اسنادی را در خصوص نحوه تقلب صورت گرفته در انتخابات با خود از کشور خارج کرده است.
از این وقایع نزدیک سه سال است که می گذرد. اکنون با در نظر گرفتن شرایط کنونی کشور چه رویداد تازه ای رخ داده که حاکمیت بار دیگر پروژه هاشمی زدایی را با بازداشت فرزندان هاشمی رفسنجانی کلید زده است؟
فرضیات متعددی را می توان برای پاسخ به این پرسش مطرح کرد. فرضیه نخست شاید ساده ترین فرضیه در میان فرضیات موجود باشد و آن انتقام گیری سیاسی از هاشمی است اما با پاسخی ساده می توان حکم به رد این فرضیه داد. در واقع می توان گفت مسئله انتقام گیری از جمله فرضیات همواره مطرح بوده و از این رو چنین فرضیه ای نمی تواند پاسخ مستدلی به زمان بازداشت فرزندان هاشمی باشد.
فرضیه دوم نزدیکی زمانی این بازداشت با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده را هدف قرارداده است. بر اساس خبر منتشر شده مبنی بر ابراز تمایل رفسنجانی برای کاندیداتوری در انتخابات سال آینده و حمایت علی اکبر ناطق نوری از حضور وی در انتخابات در یک روزنامه چاپ تهران، این فرضیه تقویت شده که هاشمی قصد دارد بار دیگر با ساختار قدرت در کشور دست و پنجه نرم کند. مصاحبه محسن هاشمی با نشریه آسمان و اظهارات وی مبنی بر اینکه باید مرد بحران به صحنه بیاید و همچنین نقل قولهایی از اظهارات هاشمی در محافل خصوصی این فرضیه را دامن زده که هاشمی قصد دارد قدرتی را که هشت سال پیش در رقابت با محمود احمدی نژاد از دست داد و در اعتراض به روند واگذاری آن به خدا شکایت برد،بار دیگر بستاند. از این رو این بازداشت می تواند این پیام را برای هاشمی و دیگر اصلاح طلبان درون حاکمیت داشته باشد که آنان شانسی برای حضور در انتخابات پیش رو ندارند و حاکمیت بنایی بر فرصت دادن برای حضور جدی آنان در بازگشت به صحنه سیاست ندارد. همچنانکه توقیف روزنامه شرق و طرح اصلاح قانون انتخابات برای گذاشتن شرط سنی هفتاد و پنج سال برای نامزدهای ریاست جمهوری را نیز می توان در همین راستا ارزیابی کرد.
اما فرضیه سوم، فرضیه ای با دامنه وسیعتر و در عین حال نگران کننده تر است. این فرضیه با در نظر گرفتن شرایط موجود در کشور از جمله افزایش تهدیدات خارجی، تاثیر عمیق تحریم ها به مغز استخوان اقتصاد کشور و نظامی تر شدن فضای سیاسی جامعه، بر این باور است که با توجه به مسئولیت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی در بوجود آمدن چنین ناهنجارهایی در کشور بخاطر حمایتهای وی از دولت، ظن آن می رود که نخبگان خاموش نظام به محوریت هاشمی رفسنجانی فشار خویش را بر آیت الله خامنه ای افزایش دهند تا وی را وادار به تجدید نظر نسبت به سیاستهای موجود کنند؛سیاستی که بر نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی خوش نمی آید. در واقع، نزدیکان رهبر جمهوری اسلامی همواره از وجود جایگزینی چون هاشمی رفسنجانی نگران و از این رو درصدد بوده اند پیش از بحرانی شدن شرایط کشور تسویه حسابها را در سطح کلان آغاز کنند. هر چند هاشمی هیچگاه به طور رسمی گزینه جایگزین رهبری در ایران نبوده اما جایگاه وی در ساختار نظام جمهوری اسلامی و سوابق و ارتباطات وی با مراکز قدرت در ایران همواره برای بیت رهبری حساسیت برانگیز بوده است. از این رو پس از انتخابات سه سال گذشته ریاست جمهوری تلاش بسیاری برای ممانعت از ریاست مجدد وی در مجلس خبرگان رهبری و همچنین امامت نماز جمعه تهران صورت گرفت.
اکنون بنظر می رسد تاریخ دوباره می خواهد تکرار شود. رویدادی که در دهه شصت منجر به عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری و به حاشیه راندن وی از صحنه سیاست شد به شکلی دیگر در حال وقوع است و یکی از شباهتهای اسمی این دو رویداد نیز یک نام مشترک است: مهدی هاشمی. این نام اشاره به پرونده مهدی هاشمی برادر داماد آیت الله منتظری دارد که در زمان قائم مقامی وی هدایت جنبشهای آزادیبخش را بر عهده داشت و به بهانه او آیت الله منتظری از جایگاه مهم خویش خلع شد.این نگرانی در اظهارات فرزندان هاشمی به خوبی هویدا است. فاطمه هاشمی در نخستین واکنش به بازداشت خواهرش فائزه و برادرش مهدی گفت که هدف حذف هاشمی است. محسن هاشمی نیز با خواهرش هم عقیده است و در مصاحبه ای اظهارات وی را تکرار می کند. در همین راستا یک تحلیلگر بریتانیایی در مسائل ایران نیز معتقد است بازداشت فرزندان هاشمی بدون رضایت آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی امری غیر ممکن است.
در این تحلیل تلاش شده است تا با سه فرضیه برخوردهای اخیر با خانواده هاشمی مورد ارزیابی قرار گیرد،اما ماحصل این تحلیل ارتباطی است که میان این سه فرضیه وجود دارد. فرضیه انتقام فرضیه ای مقدم اما ناقص است. فرضیه حضور هاشمی در انتخابات نیز فرضیه ای صحیح است اما جامعیت ندارد و فرضیه آخر نیز فرضیه ای جامع است که مقدمه ندارد. در واقع می توان گفت حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری مقدمه ای برای تکمیل فرضیه سوم است. زیرا در صورت پیروزی هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری، وی دیگر یک رییس جمهور صرف، همچون شانزده سال گذشته نخواهد بود، بلکه با توجه به نفوذ و جایگاهی که از گذشته اکتساب کرده است و قدرتی که با رای مردم بدست خواهد آورد براحتی خواهد توانست قدرت آیت الله خامنه ای را مهار کند و آلترناتیو بالقوه ای برای جایگاه وی باشد. وی در تازه ترین مصاحبه خویش با روزنامه آرمان نیز با موضع گیری دو پهلو گفته است که تنها آیت الله خامنه ای می تواند مسائل را به مسیر بازگرداند و تلویحا مسئولیت نابسامانی های اخیر کشور را بر عهده وی دانسته است. وی در عین حال روابط خویش با رهبر جمهوری اسلامی را نیز عادی توصیف کرده است.
از این رو با توجه به شخصیت پراگماتیک هاشمی بعید بنظر می رسد وی رفتاری مشابه رفتار آیت الله منتظری را دنبال کند. هاشمی از هم اکنون حساب خویش را از حساب خانواده اش جدا کرده است تا از دامی که برای وی پهن کرده اند در امان ماند اما روشن نیست وی تا کجا خواهد توانست دست درازی حاکمیت به حریم خانواده اش را تحمل کند. وی در همین مصاحبه تلویحا از بازداشت فرزندانش گله کرده و گفته است در صورتی که قانون رعایت نشود واکنش نشان خواهد داد. این واکنش پیش بینی در خصوص رفتار آینده هاشمی را دشوار تر کرده است.