با آغاز رسمی روند برپایی انتخابات مجلس اندک اندک جریانات و احزاب سیاسی هر یک به قدر سهمی که برایشان در عرصه سیاست معطوف به قدرت در ایران قائلند وارد این معرکه شده و یا به طرح برنامه و پوسترچسبانی مشغول می شوند و یا درگیر اعتراضات بی حاصل و تکراری نسبت به ردصلاحیت و شناسنامه های جعلی و رای های باطله می شوند.
علیرغم همه این سرو صداها و جنجال های کر کننده تجربیات تلخ گذشته نشان می دهد که این بار هم اگر نگوییم بیش از 190 کرسی پارلمان از قبل واگذار شده است قطعا کمتر از این هم نخواهد بود. مراحل مختلف ثبت نام و تعیین صلاحیت و روز برگزاری انتخابات از پی هم می آیند و می شود آنچه مقدر است.
انتخابات، این باشکوه ترین جلوه حکومت “انسان” بر سرنوشت اجتماعی خود و عرصه ارضای میل به آزادی گزینش این روزها دچار تلخ ترین تجربه های تفسیر از خود است. انتخابات در تفسیر امروزین حاکمیت چیزی جز ادای تکلیف و مشارکت مردم در یک میتینگ سیاسی با شعارهای از قبل اعلام شده و به نفع یک جریان سیاسی خاص، چیزی در چنته ندارد.
شهروندان ایرانی که ادعا می شود بیش از یکصد سال است که در راه تحقق حکومت قانون و دموکراسی می کوشند، در شرایطی بایستی جهت ادای این “تکلیف سیاسی” به پای صندوق های رای بروند که نه قبل و نه پس از واریز حق خود از حکومت بر سرنوشت اجتماع به حساب حاکمان ابدی، حق ندارند بگویند چه می خواهند، چه نیاز دارند و یا حتی چه نمی خواهند و چه اموری الزامات زندگی آنها نیست. این مردمانکه از هم اکنون می توان صفوف به هم فشرده شان در روز رای گیری را در قاب شبکه های متعدد تلویزیون دولتی تجسم نمود، حتی حق ندارند بشنوند صدای مادری را که فریاد می زند 40 روز است از فرزندم که بازداشت شده است بی خبرم. و کسی به او پاسخ نمی دهد این همه اصول مصرح قانون اساسی که در کنار یکدیگر “حقوق ملت” نام گرفته و همگان از آن به “میثاق ملت و دولت” یاد می کنند، به کار برقراری یک ارتباط تلفنی هم نمی آید.
صندوق های رای اما مهر تمدیدی دوباره بر این میثاق اند. بسیار دیده ایم که صندوق های رای سیار با استفاده از هر نوع وسیله نقلیه از اتومبیل های سواری گرفته تا هلیکوپتر و هواپیما به اقصاء نقاط کشور می روند تا حاکمیت نشان دهد که تا چه حد مشتاق به تعهد خود نسبت به مفاد این میثاق ملی است. زندان ها نیز از جمله مراکزی هستند که صندوق های سیار به آنجا می روند تا حتی خلافکاران و مغضوبین قانون نیز از اعمال حق خویش بازنمانند.
اما آیا چنین صندوق هایی به بندهایی چون 209 و 325 زندان اوین نیز می روند؟ جایی که گفته می شود به دور از نظارت سازمان زندانها دارای تشکیلاتی خودگردان است. بندهایی که در بسیاری از سلولهای آنها زندانیانی نگهداری می شوند که مهمترین جرم آنها تلاش برای بدست آوردن نقش واقعی شان در تعیین سرنوشت اجتماعی شان است. زنانی که قانون را برابر می خواهند و مردانی که گفتن و نوشتن برای آنها اتهامی دست و پا کرده به نام ”تبلیغ”؛ مقوله ای که به مثابه رشته ای از دانش روز حتی در دانشکده های نظامی و امنیتی کشور نیز تدریس می شود.
با این همه شاید تصور حضور و مشارکت برخی احزاب و گروه های سیاسی در انتخابات مجلس در حالی که بیش از سی دانشجوی زندانی از جمله سعید حبیبی تنها به دلیل مرامی که دارند و چندین تن از فعال حقوق زنان چون روناک صفارزاده و ده ها تن از فعالان حقوق قومیت ها از جمله سعید متین پور و جلیل غنی لو و فعالان کارگری و… که در زندان به سر می برند امری قابل تامل باشد، اما من نمی توانم تصور کنم حضور صندوق های رای در زندان های امنیتی و پیشکش تعرفه انتخابات به زندانیان سیاسی چه وضعیتی را به وجود می آورد.
من اما لااقل می دانم که چنین صحنه ای “یکی داستان است پر از آب چشم”. داستان سرگردانی ایرانیان در پی آرمانی به نام دموکراسی که با گذشت یکصد سال از آغاز آن اینک از گرانقدر ترین تحفه آن یعنی “حقوق بشر” بازمانده و به پوسته ای رنگ و رو رفته از آن به نام “انتخابات” دل خوش کرده اند.