صندوق رای در بند209

حسن اسدی زیدآبادی
حسن اسدی زیدآبادی

با آغاز رسمی روند برپایی انتخابات مجلس اندک اندک جریانات و احزاب سیاسی هر یک به قدر سهمی که ‏برایشان در عرصه سیاست معطوف به قدرت در ایران قائلند وارد این معرکه شده و یا به طرح برنامه و ‏پوسترچسبانی مشغول می شوند و یا درگیر اعتراضات بی حاصل و تکراری نسبت به ردصلاحیت و شناسنامه ‏های جعلی و رای های باطله می شوند. ‏

علیرغم همه این سرو صداها و جنجال های کر کننده تجربیات تلخ گذشته نشان می دهد که این بار هم اگر نگوییم ‏بیش از 190 کرسی پارلمان از قبل واگذار شده است قطعا کمتر از این هم نخواهد بود. مراحل مختلف ثبت نام و ‏تعیین صلاحیت و روز برگزاری انتخابات از پی هم می آیند و می شود آنچه مقدر است. ‏

انتخابات، این باشکوه ترین جلوه حکومت “انسان” بر سرنوشت اجتماعی خود و عرصه ارضای میل به آزادی ‏گزینش این روزها دچار تلخ ترین تجربه های تفسیر از خود است. انتخابات در تفسیر امروزین حاکمیت چیزی جز ‏ادای تکلیف و مشارکت مردم در یک میتینگ سیاسی با شعارهای از قبل اعلام شده و به نفع یک جریان سیاسی ‏خاص، چیزی در چنته ندارد. ‏

شهروندان ایرانی که ادعا می شود بیش از یکصد سال است که در راه تحقق حکومت قانون و دموکراسی می ‏کوشند، در شرایطی بایستی جهت ادای این “تکلیف سیاسی” به پای صندوق های رای بروند که نه قبل و نه پس از ‏واریز حق خود از حکومت بر سرنوشت اجتماع به حساب حاکمان ابدی، حق ندارند بگویند چه می خواهند، چه ‏نیاز دارند و یا حتی چه نمی خواهند و چه اموری الزامات زندگی آنها نیست. این مردمانکه از هم اکنون می توان ‏صفوف به هم فشرده شان در روز رای گیری را در قاب شبکه های متعدد تلویزیون دولتی تجسم نمود، حتی حق ‏ندارند بشنوند صدای مادری را که فریاد می زند 40 روز است از فرزندم که بازداشت شده است بی خبرم. و کسی ‏به او پاسخ نمی دهد این همه اصول مصرح قانون اساسی که در کنار یکدیگر “حقوق ملت” نام گرفته و همگان از ‏آن به “میثاق ملت و دولت” یاد می کنند، به کار برقراری یک ارتباط تلفنی هم نمی آید. ‏

صندوق های رای اما مهر تمدیدی دوباره بر این میثاق اند. بسیار دیده ایم که صندوق های رای سیار با استفاده از ‏هر نوع وسیله نقلیه از اتومبیل های سواری گرفته تا هلیکوپتر و هواپیما به اقصاء نقاط کشور می روند تا حاکمیت ‏نشان دهد که تا چه حد مشتاق به تعهد خود نسبت به مفاد این میثاق ملی است. زندان ها نیز از جمله مراکزی هستند ‏که صندوق های سیار به آنجا می روند تا حتی خلافکاران و مغضوبین قانون نیز از اعمال حق خویش بازنمانند. ‏

اما آیا چنین صندوق هایی به بندهایی چون 209 و 325 زندان اوین نیز می روند؟ جایی که گفته می شود به دور ‏از نظارت سازمان زندانها دارای تشکیلاتی خودگردان است. بندهایی که در بسیاری از سلولهای آنها زندانیانی ‏نگهداری می شوند که مهمترین جرم آنها تلاش برای بدست آوردن نقش واقعی شان در تعیین سرنوشت اجتماعی ‏شان است. زنانی که قانون را برابر می خواهند و مردانی که گفتن و نوشتن برای آنها اتهامی دست و پا کرده به نام ‏‏”تبلیغ”؛ مقوله ای که به مثابه رشته ای از دانش روز حتی در دانشکده های نظامی و امنیتی کشور نیز تدریس می ‏شود. ‏

با این همه شاید تصور حضور و مشارکت برخی احزاب و گروه های سیاسی در انتخابات مجلس در حالی که بیش ‏از سی دانشجوی زندانی از جمله سعید حبیبی تنها به دلیل مرامی که دارند و چندین تن از فعال حقوق زنان چون ‏روناک صفارزاده و ده ها تن از فعالان حقوق قومیت ها از جمله سعید متین پور و جلیل غنی لو و فعالان ‏کارگری و… که در زندان به سر می برند امری قابل تامل باشد، اما من نمی توانم تصور کنم حضور صندوق های ‏رای در زندان های امنیتی و پیشکش تعرفه انتخابات به زندانیان سیاسی چه وضعیتی را به وجود می آورد. ‏


من اما لااقل می دانم که چنین صحنه ای “یکی داستان است پر از آب چشم”. داستان سرگردانی ایرانیان در پی ‏آرمانی به نام دموکراسی که با گذشت یکصد سال از آغاز آن اینک از گرانقدر ترین تحفه آن یعنی “حقوق بشر” ‏بازمانده و به پوسته ای رنگ و رو رفته از آن به نام “انتخابات” دل خوش کرده اند. ‏