زبان، قدرت،جهان اجتماعی-3

اکبر گنجی
اکبر گنجی

» دشنام گویی:زبان اسلام فقاهتی بنیادگرایانه

یکی از مصالح کاملاً سری نظام، قتل عام چند هزار زندانی سیاسی در تابستان 1367 بود. این جنایت عظیم هیچ توجیهی جز مصالح نظام- یعنی بقای نظام- نداشته و آیت الله خمینی برای آن که خیالش درباره ی دوام رژیم پس از درگذشت اش راحت باشد،حکم آن را صادر کرد. ناطق نوری به جای خدا آیت الله منتظری را به قعر جهنم می فرستد. کاش وی تصور خود را از قعر جهنم روشن می کرد تا منظورش را بهتر دریابیم. جهنم و بهشتی مستقل از وجود آدمیان، وجود ندارد. ملاصدرا( به اقتفای او، همه ی پیروان فلسفه صدرایی، از جمله علامه ی طباطبایی و مرتضی مطهری) زندگی پس از مرگ را چیزی جز “تجسم اعمال” به شمار نمی آورد. کلیه ی روابط اعتباری این جهانی ،در جانی که ماهیتناً متفاوت از این جهان است،محو خواهد شد و فرد است و تجسم اعمال اش که معلول رفتارهای این جهانی اوست. تکلیف آیت الله منتظری از این جهت روشن است. او در مقابل قتل عام زندانیان سیاسی- عقیدتی و سرکوب و دیکتاتوری ایستاد. اما گویی آنان که جسم او را سال ها در بیت اش زندانی کردند، می خواهند روح اش را هم در آخرت در آتش جهنم بسوزانند. آنان که این جهان مردم را به جهنم تبدیل کرده اند،بهتر است به وجود خود بنگرند که چه برساخته اند؟

7- محمد یزدی: آیت الله محمد یزدی،-عضو فقهای شورای نگهبان،عضو هیأت رئیسه ی مجلس خبرگان رهبری، مدیر جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم- در 27/4/88 درباره ی خطبه های نماز جمعه ی هاشمی رفسنجانی(26/4/88) گفت:
“من به عنوان یک فرد از آقای هاشمی رفسنجانی می ‌پرسم که شما چه کاره هستید که می ‌گویید دستگیرشدگان انتخابات باید آزاد شوند، اگر خیرخواه مردم و نظام هستید، باید توجه کنید که در بررسی‌ پرونده این افراد باید دقت بیشتری شود. چرا آدم ‌کشی و تجاوز به حقوق مردم را محکوم نکردید…اقداماتی قبل از انتخابات طراحی شده بود که به دنبال براندازی و واژگون‌ کردن حکومت و ساقط‌ ‌کردن رهبری بودند و خوشبختانه پول‌های آمریکا و تدبیرهای شیاطین در این مورد برای مردم رو شد…آیا این مصلحت کشور بود که عده‌ای جوانان فریب‌خورده به خیابان‌ها بریزند و سوت و کف بزنند و پارچه‌های سبز ببندند و بگویند که اسلام را می ‌خواهند، مگر اکثریت مردم اسلام را نمی ‌خواهند…اگر میرحسین موسوی در دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند من صلاحیت او را رد می ‌کنم”.

این زبان صنفی است که خود را مفسر رسمی دین، مبلغ شریعت و مروج اخلاق قلمداد می کند. این زبان به طلاب می آموزاند که نیازی به سختی کشیدن برای رویارویی با دیگران وجود ندارد. چگونه؟ راه راحت این است: به جای استدلال، اهانت کنید؛ به جای اقامه ی برهان،اتهامات بزرگ وارد آورید،به جای محبت و عشق، نفرت و خشونت بپراکنید. پیاده کردن اسلام از نظر بنیادگرایان،چیزی جز عمل به این نسخه نیست. آیت الله یزدی در زمانی که  رئیس قوه ی قضائیه بود، در نماز جمعه ی تهران در پاسخ به سخنرانی 13 رجب آیت الله منتظری، گفت: تو که حرف های چرند می زنی و حاشیه های چرند می نویسی. این روش بی زحمت را بقیه از اینها می آموزند.

یادداشت حاضر در صدد آن نیست که بحثی دراندازد  که دیگران آن را عامل انشقاق در جنبش سبز  قلمداد کنند. اما حقیقت و انصاف این است که اکثر افرادی که امروزه گرفتار چنین زبانی شده اند، در گذشته و حتی در یک سال اخیر، از همین زبان برای برخورد با دیگری(متفاوت ها) استفاده ی بسیار کرده اند. اگر این نوع سخن گفتن بد و خطرناک است، برای همه بد است، نه آن که فقط به کارگیری آن از سوی بنیادگرایان ناشایست باشد.

8-  احمد جنتی: آیت الله احمد جنتی، عضو شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری، در نماز جمعه ی تهران گفت:
“در روز عاشورا شخصی به یکی از اغتشاشگران گفته بود در روز عاشورا چرا این کارها را می‌ کنید که آن فرد جواب داده بود ما حسین شما را هم ریشه ‌کن می ‌کنیم…وقایع روز عاشورا نقشه ی آمریکا بوده و دیگر آبروی عاملان آن حادثه رفته است، اینها باید از غصه دق کنند که رئیس جمهور آمریکا، اسرائیل و انگلیس از آنها حمایت می‌ کنند و دیگر ماهیت آمریکایی - اسرائیلی - انگلیسی آنها آشکار شده است…به این عده بسیار ناچیز می‌ گویم که مردم سی سال با امریکا جنگیدند و آنها را ذلیل کردند شما که کسی نیستید، ملت ایران اربابان شما را ذلیل کردند و به تعبیر امام امریکا نتوانست هیچ غلطی بکند. این افراد از مصادیق بارز مفسد‌فی‌الارض هستند و در اوایل انقلاب امثال آنها مجازات شدند…دستگاه‌های قضایی محدودیت‌هایی دارند و نمی‌ توانند مانند دادگاه‌های اوایل انقلاب عمل کنند که اگر آن طور عمل می‌ کردند این قائله خیلی زودتر تمام شده بود…اگر این افراد بخواهند دوباره پررو شوند و در خیابان‌ها حرمت‌شکنی کنند نباید امانشان داد و باید سریعا دستگیر و محاکمه شوند، همچنین برای رسیدگی به پرونده‌های آنها باید از قاضی‌هایی مانند قاضی‌های سال 57 استفاده کرد نه قاضی‌های بی ‌حال”[35].
9- احمد خاتمی: آیت الله احمد خاتمی- امام جمعه ی تهران،عضو هیأت رئیسه ی مجلس خبرگان رهبری،عضو جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم- یکی از فقهای نزدیک به رهبری است که در سال های اخیر بسیار بالا آمده است. او درباره ی سخنرانی محمد مجتهد شبستری در خصوص عصمت پیامبران، گفت:  
“این فرد[محمد مجتهد شبستری] سابقه ی اظهارات نادرست زیادی دارد و در گذشته گفته بود برای رشد و تعالی کشور راهی جز روی آوردن به دمکراسی غرب نداریم و باید دست از مبانی فقهی اسلام برداریم. وی که سابقه طلبگی داشت، خودش را خلع لباس کرد…جای بسی تعجب است، فردی که سابقه ی طلبگی دارد این چنین سست حرف می زند، عصمت پیامبر و ائمه اطهار از بدیهیات دینی است و این را آیات قرآن تصریح می کنند و از اعتقادات شیعه است”[36].
وی درباره ی سرشت جنبش سبز و اهداف آن گفته است:
“آنان برنامه ریزی کرده بودند که درصورت پیروزی درانتخابات شمشیر را از رو علیه حضرت آقا بکشند و به قول سران فتنه[موسوی و کروبی] فتیله ی ولایت را پایین بکشند و در صورت عدم پیروزی اغتشاشات راه بیندازند و این مساله را سفیر انگلیس نیز از قبل می دانست.آن چه آنها در پی آن هستند این است که از جمهوری اسلامی جز پوسته ، چیزی باقی نماند، آنان به دنبال جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه ، شورای نگهبان ، نظارت استصوابی می باشند.آنان جمهوری اسلامی را می خواهند که کشور را دو دستی تقدیم دشمنان کنند و سیاست خارجی شان نیز استکبارستیزی نباشد و اصول سکولاریسم را جایگزین اصول اسلامی نمایند…شما در زمان انتخابات گفتید، ما می خواهیم کمر آقا را بشکنیم حالا می گویید ما منتقدیم…این جریانی است که از خارج هدایت می شود و اوبامای خبیث در مراسم دریافت جایزه ی نوبل به صراحت از فرقه سبز حمایت کرده و یا نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس گفته که مخالفان نظام اسلامی ایران ، سرمایه ما هستند”[37].

احمد خاتمی  هنوز اطمینان ندارد که سرکوب جنبش سبز موفق از کار در آید، به همین دلیل می گوید:

“هنوز باید مراقب پس لرزه های فتنه های دشمنان باشیم، این پس لرزه ها هم با روسیاهی و شکستگی براندازان نظام به پایان خواهد رسید و اصولا به تعبیر قرآن کریم این ها کف آبند که از بین می روند و به تعبیرمقام معظم رهبری مخالفان در برابر سیل خروشان ملت صفر هم به حساب نمی آیند. از ابتدای انقلاب این نظام ولایی، هم از سوی بیگانگان و هم از سوی برخی از عناصر داخلی جاهل یا مغرض مورد هجمه قرار گرفته…قطعا این خروشی که به منظورمحکوم کردن این اهانت صورت گرفته چشم فتنه را کور خواهد کرد”[38].

آیت الله احمد خاتمی آخرین نماز جمعه ی تهران را هم با اتهام زنی به جنبش سبز پایان داد. می گوید:

“در سال گذشته شاهد برپایی سه نمایشگاه بزرگ در کشور بودیم. نمایشگاه اول توسط خارجی‌ها و بیگانگان ترتیب داده شد و کالایی که در این نمایشگاه عرضه شد کالای دروغ، فریب و اغفال گری بود که بیش از 8 ماه جنگ نرم علیه ملت بزرگ ایران به راه انداخته شد…نمایشگاه دوم توسط فتنه گران با کالای دروغ، تقلب و اتهام‌های استکباری به نظام اسلامی و استفاده ابزاری از مردم برگزار شد.فتنه گران، منافقین، سلطنت‌طلب ‌ها، مارکسیست‌ها، بهایی‌ها، توده‌ای‌ها، منکران امام زمان و معصومین، اهانت کنندگان به عزاداران سید‌الشهدا و تصویر امام راحل محور مخالفت با نظام اسلامی را در نظر داشتند… رئیس جمهور منفور آمریکا دوباره ایران را به عنوان تهدیدی اعلام می ‌کند…یکی از وزرای خارجه‌ ی  شیخ نشین منطقه با کمال وقاهت اعلام می ‌کند که از هرگونه تحریم علیه ایران استقبال می ‌کند،این اظهارات نشان از استیصال و درماندگی است”[39].

10-  روح الله حسینیان: روح‌الله حسینیان، نماینده مجلس و قاضی پیشین وزارت اطلاعات، با زبان بازجویان با رهبران جنبش سبز برخورد می کند. می گوید:

“موسوی کوچک تر از آن است که امت حزب‌‌الله و نظام بخواهد با آن مقابله کند. خاتمی هم ضعیف‌ تر، پست‌تر، کوچک‌ تر و حقیرتر از آن است که این امت حزب‌الله و دانشجویان بیدار بخواهند با یک چنین شخص حقیری که چشمش به دست غرب است، مقابله کنند. حتی هاشمی هم کوچک تر از آن است که ما بخواهیم با وی مبارزه کنیم…آقای هاشمی تو بارها در فتنه ی اخیر به مقام معظم رهبری خیانت کردی و رهبری از تو حمایت کرد اما تو کینه ی خود را در مشهد نشان دادی و گفتی که اگر مردم رهبری را نخواهند باید برود اما در واقع مردم تو را نمی ‌خواهند و این را بارها با شعارهای خود نشان داده‌اند. تو دیگر در قلب مردم جایگاهی نداری و ما به تبعیت از رهبری تو را به اسلام دعوت می‌ کنیم.نباید هاشمی به خاطر فرزندانش چنین ظلمی را به این ملت روا دارد”.
کوچک تر، پست تر، حقیرتر،کینه،خیانت و… اینها عناوینی است که فقهای بنیادگرای حاکم بر ایران علیه متفاوت ها استفاده می کنند. خشونت زبانی پیش شرط خشونت اجتماعی است.
11-  شجونی: حجت الاسلام جعفر شجونی از اعضای مرکزی شورای روحانیت مبارز در تاریخ 21/9/ 88 طی سخنانی گفت:
“به دشمنان جنایتکار این انقلاب می ‌گویم اگر آقا لب تر کند خرخره این آقایان را می جویم! تعجب می ‌کنم برخی اسم خود را مهندس می ‌گذارند ولی هیچ چیزی از مهندس سازی نمی‌ دانند. تعجب می ‌کنم برخی بر سر خود عمامه می‌ گذارند و حرف‌هایی می ‌زنند. عقلتان کجاست؟ کتاب نمی خوانید؟ شما چه کسانی هستید”.
حجت الاسلام جعفر شجونی، در تاریخ 30/10/88 ،در جلسه ی هفتگی انصار حزب الله تهران گفت:
” بنده معتقدم که مرد میدان هستیم ؛ چون رهبر من شهید نواب صفوی است . ما در ممالک امروز نواب صفوی نداریم . باید نواب صفوی باشد تا کرکره اینها را پایین بکشد . قوه قضاییه ما آن طور که باید باشد نیست … نواب صفوی زمانی در نجف مشاهده کرد شخصی به نام   حاج علی شلاش  در بازار نجف طومار جمع آوری می کند تا جنازه رضا خان را که برای طواف به نجف آورده بودند در آنجا دفن کنند ! نواب صفوی در صحن امیر المومنین (ع) شلاش را گیر آورد و یک کتک مفصلی به او زد و طومارش را پاره کرد و به دور انداخت و از این کار جلوگیری کرد…این که قوه قضاییه بعد از شش ماه بگوید من صدای شما را شنیدم باید به او گفت :خسته نباشید . شش ماه حقوقت حرام است. تو بعد از شش ماه تازه صدای ما را شنیدی ؟! اگر بنده بیست و پنج بار به زندان رفتم و بیست و پنج هزار تومان هم گیرم نیامده آنها خودشان را منتسب به امام می دانند و بخور بخور هم دارند و برخلاف فرمایش های امام؛ شهید فروشی هم می کنند”.
 جعفر شجونی همچنین درباره ی مهدی کروبی گفته است:
“مگر همین آقای کروبی از شهرام جزایری پول نگرفت؟ نتیجه ی آن پول های حرام همین است که امروز کروبی گرفتارش شده است و با این کار خود به روحانیت هم اهانت کرده است.انقلاب اسلامی از آمریکا، انگلیس، اسرائیل، صدام و بسیاری از دشمنی ها نترسید، حالا بیاید از امثال کروبی و مهدی هاشمی ها بترسد؟ امروز این سقوط به جنون کشیده شده و باید در مقابل آن ایستاد، کاری که حضرت امام کرد و امثال بازرگان، منتظری و رجوی را واژگون کرد. عزیزان ما این انقلاب را به وجود نیاوردند که نادان هایی مثل کروبی آن را از بین ببرند”(کیهان،24/6/88 ).
نوری همدانی و یزدی و جنتی و خاتمی و شجونی سرنشینان قایق نجات بخش آیت الله علی خامنه ای هستند. درست که راه های سعادت متکثر و متنوع هستند، اما راهی که سرنشینان قایق خامنه ای دنبال می کنند،راه نجات نیست، راه سقوط به اهانت و بهتان و رعب و خشونت است.
12-  علم الهدی: آیت الله احمد علم الهدی،نماینده مردم مشهد در مجلس خبرگان و امام جمعه مشهد، در تجمع میدان انقلاب تهران، 9 دی ماه 88، گفت:
“امام زمان امام امروز ماست و اجرای امامت ایشان برای ما که دسترسی به ایشان نداریم، ولی فقیه و مجتهد جامع‌الشرایط است. وجود اقدس امام زمان،ولی فقیه را حجت خود معرفی می ‌کنند…مخالفت با اصل ولایت فقیه، مخالفت با اصل امامت، قرآن و آیه‌ قرآن است و مخالفت با شخص ولی فقیه چون تنها مصداق این ولایت بر روی کره‌زمین منحصرا مقام معظم رهبری هستند، مخالفت با اصل ولایت فقیه محسوب می ‌شود…ما به سران فتنه اعلام می ‌کنیم و می ‌گوییم کاری را شروع کرده‌اید و از بغی به محاربه رسیده‌اید…در یک ضرب‌الاجلی که باید دستگاه قضایی کشور معین کند، شما باید توبه کنید و به دامن رهبر برگردید و اگر توبه نکردید شما محاربید و این مردم و این نظام با شما با عنوان محارب برخورد می ‌کند…افرادی که در برابر مقام ولایت ایستاده‌اند منفور و مطرود همه هستند و همه از آن‌ها بیزارند و با هر سابقه، ژست و قیافه‌ای، این‌ها امروز از نظر مردم ناپاک‌ترین و منفورترین هستند”[40].

مهندس موسوی در بیانه اش بدون ذکر نام از سخنان علم الهدی انتقاد کرد. علم الهدی در پاسخ به موسوی نوشت:

“شما[میر حسین موسوی] نقد فرموده‌اید که چرا بنده بخشی از جامعه را بزغاله و گوساله نامیدم این تعبیر را خدواند در قرآن در دو آیه عنوان فرموده است…آیا کسانی که قدرت فهم امتیاز اصل مترقی ولایت فقیه را ندارند و با آن دشمنی می ‌ورزند و شعار علیه آن می ‌دهند مصداق این اشخاص[بزغاله و گوساله] نیستند…آیا کف و سوت زن‌های روز عاشورای حسینی با آن قیافه‌های منکر مصداق این اشخاص نیستند… بنده پیرو ولی فقیه زمان رهبر عظیم الشان حکیم هستم که از ابتدای این غائله اعلام فرمودند این حرکت برنامه ریزی شده ی دشمن جنگ نرم است”[41].

علم الهدی در جدیدترین نماز جمعه ی مشهد سخنان میرحسین موسوی را “کمال بی شرمی” خوانده است:

“شعار مرگ برضد ولایت فقیه شما مردم یعنی مرگ بر ضد خداو رسول خدا و حضرت علی، حضرت زهرا و امام عصر و همه آنها که ضد بندگی خداوند هستند. این که یک عده در این سرزمین یک عده فریاد مرگ بر ولایت فقیه را سر می دهند در اصل آنها مرگ بر خداوند و پیامبر و اهل بیت را با بی شرمی سر داده اند و یک عنصر سیاسی با کمال بی شرمی آنها را افراد خدا جو بخواند در شان جامعه اسلامی نیست”[42].
مشهد را ایرانیان با امام رضا می شناسند. مردم سراسر کشور برای زیارت به این شهر می روند. اما نکته ی جالب توجه این شهر این است که امام جمعه ی آن علم الهدی است و علی خامنه ای هر سال تند ترین سخنرانی خود - که متضمن اهانت و اتهام های بلادلیل بی شمار است- را در روز اول سال در این شهر بیان می کند. به هر حال شیعیان نباید دست خالی از این شهر باز گردند. اهانت و اتهام مهمترین سوغاتی است که بهره ی میهمانان می شود.

13- حمید روحانی:  سید حمید روحانی، مورخ رسمی جمهوری اسلامی، در مصاحبه با یک نشریه ی متعلق به بسیج دانشجویی با اشاره به اعدام های سال ۱۳۶۷ خاطر نشان کرد:

“جریان سال 67 این گونه بود که منافقینی که در زندان بودند به شکل تاکتیکی اعلام توبه کردند. پس از پذیرفتن آتش‌بس که منافقین به ایران حمله کردند اینها هم در زندان آشوب کرده و شروع کردند به آتش زدن زندان و این که آنها که می‌ رسند به تهران، کار را یکسره کنند! امام هم فرمود آنهایی که بر سر (موضع) هستند مهدورالدمند و باید محاکمه و مجازات شوند و آن اعدام‌ها توانست چشم فتنه را دربیاورد و ریشه آن جریان را بخشکاند. من فکر می‌ کنم در فتنه اخیر هم اگر یک چنین برخورد قاطع، جدی و انقلابی‌ای انجام نشود، این مشکل ادامه ‌دار می‌ شود”.

سید حمید روحانی، سابقه ی طولانی  اهانت به روشنفکرانی چون شریعتی، سروش و دیگران را در کارنامه ی خود ثبت کرده است. او به غیر از صنف روحانیت، به همه مشکوک است. اما این نوع رویکرد، منحصر به روشنفکران نیست. به عنوان مثال، صادق طباطبایی شرکت در جلسه ای در عراق را گزارش می کند که در آن جلسه سید حمید روحانی، امام موسی صدر را “جیره خوار امپریالیسم و صهیونیسم” معرفی می کند:

“در سفری به عراق(به نظرم سال 1349 بود)، یک شب منزل آقای شیخ حسن کروبی بودم. عده‌ای از دوستان روحانی از جمله آقایان محتشمی، شریعتی، معین، فاضل و زیارتی و احتمالاً مرحوم املائی و شیخ احمد نفری هم آنجا بودند. البته آقای دعایی مرا به آنجا رساند ولی خودش داخل نیامد، چون زیاد در این جلسات شرکت نمی‌کرد…آن شب آقای زیارتی (سید حمید روحانی) سخنان تندی علیه امام موسی صدر و سید محمد باقر صدر اظهار کرد. از جمله این که آقای موسی صدر عامل و جیره‌خوار امپریالیسم و صهیونیسم است و طوری هم حرکت کرده که هیچ ردپایی از خودش به جا نگذاشته است. دلیل هم این که ایشان مروّج آقای خویی است نه امام خمینی. آقای سید محمد باقر صدر هم که در اینجا (نجف) است همین طور…[دلیل] سوم [جیره خوار امپریالیسم و صهیونیسم بودن] این که آقای صدر طهارت اهل کتاب را به آقایان حکیم و خویی تحمیل کرده است و این موضوع در راستای خواسته سید موسی صدر بوده زیرا او در ارتباط با غربی هاست و می خواهد راه آنها را به جهان اسلام باز کند و از طریق طهارت اهل کتاب می خواهد مقاومتی از سوی مسلمانان نسبت به کفار بروز داده نشود”[43].

14-  مهدی طائب: حجت الاسلام و المسلمین حاج مهدی طائب، استاد حوزه ی علمیه ی قم، درباره ی روایت نقل شده از سوی هاشمی رفسنجانی در مشهد گفته است:
“به هاشمی رفسنجانی می گوییم روایت مطرح شده از جعلیات معاویه است…استناد به این نوع روایات ساده لوحی است. این روایت جعلی است…پیامبر در غدیر از ترس کودتای دشمنان علیه اسلام بود که علی را به دستور خدا به مردم معرفی کرد و از ابوبکر و عمر برایش بیعت گرفت، پس اگر بیعت این دو نفر اطاعت بوده که اختیاری است و اگر کُرهاً (به زور) بوده که خدا خودش گفته اینجا، علی را تحمیل کن، پس چه طور می شود در روایت مذکور پیامبر بگوید علی خودت را تحمیل نکن…اگر قرار بود حاکمیت حق تنها با رای اکثریت باشد، پس نتیجه باطل آن می شود که بگوییم ارسال رسولان بی معنا بوده است چرا که همیشه اکثریت جاهل مقابل پیامبران ایستاده اند و در جنگ های پیامبر و امام علی به ویژه در صفین و جمل می بینیم که عده یاران علی غالبا کمتر از دشمنانش بوده است. در حال حاضر عده ای مغلطه می کنند و احزاب و گروه ها را به جای مردم جا می زنند. اشتباه آقای هاشمی رفسنجانی در مورد کلمه مردم است که مردم را فقط در آیینه احزاب می بیند و وقتی یک حزبی حکومت را نمی خواهد، بنا بر این عقیده، مردم حکومت را نمی خواهند”[44].
منطق این روحانی بنیادگرا قابل توجه است. روایاتی که محتوایشان نفی کننده ی حکومت تحمیلی و استبدادی باشد، جعلی و ساخته ی معاویه است و  مبلغ آن نوع روایات، “ساده لوح” و “مغلطه” گر است، اما روایاتی که موید حکومت غیر دموکراتیک سلطانی است،حتماً روایات صحیح است که از سوی معصوم صادر شده است.
15-  فیلسوف لمپن: رجانیوز، مهمترین وبسایت طرفداران محمود احمدی نژاد، درباره ی عبدالکریم سروش نوشته است:
“عبدالکریم سروش که در محافل علمی به فیلسوف لمپن شهرت دارد، در آخرین اظهارات خود با نشریه ی فرانسوی لوموند، بار دیگر هجمه به بنیانگذار کبیر انقلاب و جمهوری اسلامی را در دستور کار خویش قرار داد…نکته جالب توجه تر در اظهارات اخیر سروش، معادل دانستن ولایت فقیه و سلطنت است. ریشه این اظهارات به تئوری قدیمی پاتریمونیالیزم (سلطانیزم) ماکس وبر، جامعه شناس آلمانی قرن 19 و 20 باز می گردد که در اندیشه تجدید نظرطلبان پس از سالهای حاکمیت دوم خرداد تاثیر مهمی داشت”[45].

تا آن حدی که من اطلاع دارم عبدالکریم سروش تاکنون ولایت فقیه را با نظریه ی سلطانیسم وبر مقایسه نکرده و آن دو را معادل به شمار نیاورده است. اما نکته ی جالب توجه این است که بنیادگرایان حاکم بر ایران ارزش هایی چون دموکراسی و آزادی و حقوق بشر را نظریه های قدیمی روشنفکران دوره ی روشنگری به شمار می آورند و  با برچسب “قدیمی” بودن آنها را رد می کنند. فرض کنیم که حکم آنها صادق باشد- یعنی پیشینه ی این آرمان ها به دوران روشنگری باز گردد و قدیمی بودن هم معیار رد نظریه ها باشد- در این صورت کل اسلام فقاهتی(احکام امضایی) که احکام جاری و عرفی و برساخته ی اعراب زمان پیامبرن است، به دلیل قدمت 14 قرنه باید کنار نهاده شوند. از این مهمتر،حتی اگر روایات صحیح و صریحی درباره ی ولایت فقیه وجود داشته باشد، باز هم چون دوازده تا چهارده قرن از عمر آن روایات می گذرد، باید کنار نهاده شوند. تئوری های علمی  بی گناهند، آنها حداکثر واقعیات را توصیف و تبیین می کنند، آن چه زندگی انسان ها را نابود می کند و به دنیای کهن تعلق دارد،احکام و فرامینی(حکم محارب، حکم ارتداد، حکم سنگسار،حکم قطع دست، حکم تازیانه و…) است که بشر جدید حاضر به پذیرش انها نیست.
ارگان رسمی دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم پس از نامه ی عبدالکریم سروش به آیت الله علی خامنه ای درباره ی او نوشت:
“در این نامه که بیشتر به دست نوشته های گروهک منافقین شباهت دارد خطاب به رهبری انقلاب بی شرمانه می نویسد… این پشمینه پوش زشت خو که ادبیات وزین پارسی را به خدمت اندیشه فاسدش درآورده است، در بخشی دیگر از توهمات بوالهوسانه خود می نویسد”[46].
16-  اسلام گراهای سازشکار: حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری،کوشش کرده است تا تحلیلی فرهنگی از جنبش سبز(به قول خودش فتنه) ارائه کند. لب مدعای او این است که آمریکا به دنبال این است که اسلام سازشکار(اسلام آمریکایی) را در ایران بر سر کار آورد. مصادیق این اسلام، چه کسانی هستند؟ عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، و نیروهای ملی- مذهبی. می گوید:
“ما یک اسلام انقلابی یا به تعبیر امام اسلام ناب داریم و یک اسلام امریکایی، اسلام سوم نداریم…
غرب روی شکاف ایدئولوژیک سرمایه گذاری می ‌کند؛ سعی می ‌کند آن را تعمیق کند، به سکولاریست‌ها فرصت و امکانات و بورسیه می ‌دهد که فکر کنند، پرورش و تربیت‌شان می ‌کند، شاگرد پوپر، پوپریست است، آنها را می ‌فرستد به دنیای اسلام که اسلام با قرائت سکولاریسم را ترویج کنند؛ مثل حلقه‌ ی کیان ده‌ها حلقه در دنیای اسلام راه انداخته‏اند، مثل آن مردک ملحدی که امام زمان(عج) را انکار می ‌کند فراوان تولید کرده‏اند؛ نمی ‏گویم اینها عضو شبکه جاسوسی هستند، چون اینها اطلاعات ویژه می ‌خواهد که من ندارم، ولی عضو شبکه‌ ی اسلامگراهای به قول آنها میانه ‌رو و به قول ما سازشکار هستند. پس ببینید یک طرف قرائت اسلام انقلابی، اسلام ناب، اسلام امام، اسلام مقام معظم رهبری، اسلام علمای بزرگ سلف و صاحب جواهری و اسلام به قرائت انقلاب اسلامی است، یک طرف هم اسلام به قرائت سکولارها و فریفتگان تمدن غرب و مظاهر تمدن غرب است که از آن به اسلام میانه ‌رو تعبیر می ‌کنند، البته حلقه‌ اصلی اتصال غرب در بین مسلمان‌ها سکولاریست‌های مسلمان یعنی ملی مذهبی ‌ها هستند…هر چه  آنها تلاش کنند که بگویند اسلام دین سیاسی نیست، پذیرفته نمی ‏شود، دینی که پیامبرش حکومت درست کرده، یازده سال در مدینه 80 جنگ داشته، با کشورها قرارداد امضاء کرده است، … چطور می ‌شود گفت سیاسی نیست”[47].
محمد مطهری، فرزند مرتضی مطهری،هم در همین مورد گفته است:
 ”مثال دیگر برای برخوردهای بولدوزری این است که حرفهای کفرآمیز و مشمئزکننده اخیر درباره قرآن و امام زمان را به همه اصلاح طلبان نسبت داده بگوییم هر که اصلاح طلب است کارش در نهایت به اینجا می کشد”[48].
این آقایان محترم توجه ندارند که اگر فردی امام زمان را نکار کند، تازه می شود شیعه ی یازده امامی. اگر شش امام را انکار کند، تازه می شود شیعه ی شش امامی. اگر عصمت و علم غیب و ولایت دنیوی همه ی ائمه را انکار کند، تازه می شود برادر اهل سنت، نه “مردک ملحد” و گوینده ی “حرف های کفرآمیز و مشمئز کننده”.  آیا مسلمان ها و اصحاب پیامبر گرامی اسلام که هیچ اطلاعی از وجود یا عدم وجود فرزند امام یازدهم نداشتند،و طبعاً بدان هم باور نداشتند، همگی “ملحد” بودند؟  آیا اصحاب علی بن ابی طالب که ادامه ی ولایت را از سوی محمد بن حنفیه می دانستند، همگی ملحد بودند؟ آیا ابوذر غفاری و سلمان فارسی ملحد بودند؟ آیا ابوبکر و عمر هم ملحد بودند؟ پس “اسلام انقلابی یا ناب یا اسلام مقام معظم رهبری” یعنی اسلامی که همه ی مسلمانها را ملحد به شمار می آورد. از نظر اینها، مهم نیست که تمام ضوابط به هم ریزد، فقط این مهم است که اسلام مطابق نظر مقام معظم رهبری باشد.
آخر چگونه می توان مدعای بلادلیل صنفی را پذیرفت که قرن هاست به نام امام زمان از مردم پول می گیرند و بیش از سه دهه است که به نام امام زمان حکومت می کنند؟ نمی توان نقش منافع اقتصادی و سیاسی ناشی از این مدعا را نادیده گرفت. مگر می شود دشنام را جایگزین استدلال کرد؟ آن هم در موردی که پای “ثروت” و “قدرت” در میان است. مبلغان راستین اخلاق و معنویت، جیب مردم را خالی نمی کنند و آنان را به زیر سلطه نمی کشند، بلکه بی چشم داشت به مردم خدمت می کنند و برای کاهش درد و رنج آدمیان می کوشند و ایثار می کنند. مادر ترزا یکی از چهره های راستین اخلاق و معنویت بود. اما چگونه است که در این جا فقط با دوشیدن شیر های نفت،سلطه، ریاست،زندان، درفش، تازیانه و دشنام مواجه هستیم؟ دنیا را برای مردم به جهنم، و برای خود به بهشت تبدیل می کنند، و این همه را به نام امام غائب انجام می دهند.
17-  روزنامه ی کیهان: کیهان و حسین شریعتمداری، تک تیراندازان آیت الله علی خامنه ای هستند. جناح راست برای مقابله انجمن صنفی روزنامه نگاران ، انجمن روزنامه نگاران مسلمان را به راه انداخت.در دیدار اعضای این انجمن با آیت الله خامنه ای، او به آنها می گوید:” من از همه ی شما تشکر می کنم. شما کسانی هستید که در خط مقدم جبهه ی علیه تهاجم فرهنگی غرب از مرزهای اسلام دفاع می کنید.همه ی شما مسلسل در دست دارید.اما یک تشکر ویژه هم از روزنامه ی کیهان دارم. کیهان نه تنها مسلسل به دست دارد، بلکه تک تیرانداز قابلی هم هست”.

آیت الله خامنه ای، دو زبانه است. زبان اول، همان زبانی است که او در سخنرانی ها به کار می گیرد.اگر چه این زبان، زبان دشمن سازی و دشنام گویی به مخالفان است، اما او زبانی دومی هم دارد که روزنامه ی کیهان از آن استفاده می کند. مخالفان با خواندن صفحه ی دوم روزنامه ی کیهان، با سیاست ها و منویات رهبری آشنا می شوند. به همین دلیل، شواهد بیشتری از کیهان نقل خواهیم کرد.
کیهان در تیتر اول روز 11 مرداد نوشت:“اسناد خیانت خاتمی و موسوی فاش شد”.  در توضیح این تیتر نوشته است:
“کیان تاجبخش جاسوس نشان دار “سیا” مستقیماً با خاتمی در ارتباط بوده است. او در جریان آشوب های 18 تیر ماه 78 نیز بازداشت شده بود که شبانه با دستور صریح یکی ازهمان خواص آلوده آزاد شد! و یا، رامین جهانبگلو جاسوس دیگر آمریکایی، مأموریت خود برای فتنه و آشوب را مستقیماً و بی پرده با خاتمی و موسوی و چند تن دیگر از سردمداران اصلاحات در میان می گذاشته است…“ژانت آفاری” بهایی و همکار رسمی موساد به دعوت زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی به ایران می آید و ضمن سخنرانی در دانشگاه الزهرا(س)، نشست های متعددی با میرحسین موسوی و چند تن دیگر از دار و دسته ی وی داشته است… صحنه[ی تظاهرات] در اختیار موسوی و خاتمی و جمعی از اراذل و اوباش بود که مطابق اسناد موجود از سوی سران فتنه برای قمه کشی و عربده جویی با هدف به اصطلاح گرم کردن تنور آشوب، اجاره شده بودند. رسوایی خواص آلوده و فتنه انگیز و برملا شدن خیانت و جنایت آنهاست. سران فتنه مصداق بارز مفسد فی الارض هستند که قتل مردم بی گناه، برهم زدن آرامش مردم، همکاری با دشمنان بیگانه و… از جمله جنایات نابخشودنی آنان است”[49].
همه ی دگراندیشان جاسوس و همکار موساد و سیا هستند. همان افراد ملاقات هایی با رهبران جنبش سبز داشته اند،به همین دلیل خاتمی و موسوی خیانت کارانی هستند که جنایات نابخشودنی مرتکب شده اند.
زبان دوم  آیت الله خامنه ای صریح و روش است. خود را به هیچ حد و مرزی محدود نمی سازد. هر گونه اهانتی را به متفاوت ها مجاز می شمارد. باور نمی کنید، به موارد زیر بنگرید:
“میر حسین موسوی مرحله دیگری از پروژه ی پلکانی سازمان سیا برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران را کلید زد. تشکلات سبز امید، مرحله ای از کودتا علیه حکومت های ضد آمریکایی است که توسط رئیس اسبق سیا درست شده است”(26/5/88).

“[خطاب به میر حسین موسوی] بروید پرچم آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی را به عنوان علم خود انتخاب کنید یا عکس بوش و اوباما و گوردون براون و شیمون پرز و نتانیاهو را سر دست بگیرید”(3/6/88).
“احمد منتظری مستقیماً وصل به ارگان سازمان سیا و صدای آمریکاست و نقش موثری در انتشار بیانیه ها و مواضع ضد انقلابی به نام پدر خود دارد”(کیهان 4/6/88).
“بازی[آیت الله منتظری و آیت الله بیات] با کلمات جمهوریت و اسلامیت یا مشروعیت و مقبولیت و القای تقابل این دو در نظام جمهوری اسلامی که بنیان آن از همان سال های اولیه پیروزی انقلاب اسلامی با پروژه ی مشترک ضد شیعی و ضد انقلابی “سیا” و “اینتلیجنت سرویس” گذاشته شد”(کیهان 11/6/88).

سخن گفتن از نسبت جمهوریت و اسلامیت نظام،چیزی جز تکرار سخنان سازمان های جاسوسی آمریکا و انگلیس نیست، حتی اگر شما مرجع تقلید باشید. به این ترتیب هر اهانتی به آیت الله منتظری، در مدرسه ی ایت الله خامنه ای، مجاز است:

“روابط مهدی کروبی با شیخ آلت دست باند مهدی هاشمی روز به روز تقویت می شود. نزدیک شدن تدریجی کروبی به بیت منتظری که با وساطت برخی بقایای باند جنایتکار و منافق مهدی هاشمی انجام می شود”(کیهان 14/6/88).

میر حسین موسوی طرح های براندازی سازمان های جاسوسی آمریکا و انگلیس را پیاده می کند:

“استتار فعالیت های براندازانه، تخریبی و ضدانقلابی پشت عنوان های اجتماعی و مدنی، توصیه ای است که کارشناسان سازمان های جاسوسی آمریکا و انگلیس از یک دهه پیش به عناصر ضدانقلاب در ایران توصیه کرده اند و اکنون موسوی با یک دهه تاخیر و لو رفتن پوشش مذکور، تلاش می کند به همین توصیه عمل کند”(کیهان 17/6/88).

اعضای مجمع روحانیون مبارز هم پروژه های سرویس های جاسوسی اسرائیل و آمریکا را عملیاتی می کنند:

“شماری از آنها[اعضای مجمع روحانیون مبارز] از طریق کمیته هایی نظیر صیانت آراء مقابله با تقلب، عملاً در پروژه های عملیاتی شده از سوی سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل به ایفای نقش پرداختند”(کیهان 18/6/88).

مراجع تقلیدی که از سلطان حرف شنوی ندارند، معاویه های زمان اند:

“ایشان[ایت الله منتظری، آیت الله صانعی، آیت الله بیات] اگر فرصت کنند و استقبال صدای آمریکا، رادیو فردا (ارگان سازمان سیا) و بی بی سی انگلیس را از مواضع گاه و بیگاه خود ببینند، شاید بتوانند پی ببرند که چه کسانی برای معاویه های روزگار نیزه داری و برای فریب مردم هم پایی می کنند”(کیهان 19/6/88).

“لابد شنیده اید قصه ی شتری را که با زانوان پینه بسته و چرکین می گفت از حمام می آید. حکایت همین کریم بغدادی منافقین است و ادعای اینکه تجمع چند ده نفره گروهک های ضدانقلاب در نیویورک “جوشیده از درون ایران و جامعه مدنی آن است”.عبدالکریم لاهیجی عضو گروهک تروریستی منافقین که به خاطر سنوات مزدوری اش به استخبارات رژیم صدام به کریم بغدادی شهرت یافت”(کیهان،6/7/88).

“مهدی جامی با وجود اطاعت و سرسپردگی کامل به مدیران هلندی رادیو زمانه، با وضعی تحقیرآمیز از این رادیو اخراج شد و مدیران مذکور به وی تصریح کردند شماها بردگان ما هستید و ما هرگونه که بخواهیم با مستخدمان رادیوی خود برخورد می کنیم. جامی به تازگی به اظهارات حمید دباشی(از عناصر آمریکانشین فعال در فتنه سبز) واکنش نشان داد. دباشی در تحلیل خود خواستار مخالفت سبزها با آمریکا و اسرائیل برای کسب وجهه و اعتبار شده بود…جامی در واکنش به این موضع مصلحت اندیشانه، از موضع وکیل مدافع آمریکا و اسرائیل برآشفت…در فتنه سبز…عناصر بدنام و بدسابقه ای نظیر سلطنت طلبان، تروریست های منافقین و ریگی و تندر، بهائیان، کودتاچیان و مفسدان سیاسی و اقتصادی گوناگون قرار گرفتند و با هم یک جبهه شترمرغی تشکیل دادند”(کیهان،16/12/88).

حسین بشیریه عامل تابلودار سازمان سیا و محقق آن سازمان  است که طرح های کپی برداری شده ی آمریکایی را جهت اجرا به اصلاح طلبان داده است:

“افشاگری مستند روزنامه کیهان از پروژه ی حسین بشیریه در وزارت کشور دوره اصلاحات برای نظریه پردازی پیرامون “ترورهای سیاه”، تشکیل “گروه های مقاومت چریکی” و ایجاد “شورش های شبه نظامی” زیر پوشش و عنوان “گذار به دموکراسی” واکنش های گسترده ای به همراه داشت…حسین بشیریه (محقق CIA و نظریه پرداز اصلاح طلبان)…بر مقاله کیهان مبنی بر همکاری رسمی این عامل CIA با وزارت کشور دوره اصلاحات صحه گذاشت…چرا سازمان بازرسی کل کشور خود را موظف به دفاع از همکاری یک عامل تابلودار CIA با برخی مقامات وزارت کشور دولت محمد خاتمی می بیند؟…“نظریه پردازی اصلاح طلبان برای ترورهای سیاه” و تدوین “نقشه عملیاتی کودتای مخملی” در وزارت کشور دوره اصلاحات بود که با کپی برداری ناشیانه از دستورالعمل شماره 210 “شورای امنیت ملی آمریکا” صورت گرفت”(کیهان، 6/11/88).
“شماری از منافقین مرتبط با مراکز اطلاعاتی آمریکا و انگلیس با کمک این کشورها درصدد راه اندازی شبکه ماهواره ای هستند…در این میان عطا ءالله مهاجرانی، محسن کدیور (برادر زن مهاجرانی)، فاطمه حقیقت جو، احمد و محمود صدری و عبدالعلی بازرگان  به عنوان شورای گروهکی موسوم به شورای شبکه جرس، بیانیه ای منتشر کرده و برای رد گم کنی نوشته اند…گفتنی است برخی از این عناصر (نظیر کدیور) پیش از این، از بعضی موسسات پوششی آمریکایی مبالغ مختلف مالی دریافت کرده و برخی دیگر پس از فرار از کشور به استخدام مراکز شبه پژوهشی (جاسوسی) آمریکا درآمده اند. همچنین دربی بی سی و صدای آمریکا و دیگر رسانه های همسو همواره به روی عناصری نظیر مهاجرانی، حقیقت جو و کدیور باز بوده است…کنگره آمریکا به تازگی و در یک اقدام از ده ها اقدام مشابه، 55 میلیون دلار را برای حمایت و تقویت رسانه ای جریان براندازی در ایران اختصاص داد”(کیهان، 16/7/88 ).
هرگونه اهانتی به هر کس که امروز از مخالفان به شمار می رود، مجاز و واجب است:
“مهاجرانی امروز عملاً در حد پادوها و سلطنت طلبانی چون مسعود بهنود تنزل یافته و به عنوان مستخدم فصلی بی بی سی عمل می کند و یافته ها و تحلیل های سفارت انگلیس را از پشت صفحه بی بی سی بازگو می کند”[50]. “مهاجرانی به تنهایی عور و عار و سند خیانت های بزرگ در حزب دولت ساخته کارگزاران و دولت مشارکتی خاتمی است. بوی تعفن این مهره ی جاه طلب و حقیر قریب 15 سال مشام مردم را آزار داد… لاشه ی متعفن فتنه به ما می گوید نطفه ی این مولود نامبارک در دنیازدگی، بی طاقتی میانه ی میدان جهاد و غفلت از اطاعت امر مولا بسته شد”[51].“بهاءالله مهاجرانی وزیر فراری دولت اصلاحات…سرکرده ی حلقه ی ماسونی- بهایی لندن در سایت جرس می نویسد”[52].

هر بار که موسوی یا کروبی سخن می گویند، کیهان به نیابت از آیت الله خامنه ای اهانت ها را نثار آنان می کند. به عنوان نمونه، پس از انتشار سخنان موسوی در دیدار اعضای حزب مشارکت با وی، حسین شریعتمداری نوشت:

“اگر آقای موسوی ذره ای به خط امام و اصول استقلال و عزت و شرف انسانی پایبندی داشت، نمی گفت خوشحالی مستکبران به ما چه؟…[ما متوهم شدیم] یا آن رجل سرخورده ای که پس از 10 روز سکوت و انفعال و چک کردن تمام تبلیغات رسانه های ضدانقلاب غربی، مانند طوطی ادعای بیگانگان را تکرار کرد و مدعی شد مردم را با قطار و اتوبوس و فشارهای اداری از شهرهای دیگر به تهران آورده بودند! و تظاهرات مهندسی شده بود؟!…قاطبه روحانیت به چشم خیانت و افساد و جاه طلبی و قربانی کردن حقوق مردم پای مطامع خود، به شما می نگرند… حمایت جبهه ضدانقلاب- از سران استکبار گرفته تا سران گروهک ها- از فتنه سبز و سران آن با اشاره به اعمال خیانت آمیز فتنه گران است…فتنه سبز…بسته آنارشیسم و اغتشاش و فتنه را فراهم می کند”[53].

در همان شماره،کروبی را هم به دلیل سخنان تازه اش، مورد لطف و مرحمت ملوکانه قرار داد و نوشت:

“کروبی البته عنایت به این واقعیت نداشته که در چشم مردم، سیاه نمایی پرحجم دشمنان خارجی و عناصر آلوده داخلی علیه رئیس جمهور ضدارزش تلقی می شد و مردم نمی توانستند به طیف های آلوده به مفاسد اقتصادی و سیاسی به چشم دلسوز بنگرند. طبیعی بود برای چنین مردمی، آلودگان به مفاسد اقتصادی کسانی چون شهرام جزایری مایه ی ننگ و عار محسوب شوند…[مردم]یقین کرده بودند یک باند زرسالار و اشرافیت طلب در برابر رئیس جمهور جبهه گرفته است. نامزدی که اطرافیانش او را زنگ تفریح و رأی دادن به وی را امری هدر می دانند، چگونه باید توقع داشت که رأی مردم را کسب کن…اگر رفیق شهرام جزایری رأی می آورد، مردم نباید شک می کردند که استبداد و طاغوتی گری و فساد و تقلب به کشور بازگشته است”[54].

“عبادی و مخمل باف جزو مواجب بگیران رسمی سازمان جاسوسی آمریکا و انگلیس هستند”(کیهان،5/7/88).

حسین شریعتمداری، سال 88 را با دشنام گویی به شیرین عبادی پایان داد. نوشته است:

“شیرین عبادی…این پیر زن مفلوک در جوانی هم خود را جان نثار شاه دانسته و از قتل عام مردم انقلابی توسط رژیم شاه حمایت کرده بود…همین پیرزنی که پایش لب گور است، گفته است؛ من از خارجی ها پول می گیرم،اما وابسته نیستم”[55].
فضلی نژاد محقق و نظریه پرداز روزنامه ی کیهان سروش و موسوی و خاتمی را به عضویت فراماسونی در آورد و درباه ی آنان گفت:
“رهبران اصلاح طلبان در ایران یا فراماسونر هستند یا دلبسته ی ایدئولوژی ماسونی اند از عبد الکریم سروش که رسما از دست پرنس برن هارد ولیعهد هلند جایزه ی کلوپ سری بیلدربرگ به نام جایزه ی اراسموس را گرفت و این چنین عضویت رسمی خود را در عالی ترین نهاد ماسونی جهان اعلام کرد تا سید محمد خاتمی که فارغ از حضورش در اجلاس سری بیلدر برگ در شهر پرتقال در کتاب از دنیای شهر تا شهر دنیا با راهنمایی حسین بشیریه از همه ی فلاسفه ی ملحد ماسون به عنوان فیلسوفی متدین و موفق یاد کرده است تا حزب کارگزاران سازندگی و حزب مشارکت که در رسانه هایشان مثل شهروند امروز و روزنامه ی شرق و…میر حسین موسوی که به روایتی عضو لژ فراماسونری قسطنطنیه است… اسناد عضویت میر حسین موسوی در لژ فراماسونری قسطنطنیه موجود است و جاسوسی ایشان برای صهیونیست ها یک احتمال بسیار قوی است…پس از جنگ تحمیلی عبدالکریم سروش و سید محمد خاتمی که هر دو وابستگی های ماسونی آشکار دارند نسخه انگلیسی را برگزیدند تا یک مارتین لوتر مسلمان متولد شود… عبدالکریم سروش در حلقه ی کیان و سید محمد خاتمی در حلقه ی آیین از15 سال قبل از کودتای ماسونی سبز شعار جامعه ی مدنی و حکومت سکولار می دادند…بعد از فروردین 1388 سفر های آقای خاتمی به اروپا و عربستان آغاز شد و ایشان از ملک عبدالله تقاضای پول کرد تا هزینه های انتخاباتی میر حسین موسوی را ساپورت کند”[56].  
این زبان، زبان مقبول آیت الله خامنه ای است. او به دلیل همین زبان از کیهان به طور ویژه تشکر می کند. نمی توان تناسب زبان و شخصیت فرد را انکار کرد، اما نباید کل مسأله را به مسأئل روان شناختی و اخلاقی فروکاست. زبان سلطانی متناسب با نظام سلطانی است. این قدرت برای آن که حفظ شود،از زبان ویژه ای استفاده می کند. به ائمه ی جمعه ی منصوب سلطان بنگرید که از چه زبانی برای هدایت مردم استفاده می کنند. آیت الله غلامرضا حسنی، امام جمعه ی ارومیه، یکی از ائمه ی جمعه ی سلطان است. زبان او را همه می شناسند. به عنوان نمونه، گفته است:
“تمنا و خواهش ملت این است که فرامین رهبر معظم انقلاب اسلامی را به سمع ملت ایران برسانند و چشم فتنه را از بیخ و بن برکنند. باید برای جلوگیری از آشوبها، جنازه های اعدام شده ها در خیابانهای تهران در مقابل دید عموم قرار بگیرد. این زبانی که به جای جمهوری اسلامی، جمهوری ایرانی می گوید باید کنده شود و قلوب داغدار خانواده های شهدا و دلسوزان انقلاب با اعدام آنهایی که به عاشورای حسینی اهانت کردند، درمان می یابد. ایران برای فتنه گران جا ندارد باید اینها بروند اگر این افراد بمانند نماز مقدس جمعه را آلوده می کنند، اینها افرادی هستند که در نماز جمعه تهران رقصیدند، اینها در ایران ماندنی نیستند”[57]. “پاسخی که ملت ایران به حرمت شکنی های اغتشاشگران و آشوب طلبان می دهد بسیار سخت و دندان‌شکن خواهد بود…ای وطن‌فروشان بدانید حسنی با همراهی مردم انقلابی و مسلمان، بر پیمان با ولایت فقیه استوار است و کفن ‌پوشان از ولایت فقیه دفاع می کند”[58].
زبان دیگر ائمه ی جمعه هم با زبان حسنی و کیهان فرقی ندارد.
18-  نتیجه: این زبان تأثیر مخرب خود را بر جهان اجتماعی گذارده است. ده ها پیامد این زبان را می توان ذکر کرد و نشان داد. اما ما باید از زاویه ی دیگری به این زبان بنگریم. اپوزیسیون این رژیم از چه زبانی استفاده می کند؟ آیا انها از زبانی متفاوت استفاده می کنند یا دقیقاً همین زبان را به کار می برند؟ این مسأله ای است که باید به آن بپردازیم.

پاورقی ها:

35-  رجوع شود به لینک: www.mouod.ir/post/3174
36-  کیهان،صفحه 2 ، 10/12/1387.
37-  رجوع شود به لینک:   www.irna.ir/View/FullStory/
38-   رجوع شود به لینک:   www.asriran.com/fa/pages/
39-  رجوع شود به لینک: www.tabnak.ir/fa/pages/
40-  رجوع شود به لینک: www.daneshnews.ir/view.aspx
41-   رجوع شود به لینک: www.fararu.com/vdcdfz0s.yt0jx6a22y.html

42-  نماز جمعه ی 21 اسفند 88، خبرگزاری مهر.

43-  صادق طباطبایی، خاطرات سیاسی – اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، موسسه چاپ و نشر عروج، جلد دوم، صص 181- 180 .
44-   رجوع شود به لینک:   www.fararu.com/vdchzknx.23nqxdftt2.html
45-  رجوع شود به لینک:   rajanews.com/detail.asp
46-  رجوع شود به لینک:
www.drsoroush.com/Persian/News_Archive/P-NWS-13880622-SoroushMortadAst.html
47-  حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری، “تحلیل فتنه ی اخیر در آئینه ی فرهنگ، اسلام گراهای سازشکار”، روزنامه ی ایران، 26/12/1388، ص 12.

48-   رجوع شود به لینک: www.parlemannews.ir/index.aspx

49- رجوع شود به لینک:  www.kayhannews.ir/880511/2.htm

50-  کیهان، 19/5/1388.

51-   سرمقاله ی کیهان 24/12/88 زیر عنوان “خواص خاکستری و ماسونیسم مدرن”.

52-  کیهان، 27/12/1388.
53- روزنامه ی کیهان، “حرف می زنیم و خالی می بندیم،پس هستیم”، 26/12/1388 .
54- روزنامه ی کیهان،”در سلامت انتخابات همین بس که رفیق شهرام جزایری رأی نیاورد”،26/12/88.
55-  کیهان، 27/12/1388، آواز.

56-  رجوع شود به لینک: www.haghighatnews.com/newsF-1827.html

57-  رجوع شود به لینک:   www.kaleme.org/1388/11/09/klm-9942

58-  رجوع شود به لینک: www.irna.ir/View/FullStory/


منبع: رادیو زمانه، 29 اسفند، 1 و 4 و 6 و 8 و 12  فروردین 1389