سینمای ایران♦ جشنواره/3‏

نویسنده
مرضیه حسینی

فیلم صداها روایتی نو دارد و می کوشد با شکستن ساختار زمان در روایت تجربه ای تازه انجام دهد. این فیلم ‏پس از نمایش واکنش مختلف مخاطبان را بر انگیخت.‏

‎ ‎فرصتی برای تامل‏‎ ‎

کارگدان: فرزاد موتمن- نویسنده: سعید عقیقی- مدیر فیلمبرداری: داریوش عیاری- تدوین: فرامرز هوتهم- ‏طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی- تهیه کننده: پرشین فیلم- بازیگران: رضا کیانیان، آتیلا پسیانی، رویا ‏نو نهالی، پگاه آهنگرانی،طنازطباطبایی، نازنین فراهانی.‏

forsatibarayetamolb.jpg

خلاصه داستان: مردی در یک ساختمان به قتل می رسد. داستان از انتها به ابتدا روایت می شود. همه ساکنین ‏آپارتمان درگیر داستان می شوند. آنها نه نگران قتل بلکه از بابت کارهای خود از پلیس می هراسند و نگران ‏هستند.‏

فرزاد موتمن پس از ساختن فیلم شب های روشن که هنوز بهترین فیلم او محسوب می شود به تولید فیلم های ‏تلویزیونی و سفارشی روی آورد. فیلم پیشین اش جعبه موسیقی فیلمی معناگرا و مذهبی بود که چندان با واکنش ‏های مثبتی رو به رو نشد. او مترصد فرصتی بود تا به سینمایی بازگردد که دوست می دارد. بنابراین صداها ‏را بر اساس فیلمنامه ای از سعید عقیقی ساخت. فیلمی که به قول خود موتمن بازگشت او به ژانر محسوب می ‏شود.‏

عقیقی به سبک سینمای نوین کشور های امریکای جنوبی از شیوه روایت معکوس در روایت استفاده کرده ‏است. یعنی ما ابتدا با نتیجه داستان که قتل است رو به رو می شویم و در ادامه داستان روندی معکوس را ‏ادامه می دهد. موتمن و عقیقی توانسته اند به این وسیله تماشاگر را از تعلیق در روایت دور کنند و توجه او را ‏بیشتر به سمت چگونگی رخداد حوادث معطوف دارند. داستان با نزاع دو مرد شروع می شود. دو مردی که ‏همسر پیشین و امروز یک زن هستند و بر اثر اتفاقی یکدیگر را ملاقات می کنند.‏

آنچه در داستان این فیلم نقشی اساسی را بر عهده می گیرد عنصر صدا ست. صدا رابط میان حلقه های مختلف ‏داستان با یکدیگر می شود. آپارتمان های مختلف این ساختمان اصولا به واسطه همین مسئله درگیر داستان می ‏شوند.‏

یکی دیگر از ویژگی های فیلم صدا ها در این نکته نهفته که فیلم به هیچ وجه لوکیشن آپارتمان را ترک نمی ‏کند. ما دائم داخل واحد های مختلف سرک می کشیم و دوباره به واسطه ای دیگر به نقطه اولیه باز می گردیم.‏
‏ در این میان حتی شاید اتفاقات مجزای هر یک از این واحد ها در پیشبرد داستان نقشی نداشته باشند اما موتمن ‏کمک می کند تا ما بتوانیم به تصویری اجتماعی و نمونه وار از جامعه امروز دست یابیم. دوربین عیاری دائم ‏در میان شخصیت ها می لولد و انها را همچون زندانیانی محبوس در چنبره زندگی هاشان به نمایش می ‏گذارد. نکته جالب تر اینکه گویا هریک از این آدم ها در دیوار های خانه شان فرو رفته اند. اگر به حرکت ‏های گردشی دوربین دقت کنیم درمی یابیم که این نکته تا چه اندازه خود را نشان می دهد. ‏

موتمن ما را دچار سرگیجه می کند. دوربین دائم می چرخد و در عمل تصویر یک باتلاق را پدید می آورد. ‏بازی خوب بازیگران نیز در این راستا بی تاثیر نیست. ما با ادم هایی رو به رو هستیم که گویا همگی ‏گناهکارند. آنها دائم عذاب می کشند و رنج این عذاب را به وضوح می توان در چهره و گویش آنها حس کرد. ‏این آدم ها از روزمرگی خود در عذاب هستند و فیلمساز می کوشد در ایجاد رابطه ای دوسویه این حس را به ‏بیننده نیز منتقل کند.‏

اگر داستان را بخواهیم خطی درنظر بگیریم تا تحلیل نویسنده و کارگردان را کامل کنیم به این نتیجه می رسیم ‏که در نهایت همین روزمرگی ها و زندگی تکراری شخصیت ها انها را مرتکب به قتل می کند. آنها اگرچه در ‏انجام قتل شریک مستقیم قاتل نیستند اما با شیوه زندگی خود به طور ناخواسته روی آن تاثیر می گذارند. ‏کارگردان به سمتی رفته که این نکته به تماشاگر هم منتقل شود. یعنی اگر ما می توانیم در روزمرگی ادم ها ‏شریک شویم چرا نتوانیم حس تجربه گناه مشترک آنها را از سر نگذرانیم.‏

رضا کیانیان در این فیلم مثل همیشه خوب است. او برای اولین بار در این فیلم همبازی آتیلا پسیانی می شود. ‏صحنه رویارویی انها به این سبب بسیار جذاب به نظر می رسد. رویا نونهالی نیز بازی کنترل شده از خود ‏ارائه می دهد. در این میان بازیگر جوانی به نام طناز طباطبایی در فیلم ظاهر شده که همپای دیگر بازیگران ‏حرفه ای فیلم حس های توامان همچون تلخی و سرزندگی جوانی را به مخاطب خود منتقل می کند. چهره او ‏لحظاتی شیطنت جوانی را به همراه دارد و در دقایقی بعد حسی از اضطراب که پیشامد حوادث مختلف است.‏
موتمن در این فیلم توانسته به ژانر دلخواه خود باز گردد. تریلری که در اولین فیلم اش هفت پرده نیز آن را ‏آزموده بود. نکته جالب اینجاست که هفت پرده هنوز به نمایش عمومی در نیامده است.‏